سردار قلندر

مقدمه

از زمستان 93 که بحث تغییر مسیر برق 500 کیلوولت پیش آمد تا حالا که قسمتی از گزارش مالی جنبش روشنایی طی اعلامیه شماره 61 به اطلاع عموم مردم آزاده رسانیده شده است، مسائل مالی به اشکال مختلفی پیش رفته است که به نظر می رسد خوب است مردم بیشتر در جریان قرار گیرند تا بدانند که در جنبش بحث مالی چطور پیش رفته است.

 

بحث مالی در جنبش روشنایی را می شود به چهار دوره تقسیم بندی کرد که دو دوره اول و دوم، در نوشتار اول شرح کلی داده شد و این نوشتار شرح کلی دوره سوم است.

دوره سوم – از رفتن طرح بدیل خواهان تا زیر پا شدن خط قرمزهای اعلام شده

با رفتن آن کمیته مالی، در چند مورد برای پیشبرد کارهای لازمه از اعضای شورا به صورت سهامی پول جمع آوری شد و مشخص شد که هریک چه مقدار باید بدهد؛

ولی کارها این رقم  و شیوه خوب پیش نمی رفت باید باز، بحث مالی ساماندهی می شد، مجدد سه نفر به عنوان مسئول کمیته مالی از میان اعضای شورا انتخاب شد که قرار شد بحث مالی را آنها با تعدادی حاجی و متنفذ که از سوی اعضای شورا معرفی می شوند مدیریت کنند هر چند اینجانب تلاش کردم اعضای کمیته مالی از جریانات سیاسی نباشد، حاجی ها و متنفذین هم بدون وابستگی باشند ولی بحث به رقم دیگر رقم خورد، یکی از آن سه نفر کمیته مالی، دیگران را کنار زد و تمام کار کمیته مالی را به دست گرفت و برای انجام کارها خود تعدادی را از شبکه خود دور خود جمع کرد و حاجی ها و متنفذین را همچنین. این در صورتی اتفاق افتاد که ما جمع استادادن دانشگاه(کمیته تخنیک)، هیچ فرصت نداشتیم که همه چیز را به جزعیات کنترول کنیم و متوجه این مهره چنینی ها نشدیم.

روز یک اسد 95، با پیچیده شدن شرایط، حاجی ها و متنفذین هر یک به طریقی بازی شان می گرفت، ساعت های یازده ونیم شب که فردا دوم اسد بود تیم های مشخص سیاسی خلیلی و مدبر شورا را ترک کردند مسئول مالی هم خواست که برود، اینجانب ( نگارنده) تازه متوجه شدم که مسئول کمیته مالی هم وابسته جریانات سیاسی بوده است، راه مسئول کمیته مالی را گرفتم که پول ها را تحویل بده و او دفتر خالی را به اینجانب پیش کرد و گفت پولی نمانده است و این در صورتی بود که عصر همان روز مسئول کمیته مالی، ازحقیر که ناخواسته مسئولیت کلی اجرایی را می کردم پرسیده بود:  به موترهای تبلیغات و مسئول سیستم صوتی که قریب به یک لگ افغانی پولشان می شد پول بدهم یا خیر؟ حقیرگفته بودم که پول ندهید، و به این خاطر بود که فکر می کردم نشود پول بدهیم و اینها پولشان بند نباشد و توسط دولت یا جریانات دیگر خریده شوند و ما فردا در تظاهرات دوم اسد بدون موترهای تبلیغات و سیستم صوتی بمانیم. هر چند صبح دوم اسد، ساعت های هفت بجه یک فرد آمد و 200 دالرآمریکایی و 24500 افغانی را از جانب کمیته مالی به اینجانب تحویل داد و امضا گرفت و گفت که دیگر پولی نیست؛ وقت جنجال، حساب و کتاب نبود؛ در همان زمان مسئول سیستم صوتی پیدایش شد و خواست که پول بده، او را از ترس اینکه موتروان ها نبینند گوشه کشیده و مبلغ 200 دالر را به او دادم و گفتم که عصر امروز تمام پولت را خواهم داد باقی پول را برای شرایط اضطرار پیش خود نگه داشتم تا در صورت نیاز مصرف شود. ولی فاجعه اتفاق افتاد و آن پول خرج شفاخانه شد.

برای دوم اسد و یک مقاومت ماندگار تا نتیجه، تمام مقدمات  اجرایی برنامه ریزی شده بود فقط خودم قصداً دخلی به بحث مالی نداشتم که از دیگر کارهای مدیریتی می ماندم، مسئولین مالی نه تنها که حساب دهی مالی ندادند بلکه تمام شماره تماس ها و سر رشته های هماهنگی تدارکاتی دوم اسد را در آن شب با خود بردند، تمام کسانی که در بخشهای مختلف از خیمه و فرش گرفته تا تشناب های سیار و تا چندین تانکر آب که قرار بود خدمات به تظاهرات کنندگان برسانند همه و همه در روز دوم اسد هماهنگ شده نیامدند در صورتی که پول های خود را فیصدی از کمیته مالی گرفته بودند، جز همان سیستم صوتی و موترهایی که حقیر از قبل زمینه ماندگاری شان را ترتیب کرده بودم دیگر بخش ها را از دست داده بودیم.

اصلاً فکر هم نمی کردیم چنین شود انسان هایی به ظاهر متدین، وابستگی سیاسی داشتند و با رفتن جریانات سیاسی رفتند؛ بعدها هر زمان از میدان شهدای روشنائی(دهمزنگ سابق) می گذرم گلویم را بغض می گیرد و اشک در چشمانم حلقه می زند که یارانم با لبان تشنه هدف دژخیمان قرار گرفتند و شهید شدند و بار دیگر کربلای زمان در دهمزنگ تکرار شد و تکه و پارچه شدند و چه بسیاری ها که تشنه زخم برداشتند.

آری، این کمیته مالی، هم مثل کمیته مالی دوره گذشته رفت ، فکر می کردم موتروان ها و یا مسئول سیستم صوتی نیایند ولی فکر نمی کردم مسئولین کمیته مالی تمام و کمال بگریزند.

آنچه اتفاق افتاده بود نتیجه یک اعتماد بود و شخص خودم دو مرحله اعتماد کرده بودم، از لحاظ مدیریتی بعد از این وقایع، بحثی که برایم حل نشده است این است: که آیا باید اعتماد کرد و یا اینکه در دنیای سیاست اعتماد غلط است و باید تدابیر می سنجیدیم که چنین نشود؟  و آیا اگر تمام وقت و انرژی خود را صرف تدبیر این قبیل مسائل نماییم چقدر وقت و انرژی می ماند تا صرف هدف اصلی شود؟

جنجال ادامه دارد...