نشر جلد اول دانشنامه هزاره، در سال ۱۳۹۷ خورشیدی از جمله رویداد مهم فرهنگی در افغانستان بودهاست. چاپ و نشر جلد اول دانشنامه هزاره، مضاعف برآن که یک رویداد عمدهی فرهنگی و کم نظیر بوده، بلکه مورد توجه بیشتر نیز قرار گرفته و بیشترین نقدهایی را هم در پی داشتهاست. بنابراین، باید نویسندگان و کسانی که هزینهمالی در این راستا نموده اند را ستود و تحسین کرد. (بامیان نیوز)
پیشنهی تاریخ ارزگان (دانشنامهی هزاره)
منابع مختلف پیشینهی تاریخی ارزگان را از سال ۵۰۰ میلادی یاد کردهاند، احمدعلی کهزاد در افغانستان در پرتو تاریخ مینویسد ارزگان بینالنهرین کوهستانی کوچکی است که دو رودخانهی بزرگ و سیلابی شمال و جنوب یعنی هیرمند و ارغنداب آن را فراگرفته است و پیشیهی ارزگان به سال ۵۰۰ بعد از میلاد میرسد. بیوار یکی از باستان شناسان انگلیسی در ۱۳۳۱ش\۱۹۵۳م در ۱۵۰ مایلی (۲۴۱ کیلومتری) شمال غرب قندهار (درهی شالی)، دو سنگنوشته پیداکرد. روی کتیبهی اول با رسمالخط یونانی، عبارت «یونانی یَفتلی» و در کتیبهی دوم نام «زابل» و «میهیبراکولا» و کلمههای «بغ» و «شاه» به صورت «بغو» و«شاوو»(۱) حک شدهبود. این دو کلمه خدا و شاه است و کنیشکای کوشانی «خداوندگار شاه» نامیده میشد. این نشان میدهد پادشاه یفتلی به روش پیشینیان، خود را «خداوندگار» و «شاه» لقب دادهاست. کتبیهها به زابل در خوزهی ارغنداب و میهیباکولا مهمترین و معروفترین پادشاه یفتلی اشاره دارد که در حوالی ۵۰۰ بعد از میلاد در جنوب غرب افغانستان دولت مقتدری داشتهاست. او در بسیاری مسکوکات، خویش را به لقب «شاوو» «زابل» یعنی پادشاه زابل یا زابلستان خواندهاست (کهزاد، ۱۳۴۶، ص. ۲۶۵).
ارزگان قبل از دورهی اسلامی مرکز زابلستان و پایتخت حکومت زاولیها بودهاست. ارزگان از شهرهای قدیم غور بود و در دروهی سلطان غیاثالدین جزء حکومت ملوکالطوایفی ملک علاءالدین بود (محمدشاری، ۱۳۹۳،ج۱،ص. ۵۳۴ به نقل از جوزجانی، ج۱، ص. ۳۷۰). شُوی، چُورَه و کَمسُون (کَمسان) هم جزء ارزگان بودهاست (ارزگانی، بیتا. ۸۷)ارزگان در روزگار غزنویان دارای اهمیت بودهاست (فکرت، ۱۳۶۷، ج ۷، ص. ۵۵۶).
ارزگان، چُورَه و کَمسُون در سال ۸۸۰ ق \ ۱۲۷۵ م به تصرف حکومت ارغونیه درآمد و تا زمان شاهاسماعیل صفوی جزء این سلسلهی پادشاهی بود. در سال ۱۱۲۱ ق \ ۱۷۰۹ م محمود غلجایی (محمود هوتکی) چُورَه، کَمسُون و شُوی وتِیری را تصرف کرد و در ۱۱۴۰ ش \ ۱۷۲۷ م نادرشاه قندهار را گرفت و چُورَه، کَمسُون و شُوی را فتح کرد و وارد ارزگان شد و حکومت آنجا را به نام یک از طوایف نیکروز نوشت (ارزگانی، بیتا،ص.۱۱۱ـ۱۱۲).
