بسمالله رنجبر یکی از اعضای ارشد شورای عالی جنبش روشنایی
نقد بر کتاب کوچه بازاری ها نوشته خادم حسین کریمی
قسمت دوم:
فصل دوم کوچه بازاریها که تحت عنوان "کوچ قصابها" آمده است، به چگونگی انتقال تروریستهای وابسته به گروه جنبش اسلامی اوزبیکستان به زابل، جنگ و رویارویی میان طالبان شاخهی ملا رسول با طالبان شاخهی ملا منصور، گروگان گیری هزارهها توسط این گروههای تروریستی، چگونگی رهایی و به قتل رسیدن گروگانها و سپس منتقل کردن جسد شکریه تبسم و شش همراهاش به غزنی و سپس کابل و شکل گیری تظاهرات بیستم عقرب پرداخته است.
در این فصل نویسنده تلاش زیادی به خرج داده و اطلاعات فراوانی خصوصاً در زمینه ملاقاتها و گفتگوهایی که میان تروریستها و متنفذین جاغوری در مقاطع مختلف صورت گرفته است، جمع آوری کرده است که در ذات خود درخور ستایش است.
اما نویسنده در زمینهی تظاهرات و تلاشها برای برگزاری تظاهرات بیستم عقرب، تلاش کرده است خود و دوستان نزدیک خودش را برجسته تر از دیگران قلمداد کند. در حالیکه نویسنده و دوستانش فقط یکی از میان صدها هزار اشتراک کنندهی تظاهرات بوده اند؛ به گونهی مثال ایشان هرازگاهی از خودش، ذکی دریابی، داوود ناجی و عزیز رویش یاد میکند.
علاوه بر تمرکز جدی نویسنده به خود و رفقایش، اشتباه ورود به ارگ که ناشی از خطای سیاسی عزیز رویش بود، در کوچه بازاریها این خطای سیاسی عزیز رویش به ذوالفقار امید نسبت داده شده است. در این مورد نویسنده مینویسد:
" حوالی ساعت یک، وقتی توجه مردم به آمدن و نیامدن پیام و هیئت ریاست جمهوری جلب شده بود، ذوالفقار امید پشت بلندگو رفت. متن سخنان او چنین بود(مرگ برطالبان.[ جمعیت شعار اورا تکرار کرد] میخواهم دو کلمه خدمت شما تقدیم کنیم. آقای اشرف غنی، کسی که ذرهای وجدان نداری.[صدای جمعیت: نداره نداره نداره]. تعهد کرده بودی که هزارهها را از زندان جغرافیایی نجات میدهی. چندین بار تکرار کردی، اما امروز به اثر دسیسه تو، ناموس ما سر بریده میشود. آقای اشرف غنی باید بدانی، ما امروز اراده کردیم. ما امروز پاسخ میخواهیم. والله به خدا، اگر آمدیم گلویت را میفشاریم.... اشرف غنی، آخرین گپ! ما برای تو نیم ساعت وقت میدهیم. در این لحظات عبدالرحمان رحمانی و سلطانی که پشت سر ایستاده بودند، دست شانرا برشانه امید گذاشتند و فشار دادند. رحمانی چیزی به گوش او گفت. وی ادامه داد" اگر در این نیم ساعت، پاسخ مثبت ندادی، والا خودت میفهمی آخرت را".
نویسنده از سخنان امید نتیجه میگیرد که او باعث شد مردم بعدا به ارگ بروند، هرچند بصورت سبک و نه جدی بابت گفتههای رویش نیز بعدا یاد آوری میکند.
به راستی ذوالفقار امید چنین سخنانی ایراد کرد اما خلاف آنچه که نویسنده ادعا میکند که مردم حرف امید را جدی گرفتند، مردم به سخنان احساساتی امید اعتنای چندانی نکرد، این موضوع در میان جمعیت حد اقل صد هزار نفری مطرح شد و همه شاهد آن بودند. ذوالفقار امید وزن لازم سیاسی را نداشت که مردم با شعار او داخل ارگ شوند چون ایشان پس از سالها حضور در ادارهی امور، تنها زمانی منتقد حکومت شد که از ادارهی امور سبکدوش شده بود و در ضمن ایشان در جامعه چهرهی مطرح و شناخته شدهی در قد و قامت عزیز رویش نبود.
عزیز رویش که مانفیست انتخاباتی اشرف غنی را نوشته بود و پس از انتخابات مناسبات خوبی با غنی نداشت، بیستم عقرب فرصت خوبی شد برای ابراز عقدهاش در برابر غنی؛ همین امر سبب شد که رویش بخشهای مهم سخنرانیاش را به بیان مشکل شخصیاش با غنی اختصاص دهد.
آن روز پس از سخنرانی آتشین عزیز رویش و گلایههای انتخاباتی او از غنی بود که جمعیت هیجانی شده و از دیوار اداره امور بالا رفته و سپس داخل محوطهی آن اداره شدند نه بر اساس شعارهای ذوالفقار امید.
در این زمینه که اشتباه آن روز را به نام امید ثبت کنند، میان نویسنده و عزیز رویش هماهنگی وجود دارد؛ دو روز قبل، عزیز رویش ضمن توصیف از کوچه بازاریها، مقصر دانستن ذوالفقار امید را در نوشتهاش تأکید مجدد کرد.
اگر آن روز رویش دچار آن خطای سیاسی نمیشد و جمعیت در جادهها حفظ میشد، میزان فشار بر حکومت چندین برابر میشد، اما با رفتن هزاران نفر در محوطهی ادارهی امور، نه تنها فشاری بر حکومت اعمال نشد که همگی در درون چهار دیواری محصور شدند.
موضوع دیگری که در این فصل از آن یاد شده است، استعفای آصف آشنا است؛ نویسنده میگوید وقتی آصف آشنا استعفا کرد امید میرفت استعفاهای دیگری نیز شکل بگیرد اما چنین نشد، این در حالیست که دو تن از فعالین قیام تبسم، استاد رمضان محمودی و اصغر سروش( گردانندههای برنامههای فرهنگی و سیاسی تلویزیون راه فردا) در اعتراض به سخنان تلخ محقق به اعتراض کنندهها، از سمت شان استعفا کردند. اما چرا در کوچه بازاریها یادی از این استعفاها نشد؟؟
در اخیر این فصل نویسنده بار دیگر از خطای امید یاد میکند و در نهایت خطای عزیز رویش را نیز یاد آور میشود با این تفاوت که خطای رویـش را اینگونه ترمیم میکند:
" همانقدر که میتوان بر رویش به دلیل سخنرانی شخصی شدهاش خطاب به اشرف غنی احمدزی خرده گرفت، نمیتوان از نقش برجسته و پر رنگش در مدیریت اعتراض از صبحگاه ۲۰ عقرب تا اوایل بامداد ۲۱ عقرب چشم پوشید. او مسئولیت مراقبت از موتر حامل بلندگو و کنترل شعارهایی را که باید سر داده میشد یا نمیشد، تا میدان پشتونستان به خوبی انجام داد و به عنوان حنجرهی اعتراض، روحیه اعتدال، مدنیت و پرهیز از خشونت را در راهپیمایی جاری کرد...".
ادامه دارد.