نویسنده: محمد شریف سعیدی
زمانی که یک حزب یا گروه سیاسی به تنهایی تعیین کننده سیاست و حکومت نیست، گروه های چندی با هم ایتلاف میکنند تا سیاست و حکومت را به پیش ببرند. شواری ایتلاف پیشاور و شورای ایتلاف مشهد یادمان هست. ایتلاف شمال نیز. این ایتلافها محصول تکثر سیاسی و نبود محور واحد بودند.
این روزها جریان های سیاسی هزارهها و تاجیکها در اختلافات بی ائتلاف به سر می برند. در به نوعی مرگ در فردگرایی که محصول عصر ثروت اندوزی و سرمایه محور و فرد محور است.
سقوط سوسیالیزم جهادی با ورود کاپیالیزم پسا جهادی در سال 2001 بنیادهای منافع جمعی را فرو ریخت. ورود سیستم سرمایه داری بازار آزاد و فرد محور، جامعه ی به صورت تاریخی سوسالیزم اسلامی و سوسیالیزم کمونیستی را فرو پاشید و عوام انبوه و ایدولوژیک سیاسی را صد و هشاد درجه دور خودشان چراند. اگر پیش از این مردم افغانستان به خاطر اسلام و قوم خویش به سنگرهای واحد و منسجم قومی رسیده بودند، ورود سرمایه داری ، کاپیتالیزم و فردگرایی به گسست جمعی منجر شد. به حرکت وارونه گله ی بی چون و چرا که وارونه چریدن آغازیدند. آن مجاهدین اسلام شعار و قوم سالار ناگهان به موجودات منفعت جو و سرمایه گذار تبدیل شدند. آن که قاضی بود و دست و پای مردم را می بردی و از جوانان را از صخره ها به دره ها می انداخت یک شبه عبا و قبا به زمین انداخت و راهی آمریکا شد و در پهلوی زنگوله آزادی عکس یادگاری گرفت. دقیقا مصداق آن ضرب المثل عربی که شب خوابیدم عرب بودم صبح که بیدار شدم ترک بودم. آن که سنگر می ساخت به شهرک سازی پرداخت. آن که با گروپ های سنگرنشین در کوه و بیابان نان را بر روی خاربوته می خورد کم کم به کباب در باغچه خود روی آورد. باورتان می شود که میزان ملاقات های مردم هزاره بااستاد کریم خیلیلی در دوره کرزی به تعداد ملاقات های دو روزه اش با مردم در بامیان در زمان نبرد با طالبان سقوط کرد و بعد کریم خیلی که در سنگر و دفتر قابل ملاقات بود در قص ناپدید شد. این را به عنوان مثال گفتم حال دل رهبران دیگر نیز چنین بود. جهاد و اسلام و قوم در منافع فردی سقوط کرد. این حال دل کریم تنها نیست حال دل همه ماست.
حالا هم منافع فردی بر همه چیز می چربد. ده ها گروه هزارگی و تاجیکی قادر به ایجاد یک ایتلاف نیستند. ایتلافی که منافع جمعی شان را تضمین کند. این که مثلا در دشت برچی کشتار جمعی صورت نگیرد. این که در راه ها هزاره ها را به عنوان هزاره پایین کرده به قتل نرسانند. این که پناهندگان هزاره از حق پناهندگی شان دفاع کنند و صدها موارد دیگر مانند این که به همه ما بر می گردد. آیا این حزب های وحدت و کثرت و جنبش روشنایی و دیگران به این فکر می کنند که آوردن برق زمانی میسر می شود که مردم زنده باشند و خانه و مسجد و مدرسه داشته باشند. اینان منافع درجه بندی شده و تعریف شده و قدم به قدم دارند یا نه هر کدام فقط مرغ شان یک لنگ دارد. لنگ مرغ من معاونت است به هر قیمت. لنگ مرغ من برق است حتی اگر مردم نباشند.لنگ مرغ من هتل و سفارت است.
مبارزات حقوقی و قانونی و مدنی اگر در کابل ممکن نیست در سایر جهان برای ما ممکن نیست؟ آیا وظیفه ما این است که تجمع هزاران نفری به مناسبت های برق و فرق برگزار کنیم و زمانی که مسله قتل جمعی و نسل کشی ما مطرح است همه سکوت کنیم؟ فردگرایی و کاپیتالیزم بلایی است که سنگر ما را به هتل پنج ستاره و نسل جهادی مار ا به نسل کاباره تبیدل کرده است.
شما به دل خود نگیرید من یک شاعر هستم و با خودم حرف می زنم. آیا آزادی بیان اجازه می دهد که من با خودم حرف بزنم و یک قاضی که دست و پای مردم را در روز روشن می برید و جوانان از صخره ها به دره ها می انداخت اجازه بدهد من با خودم حرف بزنم؟
زمان ایجاد ایتلاف است سرمایه اگر بگذارد. دلار می تواند یکایک رهبران ما را بخرد. دلار ایتلاف شکن است! وگرنه تا حال یک جلسه بین رهبران احزاب صورت می گرفت. جلسه یی با این پرسش: ما همه با نسل کشی مواجه هستیم. چه باید بکنیم؟ هیچ کس این سوال را نمی پرسد. تک تک سوال دارند. چقدر به من می رسد که بلند تر جیغ بزنم؟