به تازگی "گروه اقدام ایران" در وزارت امور خارجه آمریکا, در گزارش مفصلی در هفت بخش از "اقدامات خرابکارانه ایران" در خاورمیانه و جهان سخن به میان آورده است. در یکی از بخشهای این گزارش، به حمایت ایران از طالبان و گروههای تروریستی در افغانستان پرداخته شده است.
چندین سال است که درمورد ارتباط و تربیت طالبان توسط ایران، حرف و حدیثهای زیادی شنیده میشود، اما دراین اواخر صحبتها در اینباره هم در رسانههای جهان و هم در میان مردم افغانستان بیشتر شده است؛ چنانچه مقامهای محلی افغانستان در ولایتهای هممرز با ایران بارها از این حمایتها سخن زدهاند.
شاهدان محلی در ولسوالیهای جاغوری, مالستان, ارزگان خاص و ولایت دایکندی که در ماههای گذشته مورد حمله گروه طالبان بوده، نیز میگویند جنگجویان این گروه فارسی را با لهجه معمول در ایران صحبت میکردند. مسافران جاغوری و مالستان ولایت غزنی نیز میگویند طالبانی که راه مسافران این دو ولسوالی را میگیرند و خواهان دیدن شناسنامه میشوند، نیز لهجه ایرانی دارند. برخی رسانهها و مقامهای افغان نیز بارها گفتهاند که سلاحهای مورد استفاده توسط جنگجویان طالبان دراین کشور ساخت ایران است.
اما به راستی حقیقت چیست؟ ایران بنابر کدام دلایل با کارت طالبان در افغانستان بازیاش را آغاز کرده است؟ منطق این بازی چیست؟ آیا ایران با قرائت افراطی و خشونتطلبانه طالبان از اسلام موافق است؟ آیا ایران خون دیپلماتهای خود در مزار شریف را به طالبان بخشیده است؟ آیا طالبان همان گروهی نیست که در مزار شریف و بامیان قتلعام شیعیان را مرتکب شد؟ آیا طالبان همانهایی نیستند که در شمالی سرزمین سوخته از خویش به یادگار گذاشتند؟ آیا اکنون نشانهای از تغییر در چنین رویکردها و راهبردهای طالبان مشاهده شده است؟
روشن نیست ایران در بازی با کارت طالبان چه اهدافی را دنبال میکند اما به نظر میرسد عاقبت این بازی به زیان ایران خواهد بود.
پیش از این اذهان عمومی مردم افغانستان در مقایسه با پاکستان نسبت به ایران خوشبینتر بود و میزان مداخلات خرابکارانه پاکستان را در این کشور بسیار بیشتر میپنداشتند اما در این اواخر با حمایت ایران از طالبان کمکم این دیدگاه در حال تغییر است. این تغییر دیدگاه کمکم مقامهای کشور را هم دربر میگیرد. حمایتهای اخیر ایران از گروه طالبان، برای هزارههای اهل افغانستان نیز پرسشهای زیادی را به میان آورده، کشوری که همواره شعارهای مذهبی و همدلی را با هزارههای شیعه افغانستان سر داده است.
برخی تحلیلگران دلیل حمایت ایران از حمله طالبان بر هزارستان را زمینهسازی حضور فاطمیون ارزیابی میکنند. اگر چنین بوده باشد هوشیاری مردم و هوشمندی اردوی ملی (ارتش) چنین سناریویی را ناکام ساخته است.
به نظر من، برای تاجیکان افغانستان هم غیرقابل قبول است که همزبانان ایرانی، هم شعار همگرایی با آنان را بر زبان بیاورند و هم از دشمنانشان پشتیبانی کنند.
تا این جای تحلیل یعنی باخت ایران، اما سوال اساسی این است که آیا ایران در برابر این باخت میتواند با حمایت از طالبان, آمریکا را در افغانستان تحتفشار قرار دهد، آنگونه که سناریوی سوریه تکرار شود؟ اگر پاسخ این پرسش مثبت باشد، شاید بتوان از باب منطق هزینه و فایده عملکرد ایران را موجه دانست اما دلایل زیادی وجود دارد که نشان میدهد افغانستان، سوریه نیست و سناریوی سوریه در این سرزمین قابل اجرا نیست.
یکی از آن دلایل این است که حکومت افغانستان متحد ایران نه بلکه همپیمان آمریکا و ناتو است. دلیل دوم این است که حکومت افغانستان یک ارتش باانگیزه و روبه رشد دارد که بهآسانی میتواند دشمنان این آب و خاک را سرکوب و قلع و قمع کند. چنانچه در ماههای اخیر این ادعا در فاریاب، غزنی و دیگر مناطق این کشور ثابت شده است. دلیل سوم هم این است که آمریکا و ناتو از رویارویی و سهلانگاری در برابر ایران در کشورهای عراق و سوریه تجربههای تلخی کسب کرده است که فکر نمیکنم که اجازه تکرار دوباره آن را در افغانستان دهد.
با توجه به نکات یاد شده به سود ایران است که بیش از این نام خود را با حمایت از طالبان بدنام نسازد. طالبان در جایگاهی نیستتند که بتواند پیمان حضور آمریکا در افغانستان را لغو کنند.
ایران به جای رابطه و تماس با اشخاص و گروههای تروریستی باید با حکومت افغانستان رابطه دوستانه داشته باشد. تنها حکومت افغانستان میتواند تصمیم بگیرد که کشوری از قلمرو آن بر ضد کشور دیگری استفاده نکند. این مهم از توان یک گروه تروریستی خارج است. ایران و دیگر همسایگان باید قبول کنند که افغانستان کمکم دارای یک نظام میشود؛ نظامی که صاحب استخبارات است و وزارت خارجه و ارتشی جوان و باانگیزه دارد.
برگرفته شده از سایت بی بی سی فارسی: