علی ترکمنی
نصير احمد رضائی، فرزند مرحوم حاجی عبدالرزاق رضائی در سال ١٣٤٥ هـ ش، در يك خانواده متدين و تجارت پيشه، در جمال مينه (کارته سخی) كابل چشم به جهان گشود.
پدر بزرگش، مرحوم حاجي عبدالحسين رضائی موأسس ( شركت رضائی ترانسپورت) يكی از بزرگان و متنفذين مردم دره تركمن وکارته سخی بود و همچنان يكی از سختكوشترين پيشگامانِ عرصه اقتصادی در جامعه هزاره بود و اولين كسی در جامعه هزاره بود كه با تحمل هزاران سختی و مشكلات توانست شركت ترانسپورتی تحت نام ( رضائی ترانسپورت ) را تأسس كند و الگو برای جامعه ستم كشيده هزاره باشد.
شهيد نصير، تعليمات ابتدای خويش را در سال ١٣٥٢ هـ ش در مدرسه حياتی جمال مینه( تپه سلام) شروع و بعد از إتمام صنف سوم در مكتب متوسطه عبدالعلی مستغني واقع كارته ٣ ادامه داد.
شهيد نصير، در زمان وقوع كودتای ٧ ثور ١٣٥٧ بيش از ١٢ سال نداشت كه خانواده رضائی همانند هزاران خانوداهی ديگر تحت تعقيب حكومت خلقیها قرار گرفت و آسيبهای جبران نا پذيری را متحمل گرديد.
مرحوم حاجي عبدالحسين رضائي، چهار فرزند داشت كه از آن جمله در ٣ حمل ١٣٥٨، حاجی عبدالرزاق پدر شهيد نصير، عبدالروف خان رضائی كاكا و حاجی عبدالاحمد رضايی برادر وی توسط خلقیها دستگير و مفقود الأثر گرديدند. بعد پدربزرگ و دو عموي وی آقايان حاجی عبدالعلی رضائی و حاجی محمد انور رضائی برای مدتی مجبور به ترك كابل شدند.
ديری نگذشت كه در قيام چندول در ٣ سرطان ١٣٥٨ برادران او هريك محمد جواد رضائی محصل سال چهارم دانشكده طب كابل و محمد آصف رضاذی محصل سال سوم دانشكده انجينری و عبداللطيف پسر كاكای وی متعلم صنف دهم لیسه غازی ( پسر حاجی عبدالعلی رضائی ) دستگير و مفقود الأثر گرديدند كه بعدها شهادت آنها تثبيت گرديد. اما شهيد نصير با تحمل تمام اين مصايب و مشكلات به تحصيلاتش ادامه داد.
شهيد نصير، در سال ١٣٦٣، از ليسه حبيبه فارغ گرديد و در سال ١٣٦٤ شامل اكادمی پوليس شد.
در سال ١٣٦٦ از اكادمی پوليس به رتبه دريم بريدمل فارغ گرديد و در سال ١٣٦٧ در فرقه ٦٠ حارندوی سروبی سوق و در تنگی ابريشم شامل وظيفه گرديد.
در سال ١٣٦٨ ترك وظيفه كرده به دره تركمن رفته به صف مجاهدين پيوست .
در سال ١۳۶٩ عازم كشور ايران گرديد و بعد از مدت كوتاهی دوباره به وطن برگشت و در مركز ولايت سمنگان در فرقه ٨٠ بحيث سرباز شامل وظيفه شد.
بعد از سقوط دولت نجيب الله و ورود مجاهدين به كابل همه مردم خوشحال شدند و جشن پيروزی برپا كردند؛ اما متاسفانه بعد از مدت كوتاه نا امنی و جنگ توسط حلقات مزدور و وهابيها دامن گير مردم كابل گرديد و شهيد نصير بهخاطر حفظ امنيت مردم بی دفاع خويش در قرارگاه فابريكه حجاری بتون واقع در دهمزنگ با مجاهدين حزب وحدت پيوست.
در اوايل جوزا سال ١٣٧١، غرب كابل تحت محاصره شديد و از قبل پلان شده، دشمن قرار گرفته بود كه يكی از خطرناكترين طرح های پلان شده توسط حلقات وهابيزم و اجينتهای اجنبی عليه مردم بی دفاع غرب كابل بود كه در شكستن تاريخی اين محاصره خطرناك شهيد نصير همراه با شهيد قومندان شفيع قهرمان و ساير مجاهدين و مردم غرب كابل سهم فعال داشتند كه بعد از آن دشمن به توان دفاعي هزاره ها باورمند شد.
در جنگ تحميلی سوم به تاريخ ٢ اسد ١٣٧١، برادر بزرگش شهيدتورن محمد امان رضائی در نبرد رو در رو با دشمن در حوزه پنجم قهرمانانه بهشهادت رسيد و در جنگ تحميلی چهارم به تاريخ ٦ سنبله سال ١٣٧٢، پسر عموی وی شهيد محمد نسيم رضائی كه از قومندانان ورزيده خط اول ديوان بيگي بود مردانه جام شهادت نوشيد.
شهادت برادر و پسر عمويش به اراده و عزم آهنين وی خللی وارد نكرد؛ بلكه عزم و اراده اش را برای دفاع از قوم و مردمش قوی تر و محكم تر ساخت.
