مقامات بی‌هیچ تردیدی، سراج را نشریه‌ی منتسب به محکمه می‌پنداشتند. ‌هدف طرزی در مورد سراج، قرار دادن آن به مثابه‌ی «‌فروشگاه دانش و آگاهی‌» بود که به رغم توزیع و پخش محدود آن تاثیر شگرف در میان افغان‌های تحصیل‌کرده به‌جا گذاشت.

  • جاناتان اِل. لِی
  • ترجمه: محمدحسین حسرت

چیزی که ما می‌دانیم این‌ است که سرکوب مشروطه‌خواهان (‌مشروطیت اول‌) آغازی شد برای ظهور محمود طرزی در راس هرم قدرت سیاسی. محمود طرزی، برادر و خواهرزاده‌اش در دهه‌ی آخر زمامداری حبیب‌الله خان، به شمع محفل حوزه‌ی آموزش و روزنامه‌نگاری مبدل شده و نیز رهبری اصلاحات اجتماعی را به دست گرفتند. گذشته از این، محمود طرزی از نفوذ تازه ‌به‌دست‌آمده‌اش استفاده کرد تا از استخدام مشاورهای ترکی در بخش آموزش، صحت و آکادمی نظامی مطمئین شود.

کمی بعد از سرکوب دسیسه‌ای مشروطه‌خواهان و با ازدواج دختر کوچکش با عنایت‌الله خان، وارث ظاهری تاج و تخت و  قرار ازدواج ثریا، دختر دیگرش با امان‌الله خان، امیر بعدی کشور، قدرت سیاسی و امتیازهای دودمانی محمود طرزی بیشتر تقویت شد.  برعلاوه، محمود طرزی به حیث معلم خانگی فرزند ثریا و امان‌الله خان نیز انتخاب شد؛  امیری آینده‌ی افغانستان که در میان فرزندان امیر حبیب‌الله خان بیش از همه لیبرال‌ و اصلاح طلب بود.

‌پیامدِ موارد یاد شده و ائتلاف‌های نظیر آن به معنی بختیاربودن خانواده‌ی محمود طرزی است که با سلسله‌ی سراج پیوند ناگستنی یافته‌اند. در اکتوبر ۱۹۱۱، محمود طرزی موافقت بازنشر روزنامه‌ی عبدالروف (مولوی عبدالروف کسی که به مدیریت او  اولین شماره‌ی سراج‌الاخبار در سال ۱۹۰۶ نشر  و پس از اولین شماره،  این روزنامه متوقف شد‌) را حاصل کرد که وی سپس آن را  سراج‌الاخبار افغانیه نام گذاشت. سراج‌الاخبار افغانیه هردو هفته یک‌بار با تیراژ سه هزار نسخه منتشر و به هر بخش از نهادهای دولتی توزیع و حق‌اشتراک آن از معاش کارمندان کسر می‌شد.  محمود طرزی مدعی بود که سراج‌الاخبار افغانیه روزنامه‌ی دولتی نیست. مادامی‌ که خود معاش هنگفتی از امیر دریافت می‌کرد، چنین ادعایِ اما ریاکارانه بود و روزنامه‌اش نیز با کمک‌هزینه‌ی معاش کارمندان دولتی زیر چاپ می‌رفت.

مقامات بی‌هیچ تردیدی،  سراج را نشریه‌ی منتسب به محکمه می‌پنداشتند. ‌هدف طرزی در مورد سراج،  قرار دادن آن به مثابه‌ی «‌فروشگاه دانش و آگاهی‌» بود که به رغم توزیع و پخش محدود آن تاثیر شگرف در میان افغان‌های تحصیل‌کرده به‌جا گذاشت. در طول هفت سال انتشار، سراج موضوعات متنوعی چون ادبیات، علوم، جغرافیه، نظریه‌ اقتصادی، تکنالوژی و فلسفه را پوشش داده و ترجمه‌های زیادی از آثار اروپایی را منتشر کرد. ‌حین کار ترجمه، محمود طرزی واژه‌های عاریتی زیادی را از زبان‌های خارجی وارد زبان فارسی رایج در افغانستان کرد و این نشریه برای تعداد زیادی از افغان‌ها روزنه‌ای شد برای آشنایی با فرهنگ، ادبیات و تکنالوژی اروپایی. 

تعدادی زیادی به شمول عبدالرووف، لوی‌ناب، علی‌احمد و شاعر پشتوسرا، عبدالهادی داوی با سراج همکاری داشت اما اکثر مقاله‌ها توسط محمود طرزی ترجمه و تالیف می‌شد و سراج در واقع وسیله‌ی بود برای تبیین و ترویج دیدگاهِ ‌پان اسلامیستی، ناسیونالیستی و تجددخواهانه‌‌ی طرزی. شبیه بسیاری از اصلاح طلبان مسلمان زمان خود، محمود طرزی نیز به این باور داشت که هیچ اختلاف بنیادی میان اسلام و آموزش، علم و تکنالوژی غربی وجود ندارد. ‌این نگاه محمود طرزی اصولاً با باور رایج نهادهای مستقر مذهبی در افغانستان که حامل نگاه سنتی بودند که گویا تمام دانش‌ها در قرآن، حدیث و سنت وجود دارد، در تضاد جدی قرار داشت.  طرزی با این طرز دید کوته‌بینانه به مخالفت پرداخت و نهادهای مذهبی را متهم کرد که ملت را در تاریکی فکری نگهداشته و  از مزخرفات و دانش‌ستیزی حمایت می‌کنند. 

