نویسنده: ثریا بها

نجیب‌الله و خاد *
خاد (خدمات امور دولتی) نفرت‌ برانگیزترین و مخوف‌‌ترین نهاد حکومتی در بین مردم بود. ارگان‌های امنیتی دولت پس از تجاوز روس‌ها به افغانستان روی خطوط تشکیلاتی ک. گ. ب بازسازی شد. در واقع ۵٦ درصد اعضای حزب دموکراتیک خلق و ٢٨ درصد اعضای سازمان دموکراتیک جوانان با شور و هیجان آموزش عملیاتی خود را در اتحاد شوروی و در یک مرکز آموزشی در کابل فرامی‌گرفتند. (واسیلی متروخین)
خاد بخشی از تشکیلات سازمان استخباراتی شوروی (ک. گ. ب) به شمار می‌رفت. کارشناسان ک.گ.ب با حضور فعالشان در این دستگاه ترور و اختناق، شیوه‌های خبرچینی و جمع‌آوری اطلاعات مربوط به مخالفان رژیم را به اعضای خاد آموزش می‌دادند.


خاد متبادل نام «چکا» دستگاه استخبارات شوروی است که پس از پیروزی انقلاب اکتوبر ١٩١٧ برای مبارزه با ضد انقلاب و خرابکاری ایجاد و سپس به نام ک.گ.ب یعنی «کمیتۀ امنیت دولتی» مسمی شد. در روسیه تا آخر به ک.گ.ب «چکا» می‌گفتند. کسانی که در «چکا» کار می‌کردند، به نام «چکیست» نامیده می‌شدند. پس از اشغال افغانستان به وسیلۀ شوروی در ١٩٨٠، کارکنان خاد را نیز «خادیست» ‌نامیدند.
دستگاه خاد به عنوان عامل پیگرد، شکنجه و کشتار مخالفین به ویژه مبارزان و آزادیخواهان شناخته می‌شد. تکنیک‌های شکنجه‌گری خاد شامل بیخوابی، گرسنگی، تکان برقی، شلاق‌‌زدن، مشت و لگدزدن، استعمال بوتل فانتا، امالۀ آب‌جوش در روده‌ها، کندن موی سر و کشیدن دندان و ناخن دست و پای و ده‌ها نوع ديگر شکنجه بود. ک.گ.ب نه تنها تمویل و آموزش کارمندان آن را به عهده داشت، بلکه ابزارهای شکنجۀ مخصوص برای کشیدن ناخن را نیز در خدمت آنها گذاشته بود.
خاد در واقع دولت مستقلی بود در درون دولت، که نه تنها مردم و همه ارگانهای دولتی و دپلومات‌های خارجی را زیر نظر داشت، بلکه کاخ ریاست‌جمهوری و پیوند‌های رئیس‌جمهور ببرک کارمل را نیز کنترول می‌کرد. قدرت و صلاحیتی که ک.گ.ب برای نجیب‌الله داده بود، می‌توانست همه نهادهای جامعه را چون اختاپوتی در چنگال‌های نیرومند خویش بفشارد.
نجیب‌الله با جرأت «بیریا» رئیس پولیس مخفی استالین، حکم اعدام و بازداشت هشتاد هزار انسان بیگناه را بی‌رحمانه امضاء کرد و بدان افتخار هم می‌کرد. وی بهترین فرزندان خلق و پیشتازان سرفراز قلۀ آزادگی، چون مجید کلکانی‌ها را که در ظلمتکدۀ تاريک ديکتاتوری حاکم برخاسته، فرياد کشيده و مشت گره کرده بودند، به جوخۀ اعدام سپرد.
برای اعمال یک جنایت، نجیب باید مجهز به اندیشه‌ای بوده باشد که ویژگی اصلی آن عدم احترام به حیات انسانها و به طور خاص به حق حیات مخالفان خود است. این عدم احترام از شرایط تربیتی و فرهنگی و حتا خصلت‌های ژنتیک وی برمی‌آید که احترام به حق حیات و رعایت حق بقای فزیکی دیگران را نیاموخته بود و به خود حق می‌داد تا هر مخالف سیاسی، تباری خود را «دشمن» بنامد و به هر وسیله‌ای از صحنه حذفش کند. با آغاز استراتیژی حذف، مراحل مختلف آن چون تطمیع، تهدید، اعمال خشونت، ترور شخصیتی و سرانجام حذف فزیکی را با شتاب‌زدگی عملی می‌کرد و رقیب را به عنوان مزاحم منافع سیاسی و ایدیولوژیک خود از بین می‌برد.
نجیب مردی است که در نوجوانی با روان سادیستی بر دو کلفت خانه تجاوز می‌کند؛ سپس پسر جوانی را به نام ببرک مورد تجاوز جنسی قرار می‌دهد؛ مینو خواهر کوچکش را در پشاور بر سکوی سنگی می‌کوبد که بعدها به اثر تورم پردۀ دماغ جان می‌سپارد؛ موی بافتۀ مادر خود را با پوست سرش می‌کند؛ مادربزرگ پیرش را زیر لت کوب می‌گیرد؛ بینی بهرام، مامایش را می‌شکند؛ مهره‌های کمر صالحه خواهرش را با لگدزدن آسیب می‌رساند؛ دو برادرش صدیق و روشان را زیر بار اهانت، مشت و لگد به بیماران روانی بدل می‌سازد؛ پدرش را وادار به رشوه‌ستانی می‌کند و در فرجام عضو حزب دموکراتیک خلق می‌شود و آنگاه با توانایی بر سکوی دانشگاه سخنرانی‌های داغی می‌کند. جادوی کلامش شماری را افسون می‌کند.