بعداً در كوته سنگی سنگر مقاومت ايجاد كرد كه در جريان درگيری در هوتل رضائی زخم برداشت و بعد از تداوی كوتاه مدت دوباره راهی سنگر گرديد.
در ماه ثور ١٣٧٣، در لوای ٣، از ناحيه شكم شديداً زخمی شد و مدتی را در شفاخانه سپری كرد و بعد از مرخص شدن از شفاخانه دوباره به جبهه برگشت.
بعد در دهمزنگ در تركيب غند ١٩٥، مربوط فرقه ٠٩٦ تحت فرماندهي حاجي غلام رضا أمينی، سنگر مقاومت ايجاد و مردانه از مردمش دفاع كرد باوجودی كه دشمن تمام نقاط حاكم را در اختيار داشت و از توان نظامی و سلاحهای مدرن هم برخوردار بودند نتوانستند حتی يك قدم پيشروی كنند.
قومندان نصير، در سال ١٣٧٣، با تعدادی از قومندانان و نيروهای حزب وحدت از جمله الحاج غلامرضا امینی و قومندان شفيع براي دفاع از غزنی در مقابل طالبان عازم غزنی شدند كه در آنجا سرسختانه مقاومت كردند؛ اما با عدم همكاری و خيانت تعداد از مسئولين محل مقاومت از هم پاشيد و سر انجام قومندان در ماه حوت ١٣٧٣، خود را به غرب كابل رساند.
در روزهاي اخير كه غرب كابل از هر طرف تحت فشار قرار گرفت و سرانجام مقاومت از هم پاشيد و استاد عبدالعلی مزاری به اسارت رفت و به شهادت رسید قومندان نصير، از راه لوگر و پاره چنار به كمك رفيق جهادی اش شير وحدت به پيشاور پاكستان رسيد و با خبر شدن شهادت رهبر شهيد همه غمگين و براي رفتن به داخل بيقرار بودند كه بلاخره، قبل از تشيع پيكر رهبر شهيد خود را از طريق هوای به مزار شريف رساند.
بعد از تشيع پيكر مطهر رهبرشيد با انسجام و هماهنگی قومندانان و مجاهدين از مزارشريف راهی يكاولنگ ولايت باميان شد و جبهه مقاومت را در دره شهيدان ايجاد كرد.
در ميزان سال ١٣٧٤، باميان فتح گرديد و پيشروی تا شيخ علی و كتارخاك ادامه يافت و جبهات مقاومت دوباره سر و سامان گرفت.
در اواخر سال ١٣٧٤، قومندانی غند مستقل ٠٢٢ پياده را در كوتل شيبر به عهده گرفت و در رژه نظامی و سمينار شكوهمند احيای هويت كه در ماه اسد ١٣٧٥، در شهر باميان برگزار شده بود شركت داشت.
در ماه جدی سال ١٣٧٥، قومندان نصير همراه با فرقه ٠٩٦ تحت فرماندهی حاجی أمينی و غند ٢ پياده تحت فرماندهی شهيد ضياء برادر شهيد شفيع به كمك مردم شمالی برای مقابله با طالبان ،عازم شمالی گرديدند و در مقابل طالبان جنگيدند تا مردم شمالی سنگرهايشان را محكم كردند و بعد از دوماه دوباره به شيبر برگشت.
قومندان نصير، در اوايل سال ١٣٧٥، در كتارخاك غوربند زخم شديد برداشت كه مدتی در شفاخانه كد برق مزار بستری و بعد از تداوی دوباره به شيبر برگشت.
در جوزا سال ۶ ۱۳، زمانیكه طالبان بار اول از مزار شريف شكست خورد بعد از مدتی دوباره مزار شريف را تحت محاصره شديد قرار دادند، قومندان نصير با تعدادی از نيروهايش براي مقابله با طالبان عازم مزار شد و با ضربات سنگين كه به طالبان وارد كرد محاصره شهر شكسته شد و مزار را از چنگ طالبان نجات يافت و بعداً در عقرب سال ١٣٧٦، بهعنوان قومندان امنيه شهر مرزی حيرتان مقرر شد.
خلاصه دشمن هيچ گاه توان مقابله و جنگ رو در رو با وی را نداشت تا اينكه در روز برگذاری مراسم يادبود شهادت رهبر شهيد در مزار شريف نيروهای جنبش با استفاده از فرصت بطور غافلگيرانه و ناجوانمردانه بالای شهر حيرتان حمله كردند و بعد از مقاومت مردانه در محل قومندانی امنيه حيرتان به تاريخ ٢٢ حوت سال ١٣٧٦ به شهادت رسيد.
شهيد قومندان نصير رضائی يكی از سرداران سرفراز و مدافع صادق قوم بود و خانوداه رضايی هم يكی از قربانی دهنده گان اصل جهاد و مقاومت برای تغير مسير تاريخ و سرنوشت قوم .
خانواده رضائی در راه دفاع از عزت و شرف قوم و احياي هويت هزاره ها بيشتر از همه قربانی داد و از جان و مال شان در اين راه مايه گذاشت.
در اخير بايد ياد آور شد كه خانوداه رضايی يكی از تمويل كننده گان مالی مقاومت غرب كابل بود كه در همين راه تمام سرمايه و تجارت شان را هدیه نمودند
روح سردار سرفراز شاد و يادش گرامی باد.