استاد پیک علی، یکی از چهرههای شاخص علمی افغانستان، به ویژه ولایت غزنی و السوالی جاغوری بود. او ساده زیست و با کولهبار از اندوه و رنج تبعیض سیستماتیک سرانجام روز یکشنبه، ۲۱ آپریل ۲۰۱۹ در شهر کویته پاکستان، رخت از جهان بربست و سر در نقاب خاک کرد. روحش شاد و یادش گرامی و جاویدانه باد! «او در همه ادوار کسب تعلیم، خار چشم تبارباوران وشئونیست های قومی بود، همانند این سال های درد، قربانی عصبیت های قومی گردیده وبه جای آلمان به کشور چکسلواکیا برای تعلیمات بعدی فرستاده شد. کاکر شئونیست در آن سال ها به او گفته بود، اول پیک علی (نام مذهبی) وبعد پوز(بینی) ات را اصلاح، در غیر آن صورت با این ساختار واین نام اصلن به کشور آلمان فرستاده نمی شوید؛ زیرا او پس از کسب تحصیل در آلمان، می توانست مقام استاد تبار باورش را به چالش بکشد. شوربختانه او پس از شش سال کسب علم وآن هم در رشته ای مورد نیاز کشور (انجینری برق) بنابه دسیسه ی دربار وسفارت افغانستان، بدون اخذ مدرک تحصیلی به کشور برگشت.»
عبدالخالق آزاد
نابغه ای که قربانی تبعیض تباری ومذهبی شد
نام و شهرت پیک علیخان در جریان دهه ای 1340خ. و آن سال های رنج ومحرومیت، نام آشنا و نشانه آشکار از تبعیض، قساوت، ستم قومی- مذهبی و زبانی بود. اما این قلم در اوایل دهه ای 1350.خ، و پس از کودتای 26/4/1352 و یا زمانی که یک سال بعد از آن وی به حیث معلم در لیسه سلطان مودود جاغوری توظیف شد، به مدت قریب 4 سال (1357-1354) به عنوان شاگرد از فیض دانش، صلابت شخصیتی، مهارت تدریس، آموزه های تأدیبی او در چوکات طنز های معنی دار وتشویق او برای فراگیری درس بهره بردم. این فرزانه زمانه در اوایل سال 1320.خ، درون خانواده متوسط و اما منور روستایی در ولسوالی جاغوری متولد و پس از فراگیری دوره ابتدائیه در ولسوالی زادگاهی اش، ادوار دیگرتعلیم را در مکاتب متوسطه ولیسه در مرکز کشور فراگرفت. سپس برای فراگیری تعلیمات نیمه عالی وعالی به دارالعلمین وفاکولته ساینس مصروف فراگیری دانش معاصر گردید. او که در همه ادوار کسب تعلیم، خار چشم تبارباوران وشئونیست های قومی بود، همانند این سال های درد، قربانی عصبیت های قومی گردیده وبه جای آلمان به کشور چکسلواکیا برای تعلیمات بعدی فرستاده شد. کاکر شئونیست در آن سال ها به او گفته بود، اول پیک علی (نام مذهبی) وبعد پوز(بینی) ات را اصلاح، در غیر آن صورت با این ساختار واین نام اصلن به کشور آلمان فرستاده نمی شوید؛ زیرا او پس از کسب تحصیل در آلمان، می توانست مقام استاد تبار باورش را به چالش بکشد. شوربختانه او پس از شش سال کسب علم وآن هم در رشته ای مورد نیاز کشور (انجینری برق) بنابه دسیسه ی دربار وسفارت افغانستان، بدون اخذ مدرک تحصیلی به کشور برگشت.
او پس از بازگشت سایه تبعیض را همچنان در پشت سر داشت، از آن رو به جای توظیف در دانشگاه به تخنیک ثانوی اعزام شد. استاد عبدالواحد یک از شاگردانش می گوید:« روز اول او را جدی نگرفتیم ، استاد روی چوکی نشست واسیستانت اش؛ استاد گل علی درس را تشریح کرد. صنف ما که همه تخنیک موتر را می خواندند، جوانان بد زبان وبذله گو بودند. صنف نا آرام ما، در آن روز اصلن به درس گوش نداد. فردایش استاد پیکعلی شخصا درس را توضیح وبا رسم های زیبایش همهی ما را مجاب کرد؛ که دیگر مزاحمت نکنیم». او که دانش زمان را با خون دل اندوخته بود، اصلاً حاضر نبود به کسی نمره ای مجانی ویا زمینه نقل را در امتحان فراهم سازد، لذا فرزند از تیره اعیان حاکم که می خواست با نمره ای مجانی کامیاب شود، استاد را به مرگ تهدید و تا ولسوالی زادگاهی اش او را تعقیب نمود. او زیر سایه ای خوف وتهدید مرگ، ناچارشد تا سال (1353-1354) در گوشه ای انزوا ودر دامن کوهپایه های روستای زادگاهی اش (سبز چوب) زندگی نماید. سال های 1353 و1354 مردم جاغوری شاهد بنیادی ترین اصلاحات در بخش معارف بود، این اصلاحات مدیون دست توانا واحساس نیک روان شاد مدیر محمد هاشم خان است. به گمان من در بوروکراسی حکومت داود، علاوه بر پرچمی ها وخلقی ها وشئونیست های قومی، یک عده افراد واشخاص وطن دوست، صادق، متعهد وترقی خواه هم کار میکردند. از جمله آن اشخاص می توان از عبدالغفور قرار، پدر معارف ولایت غزنی نام برد. در آن سال ها غزنی فقط در بخش معارف یک مدیریت عمومی داشت. مدیر معارف غزنی با مدیر هاشم دوست شخصی و از نگاه خصوصیت و حسن نیت باهم شباهت داشتند. آقای قرار، در وزارت معارف آن عهد؛ مردی با نفوذ وقدرت مند بود. لذا پیشنهادات مدیر هاشم خان را به خصوص در مورد تقرر فارغان لایق فاکولته ها می پذیرفت وبرای اجرای آن از نفوذش در وزارت معارف استفاده می کرد. مدیر هاشم خان بعد از تقرر در جاغوری تیم نیرومند وبا صلاحیت را تشکیل و در مشوره با آنها در جریان تقرر تیم خود را تقویت وظرفیت در تعلیم وتربیه را ارتقا داد. وی با هیأت نیرومند تدریسی ونخبه گان علمی کار اصلاح معارف جاغوری را روی دست گرفت. استادان ومعلمین آن دوره که بعد از صنف هشتم از محضر شان بهره می بردیم وبا اخلاص وحسن نیت تمام کار وتدریس می کردند، ذوات آتی بودند:
الف- در بخش علوم طبیعی: محترم استاد شهید محمد علی خان توغی، محترم استاد غلام علی خان کهنه ده، هردو فارغین فاکولته ساینس وعلم طبیعی از رشته کیمیا وبیولوژی بودند.
ب- در بخش ساینس: محترم انجینر پیک علیخان، که در توصیف دانش او در بخش ریاضی وفزیک قلم من توان تعریف را ندارد. با سابقه دو بار فاکولته ساینس وشش سال تحصیلات در چکسلواکیا وهمچنین محترم محمد ابراهیم بابه از قره باغ غزنه، که از فاکولته ساینس فارغ شده بود.
ج- در بخش علوم اجتماعی: شهدای با نام ونشان مردم جاغوری هر یک استاد علی دریاب خان وعبدالعلی خان از ممدک وسبز چوب.
د: در بخش ادبیات وزبان دری، محترم نجیب الله «مشهور» از خواجه عمری غزنی، فارغ التحصیل فاکولته ادبیات.
هـ- در بخش علوم دینی، محترم مولانا محمد صادق یکی از متفکران مسلمان در کشور.
و- در بخش پشتو وانگلیسی، استاد غلام حبیب توغل از ولسوالی مقر، فارغ التحصیل زبان وادبیات پشتو وانگلیسی از دانشگاه کابل وهم چنین محمد هادی از وردک ، فارغ التحصیل از فاکولته زبان وادبیات پشتو از دانشگاه کابل.
مدیر هاشم به ویژه در تفاهم با آقای قرار، در مورد تقرر استاد گرامی انجینر پیک علیخان که بنابه تهدید وتخویف از جانب قدرت مندان شئونیست نظام مدت دو سال در زادگاهش «سبز چوب» نیمه مخفی و در انزوا می زیست، خدمت بزرگ به مردم جاغوری کرد. در این سال ها دو شخصیت توانا وبزرگ را مدیر هاشم خان و دوستش آقای قرار می خواستند در جاغوری به عنوان معلم ایفای وظیفه نمایند. 1-بنیانگذار جریان دموکراتیک نوین افغانستان (شعله جاوید)، متفکر واندیشمند انقلابی شهید اکرم یاری. 2- استاد توانا وشخصیت با نام و نشان در عرصه علم ساینس با سابقه27 سال تحصیل در خارج وداخل، محترم انجینر پیک علیخان.
