نویسنده: حمزه واعظی کارشناس ارشد امور اجتماعی

1. "تعصب" مُولّد "تصّلب" است. تعصب یک نیروی درونزای روانی ـ ذهنی است که نفرت و بیزاری و میل به آزار دادن و آزار دیدن را در فردِ متعصب تقویت می کند. از همین روست که تعصب، مُخّلِ خرد و مُمّدِ جهلِ خود انگیخته می گردد.
2. تعصبِ دینی و تعصبِ ضد دینی در زمره ی شاخص ترین مصادیق تعصبات می باشد که بخشی از جوانان و نیروهای کنشگر مارا در عرصه ی تعامل اجتماعی ـ فرهنگی مصروف کرده است.
هم آن گروه که از روی جهلِ معرفتی، بردین و مذهب خود تعصب می ورزند و هم آن گروه که عمدتن با کم دانی و سهل اندیشی، بر ضدیت خویش با دین و مذهب سماجت می ورزند، در اصل، همزبانند و از یک الگوی متصلب پیروی و رهروی می کنند.


3. دین خویانِ متعصب، با تعطیل نمودن عقلانیتِ سنجشگر، زبانی جز شماتت و شرارت و شهادت های کاذب و بیانی جز تکفیر و تفسیق و توهین برای اثبات دلدادگی خویش به باورهای خود و سرکوب دشمنانِ ضدِ دینی شان، ندارند. دین ستیزانِ متعصب نیز با تعطیلی خردِ نقاد، از منطقی جز هتک و هجو وهزیان گویی و ابزاری جز تمسخر و تفاخر و طردستی برای توبیخ و تحقیر دین و مذهب، بهره نمی برند.
4. همانگونه که دفاع عوامانه، جاهلانه وعاطفی از دین و مذهب، ویرانگر و بیهوده است و به فربه شدن افراطیت و تاریک اندیشی درامرِ دین ورزی کمک می کند؛ ستیزه گری معاندانه و خرد گریزانه و همراه با تمسخر و تحقیر و توحش گفتاری نسبت به دینداران و مذهب باوران، تقلیل دادن امرِ نقد خردورزانه به بازی های سخیف و کودکانه می باشد که به آشفتگی فضای گفتمان عقلانی در امرِ پدیدارهای دینی منجر می گردد.
5. دین و مذهب، مقولات اجتماعی ـ هویتی و مرتبط با گرایش های روحی ـ عاطفی بشراند. با برخورد سلبی و انکارگرایانه نمی توان از قدرت دین و اقتدار دین خویان کاست و یا به اصلاح خرافات و باورهای ناشی از باورهای دینی ـ مذهبی موفق شد. پدیده های اجتماعی، سخت جان و درونزایند و دایما در چرخه ی تعامل اجتماعی بازتولید می شوند. بدین رو برای ایجاد تغییر و اصلاح نیازمند شناخت عمیق، درک روشن و الگوهای روشمند می باشند.
بیهوده است که تصور کنیم با نفی دین و مذهب و تحقیر و تمسخر دینداران می توان حضور استوار عاطفی ـ ذهنی و نفوذ نیرومند معنوی ـ فرهنگی این پدیده ی اجتماعی ـ هویتی را به سادگی در متن جامعه ی دین خو و مذهب محور، متزلزل کرد. عقلانی ترین و ممکن ترین رویکرد این است که باور داشته باشیم گفتمان دینی ـ مذهبی را می توان بصورت روشمند و با خردورزی نقد کرد، به چالش کشید و با پرسش های اساسی مواجه ساخت و یا آن را براساس گروههای اجتماعی طبقه بندی نمود و میان دینداری عالمان و روشنفکران و تودهای عوام تعریف و تفکیک قایل شد، اما هرگز نمی توان آن را از حوزه ی زندگی اجتماعی حذف نمود.