محمد شاری
آیینهای اجتماعی، حاصل تجربه و خاطرههای جمعی یک ملت است. پیدایش آیینها نیازمند انگیزههای نیرومند معنوی و اجتماعی است. خلق آیین اجتماعی، کار دشواری است که با زور و سرنیزه ممکن نیست. اگر انگیزههای درونیِ مردم همراه نباشد، خلق و تداوم حیات آیینها دشوار خواهد بود.
آیینهای کهن دورههای اسطورهای و ادیان گذشته، فلسفه و کارکرد دستوری و دینی خود را از دست داده و کارکرد روانی، فرهنگی و اجتماعی نوی یافته است.
برخی آیینهایی مانند نوروز، چهارشنبهسوری، یلدا و... را خرافات پنداشته با آنها در جنگاند. اما آیینهای اجتماعی، کارکردهای ارزشمندی در زندگی مدرن امروز دارد که از دیدها مخفی میماند.
پیش از پرداختن به کارکردهای آیینهای اجتماعی مانند یلدا، باید پرسید یلدا چیست و در فرهنگ و پشینۀ ما چه جایگاهی داشته است؟
چله یا یلدا، در فرهنگ کهن این مرز و بوم (ایران باستان) جشن گرفته میشده است. مرکز ایران باستان (ایران ویجه/ حوزه هندوکش) بهدلیل آنکه برفگیر و سردسیر بوده، به نور و خورشید بهعنوان پدیدهی مقدس مینگریستهاند. شب نخست دیماه، شب چله، درازترین شب سال است و از روز نخست دیماه، روز بهدرازی روی مینهد. مردم ایران باستان در دورهی آیین "میترایی" خورشید را بهدلیل گرمازایی و نور، مقدس میشمردند.
در تقویم شفاهی هزارههای افغانستان، روز نخست دیماه، "روز وازگشت" نامیده میشود، یعنی در این روز، روز بهدراز شدن بازمیگردد. بههمین دلیل، باور داشتهاند که شب چله، شب زایش خورشید است. به چله، «یلدا» هم گفته میشود که واژهٔ سریانی به معنای «زایش» و «تولد» است.
ابوریحان بیرونی از جشن چله، با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانستهاست. در آثارالباقیه بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دیماه، با عنوان «خور» نیز یاد شدهاست و در قانون مسعودی «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.
براساس روایتهای اسطورهای، در آیین مهری (میترایی) باور داشتند که مهر در شب چله در یك غار از برخورد دو سنگ آزرین سخت، زاده شده و پس از تولد، چوپانان به پرستش او پرداختند. آن گاه «اهورا مزدا» با صدای خورشید و به وسیلهی كلاغی (یکی از فرشتگان ایران باستان) به میترا پیام داد كه گاوی را قربانی كند و با آن كه مهر در باطن خود از این كار ناراحت بود، به تعقیب گاو پرداخت و پوزهی گاو را به دست گرفت و او را به غاری برد و با زدن دشنهای، خونش را ریخت. بیدرنگ از بدن گاو خوشههای گندم و درخت تاك و دیگر رستنیها رویید و در پی آن عقرب، مورچه و ماری خود را به گاو رساندند تا از خونش بیاشامند (این موجودات در اوستا جزء خرفستران به شمار میآیند و كشتن آنها ثواب دارد). پس از كشتن گاو، روح او به آسمان رفت و در زمین، زندگی تازهای آغاز شد. مهر از آسمان گلهها را پاسبانی میكند.
من کارکرد کنونی شب چله را متفاوت میبینم و باید این تفاوت را با آگاهی از وجه تاریخی به رسمیت شناخت. کارکرد شبنشینی شب چله نه از نگرانی پیروزی نیروی تاریکی، که گرامیداشت آیین کهن، دیدوبازدید و ایجاد خاطرهی جمعی است، از این جهت اکنون کارکرد فرخنده و مبارکی دارد. اگر بگوییم یلدا فرخنده باد اشکالی ندارد.
در پی به برخی کارکردهای روانشناختی و جامعهشناختی چله اشاره میکنم:
۱. ارزش زمان:
آیینهای کهن سرزمین ما به گونهی شگفتانگیزی به عنصر زمان تاکید کرده است. با توجه به نبود تکنولوژی ساعت در آن زمان، تاکید فراوانی بر استفاده بهینه و به موقع از زمان شده است. تقسیم سال به دوازده ماه، تقسیم هر ماه بر سی روز و نامگذاری هر روز، آیینهای فراوان زمانمند در سال، نشان جایگاه ویژه زمان است. وجود آیین اجتماعی- خانوادگی شوقی در فرد فرد ایجاد میکند که به زمان دیدار و برنامههای ویژه باید توجه کرد.
۲. یافتن خود:
در فضای نو و امروزین که مردم زیر چرخ زمان و تکنولوژی به میشود، مجالی برای اندیشیدن به خود، خانواده و اجتماع، میتواند به یافتن خود بیانجامد. انسان، موجود اجتماعی است، نیازمند آمدوشد با دیگران است. فرصت گرد آمدن به بهانهی آیینها، به برونریزی دردها، استرسها و خاطرههای آزارنده منجر میشود. این آیینها باعث میشود انسان به نیازهای روانی- اجتماعی خود فکر کند و چارهای برای آن بیاندیشد.
۳. دیدارهای شادیآفرین:
آیینهایی مانند یلدا میتواند به دیدارهای موثر و شادیآفرین منجر شود. چیدن برنامههای فرهنگی، خانوادگی و فامیلی میتواند مجال شادی و جامعهپذیری را فراهم کند. در این آیینها زمان را برای اندیشیدن، درمان روح و روان و پیشگیری نشانهگذاری میکند.
۴. ایجاد خاطرۀ جمعی:
یکی از موثرترین سازههای هویت ملی، خاطرات مشترک است. خاطرههای مشترک یک ملت، همین آیینهای اجتماعی است. مردمانی که خاطرههای مشترک ندارند، نمیتوانند پروسۀ ملتسازی طی کنند. آیینهایی مانند نوروز و میلۀ گل سرخ، عید قربان، عید روزه و یلدا، خاطرههای جمعی و ملتساز تلقی شود.