نویسنده: محمد حسین فیاض

در سفر سفیران جنبش روشنایی به ایران، آقایان: احمد بهزاد، اصغر سروش، احمدضیا ضیا و کیامهر حیدری چندین جلسه پرسش و پاسخ با مردم و دانشجویان گذاشته شد. البته اغلب پرسش‌ها به نوعی یک‌نواخت بود که از دغدغۀ مشترک مردم حکایت می‌کردند. به چند پرسش مهم و پاسخ آقای بهزاد و همراهان پرداخته می‌شود:

1. منطق شما برای لین برق توتاپ در چه حدی قابل قبول است و چرا حکومت مخالفت می‌کند؟
- منطق ما روشن و محکم است. از ابتدا تیم تخنیکی ما، ماه‌ها روی طرح کار کردند و به روشنی دلایل برتری لین بامیان بر سالنگ را برای افکار عمومی توضیح دادند. در جلسات اخیری که رئیس جمهور به یک هیئت مشتکل از نمایندگان طرفین اجازه داد، موضوع دوباره بررسی شود، خط بامیان هفت امتیاز گرفت و خط سالنگ دو امتیاز. جدا از مزیت‌های زیادی که خط بامیان دارد، یک مشکل فنی بسیار جدی خط سالنگ دارد. و آن این است که در برخی نقاط، فاصلۀ دو خطِ برق فشار قوی، 35 متر می‌شود. این، در حالی است که از نظر علمی و فنی، بین دو خط باید 150 متر فاصله باشد. مخالفت حکومت هم به دلایل تبعیض سیستماتیک است که علیه انسان هزاره اعمال می‌شود، ورنه هیچ توجیهی ندارد.

2. جنبش برای بازگرداندن لین توتاپ به بامیان طی این دو سال چه کار کرده؟
- _ جنبش روشنایی برای خواست عدالت‌خواهانه خویش چه در داخل کشور و چه در خارج آرام و قرار نداشته و برای داعیۀ عدالت‌خواهانه خویش از هیچ اقدامی فروگذار نکرده‌است. نمایندگان جنبش در کشورهای متبوع خویش در استرالیا، آمریکا و اروپا با نمایندگان پارلمان‌ها و نهادهای حقوقی بارها موضوع را در میان گذاشته و آنان را توجیه کرده‌است. هیئت تخنیکی جنبش روشنایی در اجلاس سالانه بانک انکشاف آسیایی که تأمین کنندۀ لین توتاپ است، مذاکره نمود و اسناد خود را ارائه کرده و مدیران را توجیه کرد که هزاره‌ها مورد تبعیض قرار گرفته‌است. این بانک در اصول خود دارد: «هر طرحی که مورد نزاع باشد، بانک وارد عمل نمی‌شود» لذا ما به روشنی و با اسناد نشان دادیم که در پای این خط، خون 86 جوان نخبه ریخته شده و صدها نفر مجروح شده‌است. اما حکومت تبعیض‌گرا، بار دیگر به مدیران بانک مراجعه کرده و گفته است: «درست است، نزاع بود، اما حالا دیگر نزاعی وجود ندارد.»
در داخل هم در مذاکرات با حکومت همچنان بر حقانیت داعیۀ جنبش تأکید و از حق مردم ما دفاع شده‌است. یعنی ما به حد توان تلاش کرده‌ایم و هیچ راهی نمانده که آن را طی نکرده باشیم. بنابراین، ما با یک حکومت طرفیم، لذا باید سال‌ها مبارزه کنیم.

3. گفته می‌شود جنبش بعد از حادثۀ دوم اسد بخش بزرگی از انرژی خود را برای خودزنی و مبارزه با رقبای داخلی خود صرف کرده‌است. این ادعا صحت دارد؟
- چنین چیزی صحت ندارد. ما با وجود بی‌مهری‌های که از سوی بزرگان ما صورت گرفت، هیچ وقت علیه آنان حرف نزدیم و حتی فیصله کردیم که سخنی علیه آنان نگوییم. ما با حکومت طرفیم و نیازی نیست انرژی خود را صرف خودزنی کنیم. شما هیچ وقت ندیده‌اید که یکی از اعضای شورای عالی جنبش روشنایی رسماً علیه بزرگان هزاره سخن گفته باشد. این، در حالی است که برخی از بزرگان نسبت‌های ناروا به اعضای شورای عالی زیاد داده بود.

4. گفته می‌شود جنبش باعث شده شکاف عمیقی در میان هزاره‌ها به وجود بیاید. اغلب نابسامانی‌ که در جامعۀ هزاره وجود دارد، ریشه در شقاق و چند دسته‌گی سیاستمداران هزاره دارد و سهم جنبش در این میان کم نیست. نظر شما چیست؟
- در این حد که جنبش گفتمان جدیدی ایجاد کرده و داعیۀ جدید عدالت‌خواهی دارد که با داعیه و رفتار دیگر دوستان متفاوت است، قابل قبول است. اما این که پیش از شکل‌گیری جنبش، مردم ما وحدت داشته و بعد جنبش موجب اختلاف شده را قبول نداریم. اختلاف در جامعۀ هزاره پیش از تأسیس حزب وحدت بود. بعد از شکل‌گیری حزب وحدت اختلاف شد و حزب وحدت به چهار تکه و بیشتر تبدیل شد، این اختلاف نیست؟ اختلافاتی که حتی حزب آقای محقق با حزب آقای خلیلی دارد، غیر قابل کتمان است؛ تا آن‌جا جناب محقق، سخنرانی تندی علیه آقای خلیلی داشت. اما جنبش هیچ‌گاه چنین نکرده‌است. بنابراین، این سخن که جنبش باعث شکاف شده، تهمتی است که هیچ وقت صحت ندارد.

5. یکی از دغدغه‌های بزرگ مردم ما وحدت نیروهای مردم ماست. جنبش برای وحدت اجتماعی به خصوص برای وحدت با رهبران هزاره چه نظری دارد و چه گام‌ها برداشته‌است؟
- ما همیشه طرفدار وحدت بوده‌ایم و خواهیم بود. اما یک شرط دارد که وحدت بر محور منافع مردم باشد، نه اشخاص. منافع مردم ما انتقال لین توتاپ از بامیان است. در پای این داعیۀ عدالت‌خواهانه، خون بهترین جوانان ما ریخته شده‌است. اگر رهبران ما بر محور منافع مردم حاضر به وحدت شوند، دست آنان را می‌بوسیم. بنابراین، در ابتدا باید محور وحدت، مشخص باشد و آن هم منافع مردم است. شهید مزاری برای تأمین منافع مردم دست از تعلقات حزبی و منافع شخصی خود گذشت و وحدت تشکیل داد. حالا هم منافع مردم، اصل است، نه منافع افراد و اشخاص و حزب‌های موجود.

6. ما در پای سخنرانی محقق بغض کردیم. در پای سخنرانی خلیلی هم بغض کردیم، چنان‌که در پای سخنرانی احمد بهزاد بغض کردیم. حالا چه تضمینی وجود دارد که احمد بهزاد، خلیلی و محقق دیگر نشود؟ (پرسش علی‌مدد رضوانی)
- در آن صورت به سرنوشت آنان گرفتار خواهم شد.

7. دغدغۀ عموم مردم ما این است که چرا جنبش ساختار ندارد و شما برای نظام‌مند شدن جنبش چه کاری انجام دادید؟ آیا جنبش نمی‌تواند یک حزب شود؟
- سخن از ساختارمند شدن جنبش بارها در شورای عالی مطرح شده‌است. برخی دوستان روی ساختارمند شدن تأکید دارندو تعدادی هم مخالف‌اند. به یکی از اعضا هم گفته شده اساسنامه را بنویسد. کنگره برگزار شود.
ولی در عمل چند موضوع باعث شده‌است که چنین کاری صورت نگیرد. نخست این که اوضاع آشفته کشور و انتحاری‌های پی‌هم در کابل، فرصت‌های زیادی را از ما گرفته‌است. دوم این‌که با توجه به وضعیت موجود، اغلب دوستان ما از خارج آمده نمی‌توانند. سوم این که ساختاری که اگر منجر به تشکیل حزب شود و این حزب هم ثبت رسمی شود، نگرانی خروج از وضعیت جنبش بودن وجود دارد. آن زمان دیگر ما مانند دیگر احزاب خواهیم بود و مردم در آن نقش چندانی ندارند. چهارم این‌که هنوز ما برای تشکیل حزب، آمادگی نداریم و به اهداف و زبان مشترک نرسیده‌ایم. اگر حزب تشکیل دهیم، بدون تردید بعد از شش ماه انشعاب می‌شود.

8. چرا جنبش خود را فقط درگیر توتاپ کرده و طرح‌های چون ایجاد نظام فدرالی و غیره را دنبال نمی‌کند؟
- ما از اول گفته بودیم که «درد ما برق نیست، درد ما فرق است». مبارزه با تبعیض سیستماتیک، سرلوحۀ کار جنبش است و مصداق بارز آن، توتاپ است. پراکندگی موضوع و طرح دغدغه‌های مختلف، تبعاً ما را از هدف دور می‌کند. لذا باید روی یک موضوع تمرکز کنیم تا به دیگری برسیم.

9. انتقاد بسیار سر زبان‌هاست که جنبش چرا حسابدهی مالی ندارد و در این راستا چرا روشن‌گری نمی‌کند؟
- خواست برحقی است. تیمی از دوستان وارد کار شده و 200 صفحه پرداختی‌های مالی را با اسناد ترتیپ داده‌اند که به زودی نشر می‌شود. نزدیک به شش لگ دالر مردم ما به جنبش کمک کرده‌اند که لیست آن‌ها برای شفاف‌سازی در چندین قسمت به نشر رسید.

10. سران جنبش متهم‌اند با وجود هشدارهای امنیتی و احتمال وقوع انتحار در بین مردم که از سوی برخی محافل اعلام شده، بی‌توجهی کرده و تظاهرات دوم اسد را راه‌اندازی کرده‌‌است. نظر جنبش چیست؟
- مفهوم نگرانی امنیتی تا پیش از دوم اسد، خطر درگیری مردم و پلیس بود. احتمال آمدن انتحاری در ذهن کسی نبود. تهدید امنیتی پس از انتحار دوم اسد، مفهوم تازه و انحصاری گرفت.
مهم‌ترین نگرانی امنیتی، احتمال نفوذ افراد مغرض و ایجاد درگیری مردم و پلیس بود. چند روز پیش از دوم اسد، آقای سعادتی زنگ زد که استاد خلیلی می‌خواهد با شما صحبت کند. من در ساعت تعیین شده رفتم که بانو شاه‌گل رضایی و آقای فصیحی، نمایندۀ آقای خلیلی در شورای عالی هم هست، سعادتی کمی دیرتر آمد.
استاد خلیلی گفت اگر این بار تظاهرات جنبش برگزار شود، طالبان نیز از مسیر بامیان حمایت می‌کند. پرسیدم این «خبر است یا تحلیل؟» استاد خلیلی گفت خبر. نماینده طالبان پیش من آمد و با دستش به جای اشاره کرد و گفت: نماینده طالبان این‌جا نشسته بود و چنین گفت.
شب دوم اسد
آقای سعادتی هم در شب دوم اسد 1395 گفت احتمال انتحاری وجود ندارد، چون تا کنون سابقه‌ای نداشته. مهم‌ترین خطر امنیتی، این است که افراد آقای محقق بیایند درون تظاهرکنندگان به سمت نیروهای امنیتی سنگ پرتاپ کنند، دشنام بدهند، خراب‌کاری کنند و یا از کانتینیرها عبور کنند.
آقای سعادتی برای حل مشکل، در کاغذی، چگونگی گرفتن تدابیر امنیتی را نقاشی کرد که برای ایجاد حایل میان پلیس و تظاهرات، موتر کاستر قرار بدهیم تا مردم پلیس را نبینند.
آقای سعادتی همان شب با اشاره به حمایت نماینده طالبان از مسیر بامیان، در پرده گفت که برخی بزرگان برای امنیت تظاهرات، از سوی برخی‌ها اطمینان داده‌اند.
مذاکره با سفارت امریکا
چهار شنبه ۳۰ سرطان، من، بانو ریحانه آزاد و آقای سعادتی رفتیم سفارت امریکا، از طرف سفارت هم یک خانمی با چند نفر دیگر بود. می‌خواستیم سر کل مطالبه جنبش صحبت کنیم.
بر سر مطالبه صحبت کردیم که خواست ما فنی و به نفع ملت است، تظاهرات ما مدنی و مسلمت‌آمیز بود، دولت باید تن بدهد. گفتند حق به جابب شما است. در آخر مذاکره تاکید کردند که ما می‌حواهیم در تظاهرات نظم برقرار باشد و دیری با پیش نیاید.
اطمینان دادیم که از طرف درگیری پیش نخواهد آمد، شما به حکومت بگویید تظاهرات ما مدنی است و با آرامش برگزار خواهد شد. آن خانم امریکایی خوش‌حال شد و گفت که خرسندیم با انسان‌های مدنی طرف هستیم.
ایمیل کارمند افغان سفارت امریکا:
از سوی کارمند افغان سفارت امریکا ایمیلی برای آقای عباس بصیر فرستاده شده بوده و مسوولیت پیامدهای درگیری و آشوب تظاهرات را به عهده آقای خلیلی و حزبش دانسته بوده است. این نامه از سوی سفارت نبوده و در آن از تهدید امنیتی هم سخن گفته نشده بوده.
در مذاکرات جنش و سفارت امریکا، آقای سعادتی کاغذی از جیب خود درآورد و نشان داد که فلان نفر از کارمندان افغان/ پشتون سفارت امریکا ایمیلی برای عباس بصیر روان کرده و حزب ما و استاد خلیلی را تهدید کرده، آیا این موضع دولت امریکا است، یا نظر شخصی؟ آن خانم تمایلی به دیدن کاغذ نشان نداد و گفت موضع دولت امریکا همان است که من گفتم.
در صحبت آقای سعادتی تهدید مطرح شد، که مسولیت تظاهرات به عهده شما است، سخنی در مورد تهدید انتحاری نبود.

دلیل درخواست تعویق تظاهرات:
دلیل درخواست آقایان خلیلی و مدبر، برای تعویق تظاهرات، ادامه مذاکره با دولت بود و نه تهدید امنیتی. نتیجه ندادن مذاکرات استاد خلیلی با دولت و نپذیرفتن نتیجه کمیسیونی که خود اشرف غنی دستور داده بود، نشان داد که مذاکره راه به جایی نمی‌برد، برای فرسایشی شدن مسیر مبارزه، مذاکره را پیش می‌کشیدند، یا شاید بتوانند اختلافی میان جنبش ایجاد کنند.
البته آقای مدبر با تعدادی از سران جهادی «شورای حراست و ثبات» را در ماه جدی 1394ش، به وجود آورده بود. اعضای این شورا عبارت بودند از: عبدالرب رسول سیاف، یونس قانونی، بسم الله محمدی، عبدالرووف ابراهیمی، محمداسماعیل خان، عمر داوودزی و صادق مدبر. به دلیل این ‌که در اول میزان 1395 طبق توافق‌نامۀ وحدت ملی باید لوی‌جرگه تشکیل می‌شد تا موضوع تغییر نظام سیاسی را روشن کند، اما حکومت هیچ گامی در این زمینه برنداشته بود، آقای مدبر می‌گفت تظاهرات در اول میزان برگزار شود. البته هدفش را صریح نمی‌گفت. بعدها مشخص شد که شورای حراست می‌خواسته از تظاهرات جنبش برای سرنگونی حکومت استفاده کند.
از این که بگذریم پیش از دوم اسد، شورای عالی به آقای خلیلی، به صورت ضمنی اجازه داده بود با حکومت مذاکره کند و شورای عالی کارش را دنبال کند. روز قبل از دوم اسد وقتی هیئتی از سوی دولت آمد، در شورای عالی فیصله شد من (بهزاد) از طرف شورا صحبت کنم. آقای سعادتی به من گفت به هیئت بگو صحبت‌های که میان آقای خلیلی و حکومت شده، مورد تأیید شورا است. بعد خودش رفت در ته جمعیت نشست. من همان‌جا احساس کردم خبری در راه است. لذا در ضمن صحبت به صراحت گفتم که تصمیم‌گرندۀ نهایی، شورای عالی جنبش است، نه یک فرد. این که چه صحبت و توافقی میان آقای خلیلی و حکومت شده بود را سعادتی نگفت. کلاً رفتار آقای خلیلی و همکاران شان از عصر اول اسد در هاله‌ای از ابهام بود.
نکتۀ مهم
اگر آقای خلیلی، از انتحار خبر داشت، چرا اعلام نکرد، چرا از تلویزیون نگاه اطلاع‌رسانی نکرد؟ وی معاون ریاست‌جمهوری را داشت. چندین افسر در نهادهای امنیتی داشت. چرا برای جلوگیری از انتحار اقدام نکرد که صرفاً اعلام کرد وی در تظاهرات شرکت نمی‌کند؟
آیا وی با همکاری نهادهای امنیتی نمی‌توانست در اول برچی کانتینر بگذارد؟ وقتی ما از مصلی رهبر شهید حرکت کردیم 200 نفر بیشتر نبودیم، آیا پولیس نمی‌توانست 200 نفر را متفرق کند؟

