فاطمه مسجدی و بابک مینا در گفتگو با عمر فاروق
سید ابوالاعلی مودودی یکی از نخستین ایدئولوژیپردازان اسلام سیاسی بود که تأثیری گسترده بر مبلغان اسلامگرای بعد از خود گذاشت. در مصاحبه با عمر فاروق، روزنامهنگار شناخته شدهی پاکستانی، که بر روی گروههای اسلامگرا کار میکند، نگاهی میکنیم به جنبههایی از حیات سیاسی و فکری مودودی.
۱. مودودی در چه محیطی رشد کرد و چقدر استعمار هندوستان در گرایش سیاسی او مؤثر بود؟
عمر فاروق: مولانا در دِکِّن در حیدرآباد به دنیا آمد و بزرگ شد. وضعیت سیاسی این منطقه به گونهای بود که حاکم، یا «نظام حیدرآباد»، مسلمان بود اما اکثریت جمعیت هندو بودند. نظام حیدرآباد دانشگاهی به نام عثمانیه بنیانگذاری کرد و مولانا مودودی در جوانی در فرهنگستانِ زبانهای این دانشگاه به عنوان مترجم کار میکرد. در اینجا بود که مودودی با متون سیاسی، اجتماعی و فلسفی از اطراف جهان آشنا شد. او با اندیشهی سیاسی و فلسفهی سیاسی غرب آشنا بود. دربارهی آموزش مذهب باید گفت که مودودی در اوایل زندگی هرگز رسماً به مدرسهی دینی نرفت و بنابراین به طور رسمی «درس نظامی» [تحصیل حوزوی. م.] نیاموخت. اما علاقهاش به تفکر دینیِ اسلامی سبب شد که تحت نظر بسیاری از عالمان دینی تعلیم ببیند و به علاوه در بسیاری از مسائل دینی شخصی خودآموخته بود. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، طبقهای از مسلمانان در هند تحت حاکمیت بریتانیا در خانوادههایی سنتی و مذهبی بار آمده بودند اما به علت وجود مؤسسات آموزشی غربی (یا چیزی شبیه آن) در معرض اندیشههای غربی قرار گرفتند. میتوان مولانا مودودی را عضو این طبقه از جوانان مسلمان به شمار آورد.
برای درک تأثیر هند استعماری بر افکار او، باید دو جریان فکری مخالف با اندیشهها و تعلیم و تربیت غربی را که در جامعهی مسلمان هندوستان شیوع داشتند در نظر بگیریم. با اینکه هر دو جریان به دنبال هدفی مشترک و خواهان احیای اسلام بودند و میخواستند آنچه دوران طلاییِ اسلامی در عصر گورکانی تلقی میشد را از نو تأسیس کنند، اما یک گروه معتقد بود که چنین احیایی تنها زمانی ممکن خواهد بود که مسلمانان از تعلیم و تربیت غربی برخوردار شوند و بتوانند با تأثیرگذاری فزایندهی هندوها در ساختارهای قدرت هند تحت حاکمیت بریتانیا رقابت کنند. تمرکز این افراد بر تشویق جوانان مسلمان به «غربیشدن» بود تا بتوانند با موقعیت متغیر سیاسی همگام بمانند. آقا سید احمد خان و آقا علامه محمد اقبال از این دسته رهبران مسلمان بودند. از سوی دیگر گروهی از مسلمانان معتقد بودند که جلوگیری از هبوط مسلمانان از طریق بهکارگیریِ شیوههایی ممکن است که ریشه در قرآن و سنت پیامبر دارد. مولانا مودودی را میتوان از معتقدان به این واکنش برشمرد. اینها کسانی بودند که معتقد بودند کلید احیای گذشتهی پرشکوه در فهم مسائل و یافتن راهحلهای آنها در پرتو تفکر دینی و اسلامی است. همچنین میدانیم که پدر مودودی برای مدتی کوتاه به [دانشگاه] علیگر رفت اما چون خانوادهاش معتقد بودند که این مؤسسه بیش از حد مدرن است، بسیار زود مجبور به ترک تحصیل شد. در سالهای بعد او مدت زیادی بیکار بود و در آن زمان عمیقاً با تصوف خو گرفت. بسیاری از پژوهشگران که دربارهی زندگی مولانا ابوالعلاء مودودی تحقیق کردهاند، مخالفت او با سنتهای صوفیه را واکنشی به کار پدرش میدانند که با انزواطلبی، مسئولیتهای خود را نسبت به خانوادهاش نادیده گرفت.
برای توصیف اندیشهی سیاسی مودودی در چارچوب هند استعماری، باید به اهمیت تعلیم و تربیت غربی و گسترش آن در میان جامعهی مسلمان هند توجه کرد. همانطور که پیشتر گفتم، سنتهای موجود تفکر اسلامی برای جوانانی که در علوم غربی تحصیل میکردند و با منطق غربی به خوبی آشنا بودند، جایگاهی نداشت. به علاوه آیین تحت تأثیر مسیحیت و اسلام به سوی تشکل بیشتر در حرکت بود. منظورم از این سخن این است که کوشش برای تدوین و تنظیم دین هندو در نتیجهی تأثیر مسیحیت و اسلام آغاز شده بود زیرا هر دو دین بر اجتماع دینی تمرکز میکنند یعنی بر شخصیتهای محوری دینی و متون محوری دینی. در همین دوران بود که «بهاگاواد گیتا» و «رامایانا» به عنوان متون اصلی دین هندو جلوه کردند. توجه به این موضوع اهمیت دارد که ریشههای این نوزایی هندو ممکن است قدیمیتر بوده باشد، با این حال دورانی که طی آن مولانا مودودی رشد کرد، این نوزایی هندو در اوج خود بود. بنابراین، متونی که مودودی در دههی ۱۹۳۰ نوشت میتواند واکنشی مستقیم به این دو عامل باشد که هر دو در زندگی اجتماعی در هند تحت استعمار بریتانیا اثرگذار بودند.
آیا مودودی تحت تأثیر ایدئولوژیهای کمونیسم و بولشویسم بود و الگوهایی از چنین ایدئولوژیهایی را به اسلام سیاسی منتقل میکرد؟ آیا در تفکر مودودی رگههایی از ایدئولوژیهای سیاسی مدرن میبینید؟
اشتباه نیست اگر بگوییم که در ایدئولوژی سیاسی-مذهبی مودودی ردپای لنینگرایی بارز بود. اینجا میخواهم اشاره کنم که مودودی دربارهی ایدهی انقلاب، نگرشی بسیار پیچیده داشت و برای فهم رگههای کمونیستی در تفکر سیاسی او باید آنها را عمیقتر کاوید. درست است که او در نوشتههای سیاسی جدیاش اقدام پنهانکارانه علیه حکومت را کاری غیر اسلامی میداند اما فعالیتهای زیرزمینی چیزی است که به فهم ما، نماد جداییناپذیر ایدئولوژیهای کمونیستی است. در همین حال میدانیم که جماعت اسلامی، حزب مودودی، بر اساس نوعی الگوی لنینی خالص ایجاد شده است. مودودی معتقد بود که نظام کنونی باید تغییر کند و باید طبقهای از مسلمانان صالح، مسلمانان پرهیزگار، ایجاد شود. این گروه از بیماریهای اجتماعی ناشی از عدم تعهد به ارزشهای اسلامی آگاهاند و آنقدر توانا هستند که دستگاه پیچیدهی موجود را دستکاری و هدایت کنند و به این دلیل کمکم در ساختار آن نفوذ خواهند کرد و کنترل حکومت را به دست خواهند گرفت. او معتقد بود که طبقهی پرولتاریا چرخدندههای ضروری دستگاه دولتی است اما به دلیل فقدان قضاوت صحیح طبقهای از صالحان باید آنها را هدایت کند. این به الگوی لنینی بسیار نزدیک است زیرا این الگو نیز وابسته به ایجاد طبقهای است که درون ساختار قدرت در موقعیتهای پراهمیت نفوذ کنند و به هدف طبقهی پرولتاریا خدمت کنند.
در مورد شباهت میان «ایدئولوژی مدرن سیاسی» و تفکر سیاسی مودودی باید ابتدا مشخص کرد که منظور از ایدئولوژی مدرن سیاسی چیست. اگر منظور شما از این عبارت تفکر سیاسی غرب است، همانطور که قبلاً گفتم، نه تنها مودودی با چنین ایدههایی آشنایی نزدیک داشت بلکه شخصی با موقعیت او این توانمندی را نیز داشت که با چنین ادبیاتی به شکلی انتقادی تعامل کند. مثالی از این موضوع تکنیکهایی است که مودودی برای تفسیر متون دینی ایجاد کرد. این تکنیکها شدیداً متأثر از پارادایمهای منطقی غربی بودند. دقیقاً به همین دلیل بود که علمای سنتی هرگز مودودی را به معنای واقعی یک عالم دینیِ اسلامی قلمداد نکردند. هارتونگ در کتاب «یک نظام زندگی: مودودی و ایدئولوژیسازیِ اسلام» دربارهی تأثیر روسو و مارکس بر مودودی صحبت میکند. او همچنین از تأثیر تامس هابز بر تفکر سیاسی مودودی سخن میگوید. هابز میگوید که همهی مردم به دلیل ترس از حکومت به آن اقتدارِ مشروع میبخشند و بعد صاحب اقتدار، این اقتدار را به کار میگیرد. مولانا مودودی نیز از همین منطق استفاده میکند اما از نظر هابز صاحب اقتدار پادشاه است و از نظر مودودی این اقتدار متعلق به الله است. بنابراین، اشتباه نیست اگر بگوییم که او نه تنها عمیقاً تحت تأثیر تفکر سیاسی غرب بود بلکه بسیاری از ایدههایش از آنجا اقتباس شده بود.
۳. مودودی از اولین نظریهپردازان «دولت اسلامی» است. از نظر مودودی دولت اسلامی چیست و آیا برداشت مودودی از دولت اسلامی در تاریخ اسلام سابقه دارد؟
اشتباه نیست اگر بگوییم که در ایدئولوژی سیاسی-مذهبی مودودی ردپای لنینگرایی بارز بود. اینجا میخواهم اشاره کنم که مودودی دربارهی ایدهی انقلاب، نگرشی بسیار پیچیده داشت و برای فهم رگههای کمونیستی در تفکر سیاسی او باید آنها را عمیقتر کاوید.
شما باید یک چیز را در ذهن داشته باشید و آن اینکه اندیشهی مودودی حاصل مواجههی او با مدرنیته است، اندیشهی سیاسی مدرن، فلسفهی اجتماعی و سیاسی. در نتیجهی این مواجهه، مودودی به اسلام به عنوان یک سیستم نظر کرد، یعنی یک سیستم سیاسی به معنای مدرن کلمه، همانگونه که غربیها در همهچیز از طبیعت گرفته تا جامعه سیستم میدیدند. او به تفکر دربارهی ایجاد حکومت اسلامی پرداخت و این کار را مسئولیت اصلی پیشگامان انقلاب اسلامی (یعنی حزب اسلامی) میدانست.
حکومت از نظر او ماهیتی اخلاقی بود با هدف مشخص اجرای شریعت اسلامی و حاکم ساختن شیوهی اسلامی زندگی. بازتوزیع منابع برای او هدف اصلی نیست، چنانچه سازوکاری که از طریق آن میخواست عدالت بازتوزیعی را به اجراء در بیاورد، زکات بود.
حکومت باید جامعه را وادار به اجرای نظام اخلاقی محکمی کند و با همهی چیزهایی که او «غیر اسلامی» میخواند مخالفت کند. او حاضر نیست برای کسانی که مرد یا سنی نیستند حقوق سیاسی کامل قائل شود. حقوق بشر به طوری که ما میفهمیم یعنی به معنای مدرن کلمه در حکومت مورد نظر او شدیداً محدود است.
تا چه حد تروریسم اسلامی محصول فکر مودودی است؟
در دوران حکومت جمال عبدالناصر، مردی به نام سید قطب به دار آویخته شد. قطب رهبر اخوان المسلمین بود، یک گروه تروریستی مسلمان که از مصر اداره میشد. سید قطب به ترجمهی متون مودودی به عربی و انتشار آنها در مصر و جهان عرب متهم شده بود. گفته میشود که سید قطب بر بسیاری از گروههای مسلح در جهان عرب تأثیرگذار بوده است. چنین مواردی احتمالاً به اهمیت مودودی در شکلگیری تفکر جهادی دینی در جهان اسلام اشاره دارند. اما این موضوع را باید در بستر تاریخ انفکاک میان مودودی و مکاتب مختلف تفکر دینی در پاکستان درک کرد. اگر به تعالیم دینی مودودی توجه کنیم، به نظر من دیدگاه او با مکتب فکری دیوبندی تناسب کامل دارد. با این حال در سالهایی که مودودی در پاکستان ساکن بود رقابت شدیدی میان مکتب علمای دیوبندی و مکتب مولانا مودودی وجود داشت. بسیاری از گروههای تروریست پاکستانی محصول مستقیم تفکر دیوبندی هستند، مانند انجمن سپاه صحابه، حرکت المجاهدین، جیش محمد و برخی دیگر که به طور خالص از سنت سلفی پیروی میکنند مانند لشگر طیبه و جماعت الدعوه. نمیتوانیم با اطمینان بگوییم که آنها مستقیماً تحت تأثیر ایدههای مولانا مودودی بودند اما درک این موضوع ضروری است که مودودی تأثیر عمیقی بر تفکر سیاسی دینی در جنوب آسیا داشته است و با وجود مشکلاتی که در کسب مقبولیت داشت، بسیاری از علما با نوشتههای او آشنا بودند، خواه کسانی که با دیدگاهش موافق بودند و خواه مخالف. این ایده که اسلام باید نقشی مشخص در ساختار حکومت داشته باشد و این ساختار باید متأثر از مؤلفههای دینی باشد نتیجهی مستقیم همان ایدئولوژی دینی است که مولانا مودودی تبلیغ میکرد، مفهومی که برای جنبشهای تندروی اسلامی در سراسر جهان اهمیتی محوری دارد.
مودودی چه تأثیری بر جهان سنی و شیعه داشته است؟ آیا میتوانیم بگوییم که حکومت اسلامیِ کنونی در ایران تحقق رؤیای مودودی است؟
ببینید، آنچه مودودی انجام داد این بود که مبانی استدلال دینی را زیر و زبر کرد. اسلام سنتی کلاسیک مفهوم نجات را به عنوان چیزی ترویج میدهد که فرد و اجتماع باید به آن دست یابند. اما مودودی معتقد بود که هدف دین دستیابی به قدرت سیاسی است و کسب این قدرت در کانون اعمال دینی قرار دارد. انقلاب و شکلگیری حکومت اسلامی در ایران کاملاً با این ایدئولوژی همخوانی داشت. بعضی از اعضای جماعت اسلامیه که در لاهور ساکن بودند، دربارهی آنچه وقایع مهم در تاریخ مدرن اسلام میدانستند [یعنی انقلاب ایران. م.] مطالب گستردهای نوشتند. این واقعیت که برای نخستین بار در سیاست مدرن اسلام به مبنای سیاستگذاریهای عمومی تبدیل شده و اساس قانونگذاری قرار گرفته بود، از نظر جماعت و مودودی بسیار خوشحالکننده بود.
موقعیت و تأثیر مودودی در پاکستان چه بود؟ چرا حزب جماعت اسلامی نتوانست چندان موفق شود؟ آیا افکار مودودی همچنان در پاکستان تأثیرگذار است؟ آیا ایدئولوژی مودودی میتواند نوعی ایدئولوژی واکنشی قلمداد شود، که در ابتدا نسبت به استعمارگری بریتانیا و احیای هندوییسم و بعداً پس از استقلال پاکستان از هند نسبت به مخالفتهای علمای سنتی واکنش نشان میداد؟ آیا میتوانیم بگوییم که بر این مبنا جماعت اسلامیه ماهیت واکنشی خود را حفظ کرده است؟
هند استعماری تأثیری شدید بر شخصیت مودودی و اندیشهی دینی-سیاسی او داشت. در غروب استعمار بریتانیا در جامعهی هند و آغاز سلطهی هندوها، هدف مودودی آن است که جایی برای جامعهی مسلمان باز کند. باید درک کنیم که سنت موجود اسلامی در آن زمان میراث دوران گورکانی بود و این علما که حاکمان گورکانی از آنها حمایت میکردند، بعد از سقوط امپراتوری نقطه اتکای خود را از دست داده بودند. عناصر ایدئولوژی واکنشی و دینی-سیاسی که پایههای شخصیت فردی و سیاسی مودودی را شکل میدهد، در حزب جماعت اسلامی او نیز انعکاس دارد. جماعت اسلامی به هر معنایی که تصور کنیم، حزبی واکنشی است، واکنشی است نسبت به مدرنیته، نسبت به سنت لیبرال که میراث بریتانیاییها بود، و نسبت به علمای سنتی که علیه مودودی کارزاری به راه انداختند. من احساس میکنم که این نقش مهمی در افول جماعت اسلامی داشته است. در سیاست مدرنِ امروزِ پاکستان جماعت اسلامی هیچ جایگاهی ندارد و دیگر چهرهی اسلام در کشور نیست زیرا این جایگاه را طالبان اشغال کردهاند. از سوی دیگر، تأثیرات مودودی، همانطور که پیشتر اشاره کردم، بسیار فراتر از این مفاهیم است. مودودی شیوهی تعامل اسلام و سیاست را در فضای عمومی تغییر داد و این همچنان یکی از بزرگترین نقشهای او در اندیشهی سیاسی دینی است.