آنچه که در ذیل روایت میشود از «کتاب پاسخهای من، افشای رازهای پشت پرده حادثه خونین دوم اسد» (ص. ۲۳۲ ـ ۲۴۱) نوشته آقای اسدالله سعادتی است. آقای سعادتی در این بخش از نوشته، روایتی را پاسخ میدهد که به قلم اصغر سروش یکی از اعضای شورای عالی مردمی، رقم یافته است. از آنجايی که هیچ روایتی عاری از پیشفرض و پیشداوری نیست با آنهم به قول سعادتی روایت سروش منصانه و واقع بینانه است در حالی که روایت کننده و پاسخ دهنده از دو اردوگاه موافق و مخالف تظاهرات دوم اسد بودهاند.
بامیان نیوز بخشی از روایت سروش و پاسخ آقای سعادتی را در قسمت هایی باز نشر میکند. امید برای خوانندگانی که می خواهند نسبت به فاجعهی خونین دوم اسد، تحقیق و اطلاع حاصل کنند، مفید باشد. تذکری که لازم است داده شود، این است که بامیان نیوز موضع بی طرفانه و روایی و تحقیقی دارد، روایتهای متعدد و مختلفی را میخواهد، نسبت به تراژدی و فاجعهی خونین دوم اسد، جمع آوری کرده، در اختیار خوانندگان قرار دهد و به این معنی نیست روایتی را تأیید و یا رد کند و در قبال نوشتهها مسئولیت ندارد و مسئولیت نوشته ها به عهده نویسندگان است.
نگاهی به روایت سروش
نویسنده : اسدالله سعادتی
«رسیداز عالم غیبم «سروشی»
که فارغ باش از گفت و شنیدن»
رویداد اندرون شورای عالی مردمی جنبش روشنایی؛ به خصوص رویدادهای اول و دوم اسد، تاریکیهای داشت و دارد که باییست برای روشن کردن آن، شمعی و شعلهای برافروخت. من هرچند که هنوز روایت تفصیلی از کل رویدادهای در سایه نداشتهام؛ اما قبل از هرکس دیگر، در پاسخ به پرسش برخی از نخبگان فرهنگی، تلاش کردم بهصورت مشخص و موردی، شعلههای هرچند کمسویی در اعماق آن تاریکیها بر افروزیم. آنچه من در پاسخ دوستان به قلم آوردهام، سال گذشته تحت عنوان «پاسخهای من» در پنجرهای از پنجرههای دنیا مجازی ـ گروه تلگرامی «بامیان باستان» به نشر رسیدهاست. این یادداشت نیز روایت نیست. نقد هم نیست. توضیح مجملی است در مورد پرسش گونههای یکی از اعضای جنبش روشنایی، آقای «اصغر سروش».
اصغر «سروش» که به صفت «اکبر» است، از رویدادهای اول و دوم اسد، روایتی بیرون دادهاست. این کار او ارزش بس فراوان دارد که باید ارج گذاشت و قدر نهاد. آنچه را که من و در مجموع کسانی که بر اولیت مذاکره تأکید میکردیم، و آنچه را که برای دفاع از منطق خود و روشن کردن رفتار و منطق دوستانی که با ما نظر مخالف داشتند باید میگفتیم، نکتههای مهمش را سروش، نه از عالم «غیب» که از عالم «عین»، و نه از اردوگاه خود ما، که از اردوگاه طرفدار مظاهره دوم اسد گفتهاست. هم منطق ما و هم مدعای ما در مورد برخی از رویدادهای در سایه، در روایت سروش «پژواک» نسبتاً مناسبی دارد. من آنها را تکرار نمیکنم و خوانندگان را به روایت ایشان ارجاع میدهم.
خوشتر آن باشد که سِر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
همانگونه که اشاره شد، روایت «سروش» تا حد زیادی من را از «گفت و شنید» در مورد رویدادهای جنبش روشنایی، بهخصوص در مورد برخی از مدعاهای اصلیام «فارغ» کردهاست؛ هرچند که ممکن است ذهنیت و پیشفرضهایش در برخی از موارد سایه افنکنده باشد. از جمله در مورد طرح چارچوب مذاکره تا حد زیادی با پیشفرض منفی نگریسته شدهاست. سروش اما در موارد هم، گویی چشمانتظار توضیح بیشتر است؛ توضیح بیشتر از جانب کسانی که شاید به دلایلی در آن موارد اطلاعات بیشتر داشته باشند. دلیل این کار نیز قابل فهم است. شورای عالی مردمی جنبش روشنایی در درون خود، برخی از کمیتهها داشت. کمیته تماس، کمیته پالیسی و ... اعضای این کمیتهها در بعضی از مجالس و مباحث رسمی و غیر رسمی، نکاتی را بحث میکردند که دارای اهمیت فراوان و باز تاباننده حقایق مهم بود. به خصوص مواردی را که احساس میشد طرح کردنشان در جلسات عمومی شورای عالی مردمی دردسرساز و دور از مصلحت باشد.
آنچه در جریان جلسات عمومی اتفاق افتادهاست، سروش به درستی میداند و تا حد زیادی میتوان گفت که صادقاته و با رعایت انصاف روایت کردهاست؛ اما آنجا که نبودهاست، طبعاً یا چیزی نگفتهاست، یا اگر گفتهاست، ضرورت توضیح بیشتر توسط افراد حاضر و با اطلاع را انکار نکردهاست. یکی دو جای، روی سخنش با من است. گویی انتظار دارد که من در مواردی، ابهامزدایی بکنم. از این جهت بد نخواهدبود اگر نکاتی بر یادداشت سروش افزودهشود. همانگونه که اشاره شد، قصد روایت ندارم. تلاش میکنم به امهات ابهامات و پرسش گونههای سروش، اشاراتی برسانم و مکثی داشته باشم. تأکید میکنم که در این یادداشت، تعهد من از یکسو بر اختصار است و از سوی دیگر بر وضاحت و روشنی. جاهایی را که توضیح لازم باشد، بدون ابهام و ایهام توضیح خواهم داد تا زاویههای در سایه، تا حدودی روشنتر و واقعیتهای پوشیده آشکارتر گردد. گرچه ممکن است برخی از نکاتی را که اشاره میکنم، قبلاً در «پاسخهای من» نیز توضیح داده شدهباشند.
همان گونه که اشاره شد، ممکن است پیشفرضها و ذهنیتهای من با سروش نسبت به برخی از موضوعات متفاوت باشد، اما صداقت سروش در «روایت» باعث شد که من نیز نکاتی به آن بی افزایم و توضیحاتی نسبت به آن ارائه کنم. سروش آنجا که روی سخنش با من است نیز هدفش ایجاد چالش و دستانداز نبودهاست، بلکه تا آنجا که من از متن میفهم، او میخواسته است بر زوایا در سایه،روشنی بیشتر انداخته شود.
برخی از روایتها از بس آمیخته با غرض و سرشار از دروغ و تناقض است، اساساً ارزشی به پرداختن ندارد؛ اما روایت سروش آنگونه نیست. سروش همانگونه که خود گفتهاست، در شورای عالی مردمی نیز موضع معقول و میانه داشت. به یاد دارم روزی را که سروش از رفتن بهسوی تظاهرات نامحدود در جلسه عمومی شورای عالی مردمی صادقانه ابراز نگرانی کرد.
عصر روز اول اسد، چنانچه سروش نیز گفتهاست، تعداد کسانی که موضع معقول و میانه داشتند، کم نبودند، اما بعدها، فضای عاطفی و هژمونی افکار عمومی باعث شد که به تظاهرات دوم اسد تن دهند. کسانی که به صورت رادیکال از تظاهرات دوم اسد و شکست ایده مذاکره حمایت میکردند، اولاً تعدادشان به تعداد انگشتان یکدست نمیرسید و ثانیاً آنها نگاه سیاسی داشتند. بعضیهایشان میخواستند با کنار زدن برخی از چهرههای مطرح، جا برای خودشان خالی شود و قبای رهبری برتن کنند، و بعضیهای دیگرشان با حلقات سیاسی مخالف حکومت در تماس بودند و رؤیاهای غیر از توتاپ در سر میپروراندند.
****
چانچه اشاره شد، سروش در مورد طرحی که به مثابه چارچوب مذاکره بین حکومت و شورای عالی مردمی ردوبدل شد، تا حد زیاد با ذهنیت و پیشفرض منفی نگریستهاست. در روایت سروش تعابیری به کار رفتهاست که گویی، حکومت بهصورت یکجانبه و فی البداهه طرحی به شورای عالی مردمی فرستاده بودهاست که به قول ایشان، تیم استاد خلیلی و آقای مدبر از آن، در همه حال حمایت میکردهاست. در مورد این مدعا به اختصار، دو نکته قابل یادآوری است:
اول؛ ما جمعی از اعضای شورای عالی مردمی، که تعداد اعضای فعال ما (فعال یعنی کسانی که دائم در جلسات شورای عالی مردمی اشتراک میکردند) به پانزده نفر میرسید، و منحصر به استاد خلیلی و داکتر مدبر هم نبود، در آن شرایط دشوار از اولویت مذاکره حمایت میکردیم، «نه از طرح حکومت، آنهم در همان حال» تعبیر مناسب و مقرون بهواقع نیست. ما در قدم اول از اولویت مذاکره حمایت میکردیم و در قدم دوم از طرح شش مادهای شورای عالی مردمی. آقای سروش لابد عنایت دارد و در روایتش نیز گفته است که طرح سه مادهای حکومت، توسط شورای عالی مردمی به یک طرح شش مادهای بدل شد و بهاتفاق آرا تصویت و توسط همه اعضای شورای عالی مردمی به امضا رسید. تا جایی که من اطلاع دارم، صبح روز جمعه، اول اسد، وقتی که حکومت ماده اول طرح شش مادهای شورای عالی مردمی را تغییر داده و به شورای عالی مردمی فرستادهبود، کسی از تغییر آن حمایت نکرده بود و تغییر طرح به اتفاق رد شدهبود. من اگرچه در آن لحظات حضور نداشتم، اما فکر میکنم آقای سروش که در آن لحظه حضور داشت، در مورد این مدعا با من موافق باشد.
من به صداقت سروش ایماندارم. در روایت ایشان مواردی هست که صداقتش را به اثبات میرساند. همانگونه که اشاره شد، او درجایی که حضور داشته است، در روایت و انعکاس رویدادها، جانب انصاف را رعایت نموده و حقیقت را قربانی مصلحت نکردهاست. از این جهت اگر در برخی موارد اشکالات یا نواقصی هست، نه به بیصداقتی ایشان، بلکه به عدم حضور ایشان در برخی از رویدادها و صحنهها مرتبط است. چنانچه خود نیز در موارد مشابه، صادقانه گفتهاست که باید فلانیها توضیح یا پاسخ بدهند. سروش از زمینههای شکل گیری ایده مذاکره و چانهزنیهایی که در آن مورد شدهاست، اطلاعات کمتر دارد.
دوم؛ طرح سه مادهای حکومت، مسبوق به سابقه بود. برای اینکه حکومت بهصورت رسمی آماده شود تا بار دیگر فیصله کابینه و فیصله کابینه و فیصله کمیسیون ملی (کمیسیون بعد از ۲۷ ثور) و فرمان رییس جمهور در آن زمینه را خدشهپذیر و قابل مذاکره اعلام کند، ساعتها گفتگوهای نفسگیر صورت گرفتهبود و یک عالم حیثیت و انرژی مصرف شده بود. طبعاً هر انسان با انصافی به این نکته اذعان میکند که نفس تشکیل کمیسیون مشترک در مورد بررسی جنجال لین ۵۰۰ کیلوولت به معنی نقض فیصلههای قبلی حکومت در آن زمینه بود.
آقای «سروش» در جایی از روایتش به ملاقات کمیته تماس با بزرگان و حامیان جنبش روشنایی اشاره کرده و در ضمن گفتهاست که در ملاقات با استاد خلیلی تشریف نداشتهاست. در این مورد باید تصریح شود که ملاقات با حامیان جنبش روشنایی، من جمله استاد خلیلی، بهمنظور بحث پیرامون برنامههای آینده جنبش روشنایی، بر اساس فیصله شورای عالی مردمی صورت گرفت.
شورای عالی مردمی دریکی از شبهای رمضان، در دفتر محمد امین محمدی فیصله کرده بود که باید این ملاقاتها انجام شود. البته آن شب من حضور نداشتم. بر اساس همان فیصله، نخستین ملاقات با استاد خلیلی انجام شد. این ملاقات در تاریخ ۱۲ سرطان بود. ایده مذاکره با حکومت در همان جلسه از طرف کمیته تماس شورای عالی مردمی مطرح شد. در آن جلسه بهزاد، ناجی، امید، تقی امینی، من، شاهگل رضایی، فصیحی و یکی دو نفر دیگر از دوستان حضور داشتیم. دوستان حاضر در جلسه، به خصوص ناجی و امید در همان تاریخ با اصرار تمام از استاد خلیلی خواهش کردند که در صورت تقاضای حکومت، ایشان نمایندگان حکومت را بپذیرد و باب گفتگو باز شود.
