نویسند: حسن رضایی
در رابطه با سقوط غزنی، از لحاظ نظامی و استراتژیک که چرا سقوط کرد، و در آتش جنگ سوخت و ویران شد؛ دلایلی زیادی می تواند وجود داشته باشد؛ نگارنده اما به برخی از آن دلایل و علت ها به طور گذرا اشارت می کنم:
۱.یکی از علت می تواند، تبانی پشت پردهٔ دولت اشرف غنی احمدزی، و امنیت ملی افغانستان با طالبان باشد تا طالبان در میدان مذاکرات جاری به اصطلاح صلح، با آمریکا دست بر تر داشته و امتیاز های بیشتر گیرند. از آن میان در انتخابات آینده، طالبان بیشترین نماینده را از ولایت غزنی داشته باشند. در این زمینه نیویورک تایمز می نویسد: غزنی از لحاظ استراتژیک اهمیت فوق العاده دارد و قرار است، این ولایت استراتژیک، تحویل طالبان داده شود. آقای قیام نیز دو سه روز پیش از حمله طالبان بر شهر غزنی نوشته بود؛ که غزنی به عنوان مرکزی برای ۱۴ ولایتی در نظر گرفته شده است، که باید تحویل طالبان داده شود. و هچنان داکتر تقی امینی نیز در سایت شفقتنا پرده از تبانی رژیم کابل با طالبان در سقوط غزنی به کام هیولای تروریسم طالبا بر داشته است که تبانی در کار بوده است. اگر تبانی دولت با طالبان محرز گردد، و پی گیری قانونی انجام شود؛ در این صورت اشرف غنی احمدزی خیانت ملی و نظامی را مرتکب شده، باید استعفا داده، محاکمه شود؛ زیرا باعث کشتار سربازان اردو و مردم و کودکان و زنان شده است.
۲.دو دیگر، در هرم قدرت و فرماندهی کل اردو ملی، شخص بیمار روانی و مبتلا به سرطان قرار دارد؛ یعنی ریاست چمهوری و قدرت مطلقه در اختیار شخص اشرف غنی احمدزی است. او سمت فرمانده کل قوا را به عه، فرد نا لایق و بیمار نمی تواند جنگ را مدیریت کند. در این صورت نیز مقصر و پاسخگو به خون شهدا اردو و مردم است.
۳. سوم؛ براساس، چشم دید و گفتهی شاهدان عینی، هلیکوبترها، هر از چند گاهی بر فراز شهر پرواز می کردند، و در یک نقطه ای دور می زد، پس از مدتی همان نقطه را طالبان مورد حمله قرار داده تصرف می کردند و بعد آتش می زدند، اگر این هلیکوبترها، مربوط قوای هوایی افغانستان بوده، ستون پنجمی ها با طالبان همکاری داشته، کوردنات می داده اند. اگر متعلق به نیروی امریکا بوده، پس امریکایی ها نیز با طالبان همکار بوده اند. در این صورت حمله بر شهر غزنی یک پروژه از قبل ترتیب داده شده بوده است. در بنابراین، قوای هوایی و یا امریکایی ها در قبال خون بیگاهان و اردوی ملی پاسخ گو هستند.
۴. از آنجایی که اخبار و گزارش ها، از آغاز حمله طالبان بر شهر غزنی، چنین روایت می شد که طالبان حمله سنگین بر شهر و نقاط استراتژیک انجام داده اند؛ ولی حمله طالبان با مقاومت نیروهای امنیتی و فرماندهی غزنی عقب زده شداست و تنهاحومه شهر و منطقهٔ حیدر آباد را طالبان در اختیار دارند؛ در این صورت طالبان از تاکیک بسیار پیچیده ای اغفال نیروهای امنیتی افغانستان استفاده کردند، بنابراین، از عقب نشینی تاکتیکی یا به قول فرانسوی ها از استراتژی «عقب کشیدن نیرو نظامی برای بهتر حمله کردن» استفاده کرده بودند و سربازان و نیروهای امنیتی فکر می کردند که طالبان شکست خورده، توان حمله و تهاجم دوباره را ندارند، در صورتی که نیرو ها آسوده خاطر می شوند و یا از لحاظ روانی آشفته خاطر می گردند، بیشتر از حالت جنگی و دفاعی، آسیب پذیر می شوند. در جنگ وقتی که دو نیرو باهم مصاف می دهند، از لحاظ روانی هر دو نیرو دچار آشفتگی روانی، بی نظمی و پراکندگی می شوند؛ اما «سرانجام سپاهی غالب می شود که فرماندهش پیش از فرمانده سپاه دیگر از پریشانی دشمن خبر می یابد». در هرصورت فرمانده عمومی اشرف غنی است، او نه تنها شایستهٔ این مقام نیست؛ بلکه بودنش در ای مقام خردمندانه نیست. زیرا که او خود دچار آشفتگی روانی است، یک فرمانده مخ تصمیم گیرنده است، فرماندهی که سلامت روانی ندارد ملک و نظام را ویران و بر باد می کند.
۵. از همه عمده، همکاری ستون پنجم و تسلیم شدن نیروهای پشتون و مردم پشتون ساکن شهر غزنی باطالبان در جنگ و ویرانی و سوختن غزنی بود. البته این رویکرد، از ترویج اندیشه های قوم گرایانه و برتری خواهی و انحصار قدرت در اختیار قبیله خاص است، که توسط اشرف غنی و طالبان دامن زده می شود. سرانجام این روند بحران جنگ های داخلی و قومی را در پی خواهد داشت که فاجعه و تراژیک خواهد بود.
سخن آخر، رهبری دولت، امنیت ملی و ستون پنجم، در آتش زدن و ویرانی غزنی، فراه، قندوز، اشغال شمال و قتل عام میزااولنگ، دست در آتش دارند؛ و اگر دست در آتش نداشتند، چرا تحرکات نظامی طالبان را در نطفه خنثی نمی کنند؟ و چرا از حالت دفاعی به حالت تهاجمی طالبان را در هرجایی از کشور هدف قرار نمی دهند، درحالی که می توانند آنها را سر کوب و یا فاجعه را قبل از وقوع مهار کنند. تا جایی پاسخ روشن شد که چرا غزنی و مردم غزنی در آتش و خون می غلتند، جزغاله شده، می سوزند.
عکسها: از صفحه آصف جواودی و نسیم جعفری
.