


جنگ های پولی: چگونه تحریم ها و تعرفه ها به اسلحه های بزرگ ترامپ (مار اعظم) تبدیل شد؟
سیمون تیزدال. برگرداننده: اکبرگنجی (گاردین)
برخی از روسای جمهور آمریکا، برای تحمیل ارادۀ کشور خود به دیگر کشورها از نیروی نظامی استفاده میکنند. اما اکثراً دیپلماسی سنتی و مذاکره را ترجیح میدهند یا دست به دامن متحدانشان میشوند تا به مقصودشان برسند.

تأملات سیاسی
نویسند: علی امیری
شکی وجود ندارد که ما در بنبست سیاسی قرار داریم. یعنی دولت ما یک سازمان سیاسی فاسد غرق در فساد است. این الیگارشی فاسد و غرق در فساد نه ارادۀ جنگ دارد نه توان صلح، نه تدبیر معیشت میتواند و نه تأمین امنیت.

نامۀ سرگشاده به روشنفکران پشتون! به مناسبت نودونهمین سالروز استقلال افغانستان!
نویسند: دکتر عوض علی سعادت

وعده های سرخرمن اشرف غنی احمدزی به مردم غزنی
اشرف غنی احمدزی، از لحاظ دیدگاه سیاسی و اجتماعی نه تنها شایستگی رهبری و مدیریت نظامی یک نظام نیمه دموکراتیک را ندارد؛ بلکه شخص وی در بحران، شمال، قندوز، فراه و غزنی دست در آتش داشته است؛ زیرا بنیاد فکر سیاسی او مبتنی بر تئوری داروینیزم اجتماعی و سیاسی است. نظریه ای که هیتلر دیوار نازیسم را بر مبنای آن، بناکرد و میلیون ها انسان را در کوره های آدم سوزی و جنگ قربانی کرد. اختیاراتی که اشرف غنی احمدزی به عنوان یک رییس جمهور دارد، این اختیارات اساسا ریشه ی راسیستی و بر تری خواهی نژادی در آن نهفته است؛ زیرا که قانون اساسی و سیستم سیاسی با دیدگاه قومی و برتری خواهی نژادی، تدوین و تبیین شده است. بنابراین، خانه از بنیاد ویران و خشت اول را معماران سیاسی کج نهاده اند. در واقع قانون اساسی افغانستان و سیستم متمرکز در یک جامعه چند قومی و چندملیتی، بحران زا است. در زمینه ی بحران زایی قانون اساسی افخمی (۱۳۹۴، ص. ۶۰)[۱]چنین ابراز نظر می کند: بحران مشروعیت، بحران هویت، بحران توزیع عادلانه امکانات و بحران مشارکت سیاسی. هریک از این بحران ها پی آیند ناگوار قانون ناقص و تحریف شده اساسی بر مبنا و دیدگاه قومی قابل بحث اند که در این جا نمی گنجد. پس ترور، خشونت، انتحار و انفجار، ابزار های برای تحکیم بخشیدن این نظام و سیستم کجدار و مریز و قانون تبعیض آمیز و بحران زا است. پس خشت از تهداب در کنفرانس بن کج گذاشته شده بود.

راه حل چیست؟
راه حل چيست؟
ديشب دير وقت، مرا در گروهی كه مربوط به هماهنگی برای تدفين شهدای دانايی بود، اد كردند. فقط فهمیدم كه جلسه مردمی در مسجد قرآن و عترت برگزار شده و تعدادی از شهدا را به آنجا انتقال داده اند تا برای فاجعه ديروز تصميم گرفته شود. ساعت ١١شب بود، مانی و مريم خواب بودند ، واقعا نمیتوانستم، بخوابم. بیقرار و نا أرام ، تصميم گرفتم بروم. از خانه زدم بيرون.
در مسجد تعدادی از جوانان بودند كه هر كدامشان وظيفهای گرفته بودند. بعضیها به سراغ شفاخانه ها رفته بودند. تعدادی برای هماهنگیبه خانه های شهدا رفته بودند و تعدای برای هماهنگی مسايل امنيتی به خانه جنرال مراد رفته بودند. بعد إز دقايقی افرادی كه به خانه مراد رفته بودند، دست إز پا درازتر به مسجد باز گشتند و گفتند، ما رفتيم به خانه مراد؛ اما أو اصلا ما را نديد. البته اين ديدار صبح روز فردايش انجام شد. بعد إز ختم جلسه راهي خانه شدم.
صبح روز بعد با صداي تلفن رنجبر و زهرا سپهر، از خواب بيدار شدم. گفتند: «هماهنگ شده، خانواده هاي شهدا اجازه تدفين عزيزانشان را در تپه داده اند. خودت هم بيا به طرف تپه.» إز خانه حركت كردم. بحث تهديدات امنيتی، به حدی در فيسبوك داغ بود؛ اما با هزار دلهره و نگرانی رفتم.
به تپه كه رسيدم تعداد اندكي آمده بودند. ناگهان سروكلهی چند نَفَر كه يونيفرم ارتش به تن داشتند، پيدا شد و با لحن تحكم آميزی گفتند: «شما اجازهی دفن شهدا را در اين تپه نداريد.» براي من جالب بود كه اين ماجرا چه ربطی به ارتش دارد. قناعت نمیكردند و با صدای بلند میگفتند:«متفرق شويد.» رفتم، پرسيدم كه چه كسی شمارا فرستاده و آيا دستور رسمی برای ورود به أين ماجرا را دارند يا نه، كه نداشتند و معلوم بود كه خودسرانه به آنجا امده اند. بعد إز تهديد شروع كردند به شليك هوايی و وقتی ما پراكنده نشديم، چند گلوله هم به سمت بچه ها شليك كردند كه يكی از بچه ها مجروح شد.
كم كم تعداد ما بيشتر شد. آدمهایی که اصلاً قبل از این حادثه، هیچ کدامشان را ندیده بودم. واجساد شهدا منتقل شد و سر انجام تاساعت سه بعد از ظهر به خاك سپرده شدند. نيمه جان و بی رمق به خانه بازگشتم.
مريم(دختر ١١ساله ام)در را باز كرد و مرا به آغوش كشيد و گفت: «خوشحالم برگشتی.» از آن لحظه به بعد به مادراني فكر میكنم كه دختران جوانشان را از دست دادند و به آينده مريم فكر میكنم.
زندگی شخصی من، در مهاجرت و جنگ گذشت. همهی اميدم اين بود كه مريم زندگی آرامی داشته باشد؛ اما حالا كه میبینم، هيچ اميدی به آينده نيست. اوضاع روز به روز بدتر میشود. به عنوان يك زن و يك هزاره تا بحال اينقدر احساس بي پناهي و درماندگي نكرده بودم. گروهاي تروريستي و حكومت وحدت ملی در تبانی با همديگر هر روز مارا قتل عام میكنند و ما دستمان به هيچ جا بند نيست.
حالا سؤال أصلي من اين است كه چرا اين همه دانش آموخته و آدمهاي فرهيخته كه داريم دردی از ما دوا نمیكنند؟ چرا مسوولان ما در حكومت بي عرضه و بی صلاحيت اند؟ چرا ما اينقدر پراكنده ايم؟ چرا؟چرا؟چرا؟
راه حل عبور از اين وضعيت چيست؟ چه بايد كرد؟
من كه هنگ كرده ام. آيا نخبگان ما راه حلی دارند؟
نوت: کسی که در این مراسم زخمی شد، یاسین دولت شاهی است.