در سال ١٩٧٣ به وسیلۀ شاه‌محمددوست و حزب کمونیست هندوستان عضویت ک.گ.ب را می‌گیرد و با نام مستعار «پوتوموک» در آرشیف ک.گ.ب درج می‌شود.
پس از کودتای هفت ثور مبلغ ٢١ میلیون ریال را از سفارت افغانستان در تهران می‌دزدد و هوتلی را به نام هلنا بایو در یوگوسلاوی می‌خرد. در ششم جدی از سوی اندره پوف به ریاست دستگاه جهنمی خاد برگزیده می‌شود و در نخستین روزهای ماه جدی ریاست‌جمهوری آینده هم برایش وعده داده می‌شود.
خاد در مبارزۀ مسلحانه علیه مردم نقش فعالی داشت و در ادارات دولتی ٩۵٠٠ مخبر خاد شامل بود. تنها در فبروری ١٩٨١ آنها ٩٦٠٠ خانه را تلاشی کردند. *
خاد در فبروری ١٩٨٢ سازمان مخفی «رهایی» را با ١٣٠ مبارز، چاپخانه و دستگاه رادیویی آن از بین برد. این سازمان پیوند گسترده‌ای با استادان، دانشجویان و ادارات دولتی داشت. افزون بر آن ١۵٠٠ عضو سازمان‌های مخفی را دستگیر و ١٧٠ ماویست را روانۀ شکنجه‌گاه‌های خاد و پلچرخی کرد. تنها در سال ١٩٨٢، در دستگاه خاد ٣۵٠ جاسوس حرفه‌ای وابسته به ک.گ.ب و ٢۵٠ جاسوس غیرحرفه‌ای وجود داشت. در نیمۀ اول سال ١٩٨٢خاد در٧۵٠ عملیات گستردۀ محلی برای سرکوب جنگجویان مخالف سهم گرفت. *
خاد در حدود بیست‌هزار جوان قبیلۀ جدران را برای تفتین و آشفته‌سازی روابط بین قبایل و شورشیان ضد دولت کمونیست مسلح ساخت و ۴١ میلیون افغانی را هزینۀ آنها کرد. خاد با ٣١۵ تن از سران و خان‌های هژده قبیله به تفاهم رسید و این قبایل از کمک‌های مادی خاد بهره می‌گرفتند که افزون بر آن به رهبران آنها رشوه نیز می‌پرداخت.
نجیب سالانه 1500 جوان حزب کمونیست صوبة سرحد پاکستان را با دادن پاسپورت افغانی، به عنوان دانشجوی افغان به اتحاد شوروی می‌فرستاد که آنجا در مراکز تربیوی ک.گ.ب آموزش عملیاتی و جاسوسی را فراگرفته به دستگاه خاد برگردند.
وی با شناخت عمیقی که از جریانات سیاسی پاکستان، از زمان مأموریت پدرش در پشاور داشت، به کمک اجمل ختک عضو رابط حزب کمونیست پاکستان توانست که رهبران احزاب و گروه‌های انشعابی و پراکندۀ حزب کمونیست و سوسیالیست بلوچ‌ها و پشتون‌های پاکستان را در افغانستان گرد بیاورد و بین آنها فضای صلح و همبستگی ایجاد کند. *