وی در تقرر اولی بنابه حساسیت نظام با وی ناکام ولی در حصه تقرر دومی موفق گردید. به یاد دارم اولین زمانی که انجینر پیک علیخان را به اداره لیسه سلطان مودود خواستند، او بالا پوش بلند پوشیده وبا موهای بلند و سرو وضع ژولیده همانند اندیشمندان یونان قدیم وارد دهلیز لیسه گردیده وبه اداره آن رفت. اما بعد از آن که وی مقرر گردید، با سر و وضع آراسته، دریشی وبوت همرنگ که معمولا تکمه دوم کرتی اش را با طرف دیگر بند می کرد، وارد مکتب می شد. از ساعت 8 صبح تا 12 ظهر با آن تباشیر وتخته بی کیفیت کار، ولی ذرهای گرد تباشر روی لباس او احساس نمی گردید. تباشیر را کپتان های صنوف توسط حرارت اشتوف نرم وآن را روی میز، خدمت استادان قرار میداد. استاد پیک علی آن تباشر ها را گرفته در خانه برده وبا سلیقه منحصر به فردش رنگ وبا کاغذ نرم پیچانده، برای نوشتن روی تخته درون قطی های سگرت با خود در صنف می آورد.
صنف ما را بعد از صنف نهم هندسه وریاضی درس می داد. به یاد دارم که چی زیبا اشکال هندسی را رسم وهر زاویه، شعاع، محیط... را با دقت تمام غرض تفهیم خوب تر با رنگ های مختلف رنگ آمیزی وسپس بعد از ترسیم آن را شرح می داد. بعد از تشریح اگر به دقت گوش می گرفتیم دیگر ضرورت به خواندن کتاب ویا تکرار نبود. شاگردان همه سروپا گوش بودند وکسی نبود که به طرف تخته توجه نکرده ویا گوش نداده باشد. در جریان سال های 1356.خ، که نام و آوازه ای لیسه سلطان مودود و در صدی بلند فارغانش به خار چشم مبدل شده بود، نظام ستم گر اول تر از همه پیک علیخان را در ولسوالی مقر تبدیل وبه وظیفه معلمی در بخش اصول صنفی توظیف نمود. تا آن که کودتای 7 ثور به موفقیت انجامید ودسته نیونازی ها به قدرت دست یافت، او از آن جا به مرکز غزنی انتقال وظاهرن به عنوان کارمند تخنیکی ابزار آلات نفوس شماری اما اساسن برای دسترسی غرض اعزام به پولیگونها زیر نظر بود. قیام خود جوش مردم در سال 1358 وآزادی هزارجات سبب شد تا استاد از غزنی فرار وبه همان روستای زادگاهی اش برگردد. به همین هیاهو برای مدتی کوتاه طعم تلخ آوارگی وغربت را در پاکستان وایران چشید و به زودی به وطن بازگشت وبدون آن که به مال ومتاع زمانه ارزش قایل بوده باشد ویا کانون خانوادگی تشکیل داده باشد، در کنار مادر رنجدیده وبرادر روشن ضمیرش از طریق آموزش در مکاتب، زندگی اش را تأمین می کرد. او از سال 1353 تا سال 1394 در جریان چهل سال تدریس نه به ارتقای بست ونه به ارتقای قدم نایل شد، معاش او با همان افرادی که شهادت نامه جعلی ساخته و به کمک حامیانش به عنوان معلم فارغ 12 مقرر شده بود، تا دوران بازنشستگی مساوی بود. او از خارجی ها، موسسات خارجی وبه ویژه روسای آن ها نفرت عمیق داشت و زندگی را با تمام رنج هایش تحمل می کرد. با وجود آنکه به زبان های روسی، انگلیسی، عربی، پشتو ودری تسلط کامل داشت، اما نمی خواست در خدمت موسسات فاسد خارجی قرار گرفته ودر حیف ومیل دارایی عامه در کنار دیگران شرکت نماید.
در دفتر خاطراتم راجع به سجایا وخصوصیات ذاتی این مرد بزرگ موضوعات زیاد وجود دارد، که در جایش به نشر می رسد. در جریان سال های اخیر او که مادر وبرادر فرهیخته اش را هم از دست داده بود، در وضعیت نابسامان روانی وبیماری به سر می برد. برادر زاده گانش او را به شهر کویته در پاکستان انتقال داده و در آن جا به سر می برد. تا آن که پس از قریب به هشت دهه زندگی، سر انجام در غربت ودوری از وطن، زندگی را بدرود گفت. بدین وسیله این ضایعه را به اهل معارف جاغوری، شاگردان و به ارادت مندان وبازماندگان عزیزش تسلیت گفته واز آن ها تقاضا می نمایم که پیکر آن مرد بزرگ وخدمت گار معارف را در جاغوری انتقال و کنار یاد واره منار یاد بود شهدای سال های 1357- 1358 مردم جاغوری به خاک بسپارد.
خالق آزاد
1ثور 1398
عکس: انجنیر پیک علیخان وبرادر نامدارش ملا محمد جمعه