ایتلاف ملی برای آن نمی نویسم که هنوز یک ملت نشده ایم تا ملی بگویم، من واژه ها را با وسواس و تعهد روی صفحه می گذارم.
در این چند دهه اخیرو به ویژه دراین اوضاع فاجعه بارکشور این نخستین باری است که چنین یک ایتلاف بزرگی از سوی ملیت های مختلف کشورشکل گرفته است، با یک شکوهمندی چشمگیر. اما چشمان نگران مردم بینوای کشور به دست آورد و پیامد این ایتلاف بزرگ دوخته شده است که چه تغییری درسرنوشت دردناک شان خواهد آورد؟
شتابان داوری کردن خردمندانه نیست، زمان خود داور بیرحم است.


به باورمن این ایتلاف چند ُبعدی پیامدهای مثبت ویا شاید هم منفی هم داشته باشد که چنین مباد.
ُبعد مثبت آن : این ایتلاف به هردلیلی باشد در قدم نخست به معنای سیاسی آن، رهبران تضاد های سیاسی، تباری و مادی خود را برای هنگام معین کنار گذاشته اند و جای کشیدن سلاح به روی هم با فرهنگ شهری زیر یک سقف در فضای نسبتن دموکراتیک گرد آمده اند و گفتمان هایی دارند با فرهنگ تحمل پذیری که خوش آیند است.
اکر این ایتلاف برای سرنگونی حکومت خود کامه و شوونیست اشرف غنی شکل گرفته باشد ونقطه پایانی باشد براندیشه نژاد پرستانه غنی و ترورهای دولتی ارگ بدون نگاه منفی و عقده مندانه باید ازش حمایت کرد تا زمانی که این ایتلاف به کژراهه نرفته است.
ُبعد منفی این ایتلاف که امیدوارم چنین مباد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم آقای عطا محمد نوریک مبتکر و یک سوی معادله قدرت در کشور است، با آن که می دانستند که استعمار در درازی تاریخ پیوسته یک با یک قوم معامله کرده است، پادشاه و شبه پادشاه باید پشتون باشد، اما در بیانیه خود گفتند: که این بارتاجیکان معاون نخواهند بود، شاید دلش خواست این واقعیت تلخ را فریاد بکشد!


حال که بیانیه های پرشور برادران پشتون را دراین ایتلاف می شنوم که پشتونیزه کردن زبان و پست های دولتی اشرف غنی را انتقاد می کنند با خود می گویم شاید احساسات عدالت خواهی و انسانی شان بیدار شده، شاید می خواهند ملت شوند، اما همین که چشمم به عبدالحق احدی این خدای پشتونیسم می افتد، خشکم می زندکه چه گونه ازمانیفیست خود می گذرند؟ باخود می گویم نکند این ایتلاف در فرجام باز برمحورحامد کرزی این فاسدترین چهره تاریخ بچرخد که آغازگردزدی و تاراج کمک های دنیا و قتل های زنجیره ای نخبگان سیاسی ( جنرال داوود داودد، سید خلیلی، خان محمد ، مصطفی کاظمی، استاد ربانی) و هزاران انسان بیگناه این کشور بود و هرروزبا عشق پدرانه و شیفته گی برادرانه جنایتکاران طالب را برای کشتار بیشتر مردم از زندانها رها می کرد اکر مردم حافظه سیاسی و حافظه دو دهه اخیر را از دست نداده باشند.
چرا دراین روزگار فاجعه بار که مسوول آنهمه بدبختی های امروز کرزی وغنی اند و تمام فرصت های طلایی را ازمردم ما گرفتند به یک باره گی سر و کله دادفرسپنتا غلام بچه دربار ظاهرشاه و غلام بچه دربارکرزی و دست بوس مجددی پیدا می شود و شتابزده کتابی می نویسد با سرقت گستردۀ ادبی وبیشرمانه ادعا دارد: " افغانستان بدون من و کرزی آینده ندارد" و به خدایی کرزی ایمان بیاورید.
روشنفکر واقع بین و مردمی، از برج عاج به مردم نگاه نمی کند و آن ها را درمانده و حقیر و کوچک نمی شمارد. باید در اعتراض به اختناق، وحشت و سرکوب، رهایی جنایتکاران طالب و سنگسار زنان و دزدی ملیونها دالر از دفتر کرزی می نوشت، بلکه در حمایت از کرزی می نویسد تا بازهمان کرزی و خودش در رکاب ارباب سواربرگرده های مردم حکومت کنند.
حال در این ایتلاف بزرگ چرا کرزی و سپنتا این دوچهره منفور تاریخ در روی صحنه حضور ندارند و با چند معامله گر بی آزرم غیر پشتون در پشت این ایتلاف بزرگ پنهان شده، سنگرگرفته اند؟
بگذارید آبها از آسیاب فرریزند. بگذارید زمان بردست آورد و پیامد این ایتلاف بزرگ داوری کند. بگذارید و امیدوارباشید که این ایتلاف چند ملیتی با این دیباچه زیبا فرجام زشت نداشته باشد.