این جدال سبب دشمنی نیرومند میان طرزی و جوانان افغان شد و بی این‌که نهادهای مذهبی را ترغیب به پذیرش تغییر کند، موجب شد تا سنگربندی تازه‌ای صورت گرفته و نهادهای مذهبی فکر کردند که طرزی و حلقه‌اش قصد دارند تا کلیت شالوده‌ی اسلامی که افغانستان بر آن بنا شده را ویران کنند. ضمن همه‌‌ی این حرف‌ها، دشمنان ایدیولوژیک محمود طرزی از آجندای رادیکال و شریعت‌ستیزِ ترک‌های جوان و عصر تنظیمات، آگاهی کافی داشتند.

احتمالاً جنبه‌ی ماندگار و مهمِ دیدگاه سیاسی محمود طرزی ترویج و تبلیغ هویت ملیِ جدید بود؛ جدالی که برای وی عنوان «پدر ناسیونالیسم» افغان را به ارمغان آورد. ‌نگاه طرزی در مورد ناسیونالیسم اما خیلی دور از بحث‌های اصیل پیرامون این موضوع و بیش از همه تاثیرپذیری از صورت‌بندی فلسفه‌ی ‌سیاسی جوانان ترک بود. ‌فرض بنیادیِ که طرزی ناسیونالیسم مورد نظرش را برآن پی‌ریزی کرد، مفهوم و کلمه‌ی ابداعی «افغانیت»  بود؛ افغان‌بودن و افغان‌گرایی‌ِ که مرادف است با ترک‌گرایی یا ترکیسم.

جهان‌بینی قوم‌محورانه‌ی طرزی سبب شد تا وی به‌جای افغانستان، کلمه‌ی افغانیت را  روی نام روزنامه‌ی عبدالرووف بگذارد. افغان و پشتون در نگاهِ محمود طرزی مترادف هم تلقی می‌شد و کلمه‌ی افغانیه‌ (افغانیت) به صورت فزاینده با پشتون‌بودگی و زبان پشتو یکی پنداشته می‌شد. هرچند پشتون و پشتون‌بودن اصولاً ارزش و هویت گروه‌های تباری مناطقی دو طرف مرز افغانستان و هندوستان به شمار می‌رفت،  نه آن عنوانی که مورد حمایت و استفاده‌ی کسانی قرار می‌گرفت که خود، خویش را افغان می‌خواندند. به عنوان مثال، برخی از گروهایِ تباری پشتون، به شمول درانی‌های شهرنشین، بیشتر حامل زبان و فرهنگ فارسی‌ بودند تا فرهنگ و زبان پشتو. 

با وجود این، افغانیه (افغانیت)، تِرم ابداعی محمود طرزی به عنوان بخشِ از گفتمان ملی‌گرایانه نظام سلطنتی مورد پذیرش قرار گرفت و پوشش روشنفکرانه‌ای برای توجیه پندارِ حق الهی حاکمیت درانی‌ها بر افغانستان، یعنی سرزمین افغان‌ها فراهم کرد.  فراتر از این، محمود طرزی یک محمدزایی و میراث‌دار تیره‌ی سدوزایی بود. با آن‌که فارسی از زمان سدوخان به بعد، زبان دربارِ درانی‌ها و زبان بازرگانی و دپلماسی بود، محمود طرزی اما استدلال می‌کرد که زبان پشتو می‌باید «زبان ملی» ‌افغان‌ها باشد. نیز، این جدل واقعیتی را پاک نادیده انگاشته بود که بخش وسیعی از شهروندان افغانستان زبان پشتو نمی‌دانند و برای اکثر آن‌ها، این زبان، به مثابه‌ی زبان خارجی به حساب می‌آید. با این وجود، محمود طرزی استدلال می‌کرد که فارسی نمی‌تواند زبان ملی افغانستان باشد، چون این زبان مختص افغانستان نیست و پیش از این زبان رسمی کشور شیعه‌مذهب ایران بوده است. بنابراین با قرار دادن زبان فارسی افغانستان به مثابه‌ی زبان رسمی، به جای زبان ملی، محمود طرزی این زبان را در واقع تنزل درجه داد. سپس در طول قرن با تلاشی برای فاصله انداختن میان فارسی افغانستان و ایران (خویشاوندِ ایرانی‌اش)،  حکومت آن‌وقت به صورت رسمی زبان فارسی را در افغانستان به دری تغییر داد؛ عنوان رایجِ گویش کابلی‌ که ‌بر بنیاد اسطوره‌ای، زمانی زبان دربار مغول‌ بوده است. این امر در عمل، محمود طرزی و مخاطبانش را ترغیب کرد تا شعر و مقالات‌شان را به زبان پشتو ارایه کنند و گویندگان این زبان را استخدام کرد تا آثارها را به پشتو ترجمه کنند.

 از قضای روزگار، طولانی‌ترین کارهای ارایه شده به زبان پشتو، از یک افغانِ مقیم در ترکیه بود. عجب این‌که طرزی به رغم اشرافش به زبان ترکی منحیث زبان اولش، هیچ‌گاهی، حتی یک متن کوتا هم به زبان ازبیکی، چغتایی یا زبان‌های ترکی رایج دیگر در افغانستان، نشر نکرد. 

ادامه دارد …

اطلاعات روز منبع: اطلاعات روز


Read more:https://etilaatroz.com/72498/seraj-al-akhbar-afghani-afghan-nationalism/#ixzz5f6PPhsxO