مهمترین ویژگیای که برای ارزگان قبل از دورهی عبدالرحمنخان در منابع تاریخی بیان شدهاست، وجود قلعههای مستحکم در آن است. بیکن، محقق امریکایی که دربارهی اوضاع جامعهی اوایل قرن نوزدهم چهارم منطقهی هزارجات از ارزگان تحقیق کردهاست، معتقد است که ارزگان در گذشته به صورت ملوکالطوایفی اداره میشدهاست. رسم و رواج موجود مردم ارزگان متأثر از زمانهای ملوکالطوایفی است. آنان بیشتر از دیگران خصوصیتهای دورههای ملوکالطوایفی را نگهداشتهاند و در حقیقت از دیگر طوایف هزاره متمایز هستند. قبل از سال ۱۳۰۱ ق \ ۱۸۹۳ م در ارزگان حالت جنگ دائمی حاکم بودهاست، یعنی یک طایفه با طایفهی دیگر و با پشتونها مجاور در جنگ و جدال بودند. زندگی خانوادگی پدرشاهی در بین مردم ارزگان نیرومندتر از طوایف دیگر بودهاست. قدرت محلی به ملک، داروغه و ریش سفید تعلق داشت. او ملک همهی طایفه بود. برای مثال در قبیلهنِیکروز چهار ملک وجود داشت که هرکدام از آنان تقریباً هشتاد قریهرا اداره و رهبری میکردند(دودیانوس، ۱۳۶۹، ص. ۶ـ۱۴).
یوسف ریاضی در بخش عینالوقایع از کلیات ریاضی در بارهی وضعیت ارزگان و سرزمینهای اطرافش قبل از دورهی عبدالرحمن خان مینویسد که اجرستان ۶۰۰۰ خانوار بود که دایه نامیدهمیشد؛ مالستان ۶۰۰۰ خانوار بود که آنها را فولادی میگویند؛ ارزگان ۵۰۰۰ خانوار؛ میاننشین ۱۰۰۰ خانوار؛ سلطانآباد که هزارههای سلطاناحمد بودند با طایفهی پالان ۱۰۰۰ خانوار؛ زَولی ۱۵۰۰ خانوار، شیره و باینتان ۳۰۰۰ و ۴۰۰۰ خانوار بودند (ریاضی هروی، ۱۳۲۴ق، ص. ۲۴۸).
محمدحسین فرهنگ در جامعهشناسی و مردمشناسیشیعیان افغانستان به نقل از محمدافضل ارزگانی مینویسد:«مناطق ارزگان، شُوی و چُوره و کَمسُون در زمان عبدالرحمن خان شامل ۵۳۰۰۰ آبادی و ۱۷۵۰۰۰ خانوار نفوس شیعه و ۲۲ منزل مساحت بودهاست... و اگر هرمنزل معادل ۷ فرسخ باشد درآن صورت این سه منطقه حدوداً ۳۹ هزار کیلومتر مربع خواهدبود»(فرهنگ، ۱۳۸۰، ص. ۱۰۵).
ارزگان در زمان عبدالرحمنخان شامل زمینداور، چهارشنبه، دِهراوُد، بالادشت، ساغَر، مناری، شاهمشهد، سَکزِی، سرآب، چُوخک، خود، یخدان، کَجَکی، ساپُور، گوهرگین، چُوره، گِیزاب، تَمَزان، پاطو، کَمسُون، شُوی و خَلَج بود و بعد از جنگ ارزگان در تصرف طوایف پشتون معروف به افغانهای مهاجر درآمد»(فرهنگ، ۱۳۸۰، ص. ۱۰۷).
محمدافضل ارزگانی طوایف ساکن ارزگان در گذشته این گونه معرفی میکند علیبیگ، سلطاناحمد، خواجهعلی، نِیکروز، شِیخَه، حسینی، قَراقُرو، شالی، بهروز(بیروز)، آرال، عیدرَوز، قَدَم، خُوردِی، دوستی، سیددرویش، زَولی و زَردَک است و طوایف چُوره و کَمسُون شامل خَلَج، خواجه خِضر، سیُمبلوچ، شِینَه، چُوره، اَلتُون، تامیبوقَه، حسکه و دایه، پولاد، حیدر، بهادر و غیره(ارزگانی، بیتا، ص.۱۰۱ـ۱۰۲).
بعد از جنگ دورهی عبدالرحمنخان بسیاری از مردم ارزگان یا کشته شدند یا اسیر و بَردهشدند. واگذاری زمینهای ارزگان با فرمانهای دولتی و یا تصاحب خودسرانه طوایف مهاجر و ناقل از ۱۳۱۱ تا ۱۳۲۲ق\۱۸۹۳ تا ۱۸۹۴م اجراشد و طوایفی چون کاکَری، نورزای، اَچَکزی، سکَرزی، علیزی، ملاخیل، بارَکزی، اَلکُوزی و دُرانی و پُوپَلزایی و کوچی در ارزگان ساکن شدند(رک:ارزگان. واگذازی مناطق به پشتونها بعداز جنگ)
قسمت بعدی وضعیت سیاسی ارزگان مورد ارزیابی قرار میگیرد. ادامه دارد.