بعد از آن تاریخ بود که ملاقات اتمر و استانکزی با استاد خلیلی صورت گرفت و این سلسله بعد از آن ادامه یافت. حاصل آن چانهزنیهای نفسگیر را میتوان در سه جمله خلاصه کرد: «فیصلههای قبلی حکومت در مورد لین ۵۰۰ کیلوولت قابل قبول نیست، دوطرف به جای اقدامات خشن و تنشزا جهت حل مشکل، به مذاکره اولویت دهند، و کم و کیف مذاکره و تشکیل کمیسیون مشترک باید با شورای عالی مردمی فیصله گردد». همانگونه که سروش نیز اشاره کردهاست، بعد از آن و براساس آن چانهزنیهای مقدماتی و مؤثر، هیأت حکومت در مسجد رسول اکرم به دیدن شورای عالی مردمی آمد و تشکیل کمیسیون مشترک را پیشنهاد کرد. بهزاد نیز به نمایندگی از کمیته تماس در پاسخ گفت : ما از مذاکره و تشکیل کمیسیون مشترک استقبال میکنیم.
طرح سهمادهای حکومت، مسبوق به چنین سابقهای بود. بنابراین، بحث اولویت مذاکره، و تعویق مظاهره برای ده روز، بیشتر از اینکه طرح حکومت باشد، حاصل فکر مشترک، اما ابتدایی دو طرف قضیه بود. و اما طرحی که ساعت چهار روز اول اسد و ساعت نه شب دوم اسد در شورای عالی مردمی مورد بحث قرار گرفت، در واقع همان طرح تعدیل شدهی شورای عالی مردمی بود. آقای سروش نیز بهرغم پیشفرض و ذهنیت منفی در قبال آن، در تکهای از روایتش در مورد آخرین طرح مورد بحث در شامگاه اول اسد، به روشنی اذعان کردهاست که متن، همان متن مصوب شورای عالی مردمی بود:
متن، همان متنی بود که شورای عالی مردمی نوشته بود، اما تغییرات انشایی و خط خوردگی و قلم کشیدگی ان، مکتوب را همانند چتل نویس یک دانش آموز صنف هفتم ساختهبود».
در این تکه از روایت سروش، به تغییرا انشایی و قلم خوردگی اشاره شدهاست، نه به تغییرات محتوایی. بنابراین، تعبیر طرح حکومت، حتا به گواهی روایت سروش نیز مفهوم خود را از دست میدهد و به طرح شورای عالی مردمی بدل میشود، هرچند به قول ایشان با تغییرات انشایی و قلم خوردگی.
آقای سروش شاید در شامگاه اول اسد، سخنان آقای بهزاد و بگومگوی ایشان با قربانعلی فصیحی را به یاد داشته باشد. آقای بهزاد گفت: «حکومت همین طرح را فردا در دهمزنگ بیاورد ما مذاکره میکنیم». نگفت طرح را قبول نداریم، گفت: «طرح را قبول داریم». اما نه امشب و نه در اینجا، بلکه فردا و در دهمزنگ. قربانعلی فصیحی در پاسخ گفت: «این «چه منطقی» است و در این چه رمزی است که این طرح، که در جای دیگر بودهاست. مذاکره امشب درست نیست و فردا درست است؟» این نکات نشان میدهد که مشکل اساسی نه در طرح، که در جای دیگر بودهاست. افزون بر آن، همانگونه که سروش نیز اشاره کردهاست، هم مسوده طرح مصوب شورای عالی مردمی و هم طرح امضا شده حکومت هردو موجودند. آسانتر و بهتر این خواهدبود که بود که آن هردو را مقایسه کنیم و در صورت تفاوت، تفاوتهایشان را نشان دهیم.
سروش عزیز در مورد آرنده طرح امضا شده در شامگاه اول اسد نیز تردید کردهاست، موردی که تفصیل را ایجاب نمیکند، اما اشاراتی به آن خالی از فایده نخواهدبود. از عصر ۳۱ سرطان تا شامگاه اول اسد، به دلیل جرح و تعدیلهای طرفین و چانهزنیهای فشرده برسر محتوای طرح، آن طرح چارچوب مذاکره، چهار بار بین شورای عالی مردمی و حکومت ردوبدل شد. از آن جمله سه بار رؤسای امنیت ملی طرح را آوردهبودند و یکبار افراد والی بامیان که در آن زمان نقش میانجی را داشت. بار آخر، شامگاه اول اسد، طرح امضا شده توسط علیاحمد اصغری که آن زمان رییس و فعلاً معاون تأمیناتی است و یکی دیگر از رؤسای امنیت ملی به شورای عالی مردمی در خانه بهزاد مواصلت کرد، نه توسط والی بامیان.
******
ادامه دارد.