11. یکی از اتهام‌ها متوجه اعضای شورای عالی این است که آنان لحظۀ انفجار را خبر داشته و جان خود را نجات داده‌اند. دفاع شما چیست؟
- اجازه دهید به قبل از دوم اسد برگردیم. تدارکات تظاهرات به عهدۀ افراد آقای خلیلی بود. قرار بود آنان خیمه و مواد غذایی را تهیه کنند. این کار در تظاهرات 27 ثور به عهدۀ افراد آقای محقق با مسئولیت مرحوم حاجی رمضان و همکاران شان بود. آنان هم با ما چنین کردند و ساعت 11 شب تلفون‌های خود را خاموش کردند. اما هرچه شد خود را سر و سامان دادیم.
ما در شب و روز دوم اسد با فشار شدید احساسات صدها جوان پاک و مخلص روبه‌رو بودیم که در مصلی جمع بودند. در مصلی برنامه‌های تظاهرات چیده شد و صبح دوصد نفر بیشتر نبود که از مصلی حرکت کردیم و به تدریج بر تعداد ما افزوده شد. در میدان دهمزنگ، سخنرانی‌ها صورت گرفت و اعلام شد که جنبش طی تظاهرات نامحدود، خیمه‌های تحصن خود را برپا می‌کند. آن زمان خیمه نرسیده بود و افرادی دنبال خیمه رفته و همه گرسنه بودند. یک لحظه یک موتر خرمای خشک رسید و همه به سمت آن هجوم بردند و من هم یک مشت خرما برداشتم. متوجه شدم که ذوالفقار امید با تعدادی از بچه‌ها سلفی می‌گیرد. اعضای شورای عالی پراکنده بودند و هریک را دنبال می‌کردیم جایی جمع شویم و تدابیری بسنجیم. همان زمان بود که یکی از دوستان به من گفت 150 هزار افغانی حواله برای جنبش به نام شما رسیده. چنان هیجانی شده بودم که اصلاً نپرسیدم از کجا آمده. در این فرصت به مسافرخانۀ نزدیک وضو ساختم و برگشتم که کسی صدا می‌زد: مانند روزعاشورا نماز جماعت برپا کنیم. داکتر مهدوی جایی ایستاد شده بود و با دو دست نشان می‌داد که خیمه‌ها در این جا برپا شود. دستش هنوز در هوا بود که انفجار صورت گرفت. در این انفجار تعدادی از اعضای شورای عالی به شدت زخمی شدند و یاران زیادی شهید شدند. بین تمام شدن سخنرانی‌ها و انفجار حدود یک و نیم ساعت فاصله بود. در این مدت جز امنیت ملی هیچ گروه تروریستی نمی‌توانست حمله کند.
از سویی چه دلیل و توجیهی دارد اعضای شورای عالی به دنبال کشته‌شدن مردمش باشد و اعضای شورا از آن چه سودی می‌برند؟ مشخص است این حرف‌ها را دشمنان جنبش عدالت‌خواهی درست می‌کنند. آنان به جای این که یخن حکومت و امنیت ملی را بگیرند، یخن ما را می‌گیرند که علیه تبعیض ایستاده‌ایم.

12. طبق صحبت‌ها بعد از دوم اسد، موج شدیدی علیه آقای محقق و آقای خلیلی در غرب کابل شکل گرفت. جنبش در این رابطه چه نقشی داشت؟
- روز سوم اسد در وضعیت بسیار آشفته و غیر قابل توصیف در مصلی بودیم که شهدا را آوردند. خشم و انزجار و احساسات حاکم شده بود. مردم خشمگین تعدادی از جنازه‌ها را برداشته به سمت خانۀ آقای محقق روان شدند و تعدادی هم می‌خواستند به سمت خانۀ آقای خلیلی بروند. مردم خشمگین تصمیم خود را گرفته بودند که خانۀ آنان را خراب کنند. در این وقت یکی از دوستان آمد به من گفت فاجعۀ دیگر در راه است. به سختی خود را پشت بلندگو رساندم و به مردم التماس کردم اقدام احساساتی نکنند و جلو شان را گرفتم. قطعاً اگر آن موج احساسات مردم که تجسم صحرای قیامت بود، مدیریت نمی‌شد، فاجعۀ دیگر رخ داده بود.

#نوت: بخشی از این مصاحبه از متن جناب شاری گرفته شده، زیرا در این سفر، همسفر بودیم و بخشی از پاسخ را وی نوشته بودند.

11 اسد 1397