وی اجمل ختک، افراسیاب ختک، امام علی نازش (رهبر حزب کمونیست پاکستان)، خیربخش مری (رهبر بلوچ‌ها) و دیگر انگل‌های قبیله‌ای را با هزینه‌های هنگفتی در کابل نگهداری و حراست می‌کرد. برای هر یک خانه‌های مجلل و باشکوهی در منطقة وزیراکبر خان کرایه کرده و با موبلمان و قالین‌های گرانبها آراسته بود. وی هزینۀ هنگفتی برای بنزهای ضدگلوله، راننده، نگهبان، آشپز و نفرخدمت‌های آنها می‌پرداخت و هزینۀ کمرشکن مفت‌خوران قبایلی بر دوش ملت گرسنه و پابرهنۀ ما سنگینی می‌کرد.
خیربخش مری، سه پسر خوش‌چهره و یک دختر داشت. نجیب دخترش را با هزینۀ خاد برای تحصیل انگلستان فرستاد. پسران خیربخش مری هر یک موترهای آخرین مدل را با پول خاد زیر پا داشتند و هر دختری را که می‌خواستند به زور از شهر نو کابل با خود می‌بردند. روزی برادر یکی از این دختران هنگام دفاع از خواهرش به وسیلۀ پسر خیربخش مری هدف تیراندازی قرار گرفت و جان سپرد؛ اما با پشتوانۀ نجیب هیچ مقامی یارای بازجویی از پسر خیربخش مری را نداشت.
نجیب برای همه خوشگذرانی‌ها و برنامه‌های غیرانسانی‌اش به پول هنگفتی نیاز داشت. وی سرفراز مومند را به عنوان قنسول در پشاور مقرر کرد. حاتم قیس که وکیل‌التجار و سرپرست بانک در پشاور بود، روایت می‌کرد: «روزها سرفراز مومند اسناد ساختگی می‌آورد و به بهانۀ بمب‌گذاری و تخریب‌کاری فلان‌جا چند ملیون، برای خرید و ترور فلان شخص چندصدهزار، برای خرید سران و خان‌های قبایل چند ملیون از بانک ما پول می‌کشید. من می‌دانستم که بخشی از این پول‌ها در جای دیگری انباشته می‌شود. زمانی که از قنسول پرسیدم، وی اعتراف کرد و گفت این پول‌های به حساب شخصی نجیب برای روز مبادای وی انباشته می‌شود.»
بدین گونه نجیب از بودجۀ غیر قابل شمار خاد و نشر بانک نوت‌های بدون پشتوانه، مبلغ هشتاد میلیون دالر را به حساب شخصی خود انتقال داد و بخشی از این پول‌های دزدی و اختلاس خود را نزد «حاجی هزار بز» به سود گذاشته بود و بخشی از آن را با سراج جاجی در بنگاه بازرگانی «افغان کارت» سرمایه‌گذاری کرد.

* با استفاده ازآمار (ک گ ب در افغانستان)

ادامه دارد