«فقرشدید و نابرابری شرم آور بلاهای بسیار وحشتناک عصر ما هستند- عصری که درآن جهان به خاطر پیشرفت های شگرف در علوم، فن آوری، صنعت و گرد آوری ثروت به خود می بالد».
نیلسون ماندلا

 

حسن رضایی

دادخواهی برای تغییر در ساختار نظام و ایجاد نظام فدرالی

جنبش های اجتماعی به توان بازوان مردم و بسیج عمومی شکل می گیرد و انرژی انسانی در این مسیر مصرف می شود. از آنجایی که هزینه کردن انرژی انسانی برای تحقق بخشیدن عدالت اجتماعی و انکشاف متوازن است. پس انرژی انسانی عدالت خواهان، نباید به نفع هیچ فردی، و یا خواست های ناچیزی مصادره شود. آقای پدرام در صفحه اش در این راستا می گوید: «حیف است اگر نیروی‌ دادخواهان در برابر خواست‌های کوچک مصادره گردند. ما بارها و به‌تکرار گفتیم که نیروهای خویش را برای تغییرات کلان بسیج بسازیم». بنابرآنچه گفته آمد، جنبش اجتماعی و دادخواهی که از شمال و از قیصار آغاز شده است، و نسیم عدالت خواهی از شمال وزیدن گرفته است، در واقع تداوم جنبش سیاسی-تاریخی ای ضد تبعیض و ضد بی عدالتی در «قلمرواستبداد» است و به ویژه ادامه راه جنبش تبسم، جنبش روشنایی و جنبش رستاخیز برای تغییر می باشد. تغییر از رژیم ریاستی خود کامه به نظام پارلمانی و عادلانه و تغییر در ساختار اداری ظالمانه به نظام فدرالی و دموکراتیک است. در صورتی این تغییر در سطح کلان تحقق پذیر است که همه عدالت خواهان دست به دست هم داده و توده ها را بسیج کنند. توده ها وقتی بسیج می شود که انگیزه ای برای تغییر از ناهنجارهای اجتماعی به هنجار های اجتماعی و از وضعیت نامطلوب و دشوار به وضع مطلوب و رفاه داشته باشد. به تعبیر دیگر، مردم به آیندهٔ روشن و شفاف امیدوار باشند، امیدوار باشند که عدالت اجتماعی و اخلاق انسانی در جامعه نهادینه می شود. خشونت رخت بر می بندد و بستر محبت، همدلی، همدردی و هم آهنگی فراهم می گردد. مافیای سیاسی، قاچاق مواددمخدر، مافیای ثروت و زمین خوار گلوی آنان را نمی فشارند و همچون خفاش خون آشام خون شان را نمی چشند.
ما باید از تعلل های بنی اسرائیلی پرهیز کنیم. به نفع رژیم فاشیستی طلایه داران جنبش های عدالت خواهی را خودآگاه و یا ناخود آگاه تخریب و ترور شخصیت نکنیم. و ما که در آمریکا و اروپا و آسترالیا هستیم، گاهی کاسه های داغ تر از آشیم و زمانی سردتر از یخ و برفیم، اما به ویرانگری رستم داستان می شویم و بدون تحقیق به جای انتقاد به تخریب می پردازیم، اگر راست می گوییم باید سجیده و استراتژیک جنبش های اجتماعی را حمایت کنیم. بگذاریم حرکت های اجتماعی در درون خود شخصیت های بزرگ را تولید کنند. و راه خود را طی.
از طرفی تا ز مانی که عدالت اجتماعی برای همه نباشد و نظام فدارلی، در افغانستان ایجاد نگردد و سیستم پارلمانی در افغانستان حاکم نشود، تبعیض و بی عدالتی و جود خواهد داشت و ستمگران قبیله با زور کماندهای قومی صدای هر فردی از عدالت خواه را در گلو خفه خواهند کرد. پس ضرورت است که برای تغییر در ساختار نظام، نظمی به وجود آوریم و استراتژی سنجیده تدوین و تبیین کنیم و گام های استوار در این مسیر برداریم و به بادی نلرزیم و به هر چراغ سبز و انعطافی که ستمگر نشان می دهد، فریب نخوریم.