بی تفاوتی حکومت نسبت به غزنی سوال برانگیز است
حمله به ولايت تاريخی غزنی و بی تفاوتی حاكميت سوال های زيادی را به ذهن هر آگاه مسايل امنيتی مطرح می سازد.
آيا دولت از اين حمله اطلاع نداشت؟ اگر چنين باشد اين كمال ذلت رهبری بخش های استخباراتی كشور است و همچنين استخبارت حمايت قاطع كه به مشكل می شود پذيرفت.

اگر در افغانستان نظام فدرالی ایجاد نگردد ، کاروان تابوت مانند فساد نهادینه می گردد !
در جنگ غزنی، برای اولین بار شاید در جهان و به صورت یقین در افغانستان کاروان تابوت وارد اصطلاحات سیاسی گردید. فاجعهای که در غزنی روخ داده است، خارج از باور و دایره عقلانی است. هنوز گوشه و شمهای از وقوع این جنایت هولناک افشا نگردیده است ، چون جنگ غزنی در سایهی تحریم کامل مطبوعات ملی و بینالمللی جریان داشت. مطبوعات داخلی اصلأ به آن توجه نمی کرد و مطبوعات مشهور جهان مانند بی بی سی ، صدای آمریکاو بسیاری غول رسانه های جهان در باره فجایع غزنی در سکوت کامل به سر بردند و بعضی از این رسانهها حتی یک خبر جزئی هم از وقوع جنایت در شهر غزنی پخش نکردند در حال که همین خبرگزاری ها به خاطر زندانی شدن یک شخص و یا چادر پوشیدن و نپوشیدن زنان در بعضی کشورها برای هفته ها غوغا برپا می کنند.

نامه اي حاجی فدا محمد شیرزاد به سرور دانش معاون دوم اشرف غنی
آقای دانش سلام
و خسته نباشید!
امیدوارم در مقام معاونت دوم قدی تان راس و خاطر تان جمع باشد. نمی فهمم متوجه شده ای یانه که مشروعیت نیم بند دولت فاشیستی اشرف غنی بستگی به حضور شما نیز دارد. تصور کنید اگر شما در معاونت دوم نباشید یا بودن و نبودن تان را به گونه ای یک فشار به رخ اشرف غنی بکشید، چقدر از معاملات و سیاست های فاشیستی تغییر خواهد کرد. من باور دارم که شما می توانید از بودن تان در معاونت دوم به وجه بهتر و خوبتر استفاده کنید.
آقای دانش متوجه شده ای که غنی از مشروعیت نیم بندی که به برکت وجود شما در حکومت وحدت ملی برایش فراهم شده، هرچه دلش خواست انجام می دهد؟ اما تو مثل بوف کور در لاک قانون، قانون نویسی، طرح های تو خالی و فعالیت های نمایشی سر فرو برده ای.
آقای دانش صادقانه می گویم این خاموشی و کرختی شما در معاونت دوم علاوه بر اینکه از شما یک چهره ی طرفدار و حامی سیاست های فاشیستی می سازد، شمارا به عنوان یک فرد خایین و ملت فروش نیز مطرح می کند.

چرا غزنی غور غزنی شد؟
نویسند: حسن رضایی
در رابطه با سقوط غزنی، از لحاظ نظامی و استراتژیک که چرا سقوط کرد، و در آتش جنگ سوخت و ویران شد؛ دلایلی زیادی می تواند وجود داشته باشد؛ نگارنده اما به برخی از آن دلایل و علت ها به طور گذرا اشارت می کنم: