عباس دلجو


« تاریخ به ما می‌آموزد که از گذشته، چه درسی برای آینده بگیریم. ...» «فریدریش شیلر»
با درد و تاسف از مرور حوادث خونین و تجربیات دردناک هزاره‌ها در گذشته، درمی‌یابیم که بزرگان، متنفذین و میرهای هزاره، هر کدام در هر جایی که زندگی می‌کردند با ایجاد جزیره‌های کوچک قدرت، مجزا از هم به زندگی شان ادامه داده و هیچ‌گاه به فکر ایجاد یک قدرت متراکم و سرتاسری برای هزاره‌ها نبودند. به همین لحاظ می‌بینیم که هزاره‌ها به رغم حضور فیزیکی بسیار قوی که در شهرهای مهم و استراتیزیک افغانستان آن زمان مانند کابل و قندهار و هرات و غور و بادغیس داشتند، باز هم نتوانستند یک دولت قوی و مقتدری را پایه‌ریزی کنند و یا حداقل همه‌ی آنان متحد و متفق، در ساختار حاکمیت‌های زمان شان، نقش‌های تعین کننده ای داشته باشند. به گونه مثال هزاره‌های غرب کشور را در نظر بگیرید:


هزاره‌های غرب کشور از سالیان دور به این طرف در خراسان شرقی (غرب افغانستان کنونی) حضور چشمگیر سیاسی نظامی داشته و بزرگان و امراي نامدار ايل هزاره خراسان هر یک میر خوشای بیگ، محمد خان، درویش علی خان، ابراهیم خان، بنیاد خان، بهرام خان، یوسف خان و... بودند که هرکدام در هر مقطعی از تاریخ، نقش‌آفرین نیز بوده اند. اما نسبت نفاق و شقاقی که در بین میران هزاره به خاطر جاه‌طلبی‌ها و خودخواهی‌های شان بروز کرده بود، بیشتر آله دست حکام وقت بودند، تا حافظ منافع جامعه هزاره.
تاریخ به روشنی و وضاحت گواهی می‌دهد که در زمان شاه طهماسب صفوی که نادر شاه قصد حمله بر هرات را داشت، خوانین هزاره به جای اینکه همه‌ی نیروهای شان را متحد و متراکم ساخته و از یک قدرت جانبداری کنند، متاسفانه این کار را نکردند. عده ای به سرکردگی درویش علی خان هزاره بر ضد نادر افشار جنگ را آغاز نمودند و عده ای دیگری به سرکردگی دلاور خان و میرخوشای بیگ سلطان هزاره به طرفداری از نادر افشار، هزاره‌ها را به جنگ با نیروهای درویش علی خان هزاره واداشتند. چنانچه در این زمینه در کتاب «عالم آرای نادری» چنین می‌خوانیم: " به هر حال شهر هرات سقوط کرد و تسلیم نادر {افشار}شد. در همین زمان بود که نادر، دلاور خان تایمنی را که در پل مالان و قبل از محاصره‌ی هرات به نادر پیوسته بود، روانه سرکوب درویش علی خان هزاره کرد. این خان هزاره در ادامه همکاری و اتحاد با محمود افغان و افاغنه ابدالی، به عکس طوایفی از هزاره‌ها که سیاست همراهی با نادر را پیش گرفته بودند، همچنان بر اتحاد با پشتون‌ها پافشاری می‌کرد. دلاور خان این ماموریت را با موفقیت انجام داد. همراهی کم دوام دلاور خان با نادر، آغازی بود برای همراهی تعدادی از خوانین و مردم هزاره با نادر ..... خان هزاره دیگری که در این زمان به رغم همراهی‌های دامنه‌دار خوانین دیگر هزاره با افاغنه، به نادر پیوست، میر خوشای بیگ سلطان بود ..."{}
بعد از آن که نادر افشار توسط نیروهای دلاور خان و میر خوشای بیگ هزاره، درویش علی خان را شکست داد، میر خوشای بیگ هزاره را مورد اعزاز و اکرام خویش قرار داد. در این مورد محمد كاظم مروي مؤلف «عالم آراي نادري» در جای دیگری نیز چنين مي‌نويسد: "سركردگان افاغنه را قرين اعزاز خسروانه ساخته (نادر) و دواب سواري به آن‎ها داده محصل(مأمور) تعيين فرمود كه ايشان را كوچانيده، روانه ارض اقدس نمايد و ميرخوشاي بيگ هزاره را به منصب سلطنت طايفه آيماق، هزاره و جمشيدي سرافراز نموده و موازي سه هزار نفرملازم از جماعه هزاره و جمشيدي و رواتي و قبچاق گرفته كه خدمت نمايند."{}
باز هم در تاریخ می‌خوانیم که شهزاده‌ی قاجاری حسن علی میرزا (شجاع‌السلطنه) زمانی که در هرات سفر می‌کرد، بنیاد خان هزاره در مناطق باخزر و شهرنو، در اوج قدرت و اقتدار بوده و در این مناطق حکم می‌راند. اما شجاع‌السلطنه در مسیر راهش به هرات، با همکاری ابراهیم خان هزاره، بنیاد علی خان را از قدرت خلع می‌کند. در این مورد در بخشی از جلد نهم کتاب« ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری»، چنین می‌خوانیم: " در سال ۱۲۳۵، شجاع‌السلطنه قصد سفر هرات کرد. در این سفر ولایت باخرز و شهرنو را از دست بنیاد خان هزاره درآورد و آن‌جا را به امیر قلچ خان تیموری سپرد."{}
شجاع‌السلطنه، بعد از این که ولایات باخزر و شهرنو را از بنیاد خان هزاره گرفتند، به عوض او، ابراهیم خان هزاره را حاکم این ولایات مقر نموده و قدرت یک دست هزاره ها را چندپارچه نمود. در این مورد در بخشی از کتاب« ناسخ التواریخ»، چنین نوشته شده است: " در سال ۱۲۳۶، حسن علی میرزا (شجاع السلطنه ) ابراهیم خان هزاره را به حکومت شهرنو و باخرز تعیین کرد."{}
خلاصه این خوانین و سرداران هزاره خراسان، هیچ‌گاه نتوانستند، با هم متحد شوند که هیچ، حتی در جنگ و منازعه با یکدیگر و خوش‌خدمتی به حکام آن زمان، نه تنها قدرت یک‌دست و یک‌پارچه برای هزاره‌ها ایجاد نتوانستند، بل تلفات و خسارات جانی و مالی را نیز بر هزاره‌ها تحمیل کردند.
......
پ . ن: آیا امروز همان تاریخ بر هزاره‌ها تکرار نشده است؟ مگر همین اکنون در جزیره‌های کوچک و مجزا از هم زندگی نمی‌کنیم؟ آیا هنوز که هنوز است در حاشیه قدرت دیگران تعریف نمی‌شویم؟ و..؟؟؟؟
فاعتبروا یا اولی الابصار
عکس از صفحه Hamid Zahidi