در جهان مدرن، نه تنها خشونت علیه زنان پایان نیافته است؛ بلکه هر روز اگر بیشتر نشده، کمتر نیز نشده است. به ویژه در کشورهای اسلامی! پایان دادن و کم ترکردن خشونت علیه زنان کار سهل نیست. نیاز به تئوری و اندیشه ضد خشونت دارد؛ خشونت علیه زنان در جهان، مبتنی بر نوع نگرش و فلسفهٔ و ایدئولوژی آدمیان دارد. آدمی بر اساس باور های خود عمل می کند.در واقع اسیر زنجیر اندیشه ها و دیدگاه های خود است. اما پس منظر تاریخی خشونت علیه زنان با تاریخ انسان برابر است.

خشونت در جامعه و خانواده، علت و هم نتیجهٔ نابرابری های اجتماعی، تبعیض جنسیتی و گسست شیرازه زندگی فامیلی و عقب ماندگی اقتصادی است.

آمار خشنونت علیه زنان در جهان، نه تنها سر سام آور است؛ بلکه هولناکت نیز است. در سطح جهان از سه نفر زن، یکی از آنان خشونت جنسی و آسیب دیدن جسمی را تجربه می کند، از لحاظ روانی مدام رنج می برند. چه بیشتر علیه زنان خشونت را مرتکب می شوند، آمار نشان می دهد که ۳۰‎٪ از خشونت ها توسط پارتنرها و شوهرها انجام می شود. براساس یادداشت هایی نگارنده، از لیگچر های سال ۲۰۱۵، ازسلسله بحث پروفیسر خانم روز، استاد دانشگاه صنعتی کوینزلند: از چهار زن، یکی در جهان، تجربه تلخ خشونت جنسی و فیزیکی را تجربه می کند، در حالی که این رقم در سالهای اخیر زیادتر شده است.

براساس آمار UN، در سال ۲۰۱۵، بیشتر از ۷۰۰ میلیون نفر زن، در جهان زیست و زنگی می کنند، که همه شان در سن زیر ۱۸ سال ازدواج کرده اند.

بیشتر از ۱۳۳ میلیون نفر، از دختران و زنان در جهان، از قطع شدن آلت تناسلی شان رنج می برند. ۹۸‎٪ از زنان در جهان مجبور به استثمار جنسی می گردند.
در هرسال ۳۰۰،۰۰۰ هزار زن در اثر زایمان قربانی شده و رخ در نقاب خاک می کنند.

به عنوان مشت نمونه خروار، در نیودلهی هندوستان، ۶۶ در صد از زنان بین ۲ تا ۵ بار آزار و اذیت هایی جنسی را تجربه می کنند.

در سطح جهان، ۹۰۰ میلیون انسان از نعمت سواد خواندن و نوشتن محروم اند، اما ۶۰ در صد از این رقم را زنان تشکیل می دهند.

آنچه گفته آمدیم، نه تنها بازتاب دهنده نابرابری جنسیتی میان زنان با مردان را در عصر دیجیتال و اطلاعات نشان می دهد؛ که فروکاست آموزه های اخلاق انسانی آدمیان معاصر را برملا و هویدا نی سازد. مردانی که نسبت به زنان شان ستم و جفا روا می دارند. در افغانستان، فرهنگ حاکم، فرهنگ قبائلی و مردسالاری است و خشونت های فامیلی بر خاسته از ساختار قبایلی بوده و با جهان متمدن اصلا قابل مقایسه نیست. دختران را سنگسار و خردسالان را سر می برند. زنان به مثابه کالا و برده های جنسی به فروش می رسند و برای ارضایی شهوانی مردان به استثمار گرفته می شوند. در اخیر باید تذکر دهم، افغانستانی های اروپا و غرب نشین تا هنوز فرهنگ مرد سالاری را درمخیلهٔ شان پرورانده و فرهنگ غالب و حاکم است. حتی روشنفکرانی که انگ و آدای روشنفکری را در می آورند، اما از لحاظ بنش و منش تاهنوز در فضای فرهنگ مردسالاری نفس می کشند و از این منظر رنج نیز می برند. از طرفی زنان نیز از منظر روانی به ستم پذیری و تن دادن به مردسالاری خو و عادت کرده اند؛ بلکه جز ژن آنان شده است. بیرون رفت از این وضع نا مطلوب و غیر اخلاقی به گذشت زمان دو سه نسل نیاز دارد تا تغییر در این فرهنگ سنتی منحط به وجود نیاید، هیچ پیشرفت و تکامل نیز رخ نخواهد داد.

حسن رضایی بریزبین ۸ مارچ ۲۰۱۸