حسن رضایی
از آنجاییکه جنبش روشنایی یک جنبش مدنی مسالمت آمیز و یک پدیدهی تاریخی، سیاسی و اجتماعی ای کم نظیر در تاریخ سیاسی معاصر افغانستان بوده است و اهداف بزرگی چون؛ حقوق بشر، حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی، دادخواهی، انصاف، رواداری، زدودن تبعیض سیستماتیک و انکشاف متوازن را برای رفاه اجتماعی و جامعهی متعادل مطرح کرده است، هیچ جایی تردیدی نیست. در حقیقت پیشتازان جنبش روشنایی باب گفتمان نوین و ادبیات جدید سیاسی را بازکرده اند و مطالبات جنبش بیشتر برای زیرساخت های اجتماعی و اقتصادی، معطوف به تولید کار و توسعهی اجتماعی بودهاست. یعنی در واقع عدالت را برای همهی شهروندان افغانستان در تمامی زمینههای زندگی اجتماعی و اقتصادی می خواسته است.
بنابراین، طلایهداران جنبش روشنایی، برای تحقق بخشیدن این اهداف بزرگ، آرمان والای انسانی و مطالبات حق طلبانه خود، در رابطه با نشست کابینه دولت اشرف غنی احمدزی در ۱۱ ثور، و انحراف خط ۵۰۰ کیلوولت توتاپ از مسیر اصلی آن بامیان- میدان-وردک به سالنگها، دو تظاهرات عظیم تاریخی و پرشکوهی را در ۲۷ ثور و دوم اسدِ سال ۱۳۹۵ش، در کابل سازماندهی کردند و توانستند، موج عظیم انسانی را به وجود آورده و در حدود یک میلیون انسان خسته از تبعیض را به خیابان های شهر کابل بسیج کرده، به تظاهرات مدنی بپردازند. تظاهرکنندگان بادسته های گل به خیابان رفته و گل ها را به سربازان رژیم اهدا کردند؛ اما تروریسم دولتی و سازمان یافته، با بم و مسلسل در کمین نشسته، باگلوله، انفجار و انتحار، اهدا کنندگان دسته های گل را پاسخ دادند. در حدود ۸۶ تن از کادرهای برجستهی جنبش روشنایی در میدان دهمزنگ به خاک خون تپیدند و بیش از ۴۰۰ نفر مجروح شدند، که میتوان گفت یک قتلعام فرهنگی در تاریخ معاصر افغانستان با حضور نیروهای جامعه جهانی بود. بنابراین، جنبش روشنایی برای عدالت اجتماعی و انکشاف متوازن هزینهی بسیار سنگین انسانی پرداخت کرده است. اما پیشگامان جنبش روشنایی، با یاران شهید خود در میدانِ دهمزنگ میثاق خون بستند، تا حال از پای ننشسته، به مبارزات خود ادامه دادهاند و بر مطالبات جنبش روشنایی اصرار ورزیده اند. طرح بدیل خط توتاپ را نه تنها نپذیرفته اند؛ بلکه آن را خیانت ملی و تاریخی دانسته، برخلاف قانون اساسی کشور، منافی با منافع ملی و تبعیض آشکار علیه بخشی از جامعه در افغانستان(انسان هزاره) تلقی کردهاند. در این راستا، موج خروشان جنبش روشنایی، در مدت بسیار کوتاه، فراتر از مرزهای افغانستان فرا تر رفته، جهانی شد. تظاهرات ورسای، تظاهرات بروگسل، تظاهرات کانبرا و تظاهرات مونیخ را طلایه داران جنبش روشنایی سازماندهی کردند. و این تظاهراتها جنبش روشنانی را در سطح جهان مطرح کرد و باب سخن را با جامعه جهانی باز نمود و توجه دنیا را به رویکرد، ظالمانه، ضد حقوق بشری و ضد حقوق شهر وندی و تبعیض سیستماتیک و تصمیم گیری هایی راسیستی رژیم کابل، به رهبری اشرف غنی احمدزی بیشتر از پیش معطوف داشت، رژیم نژاد گرای کابل را رسوا کرد.
اینک، در مبارزات انتخابات پارلمانی دور هفدهم، جمعی از پیشآهنگان، و درفش بردوشان جنبش روشنایی در حوزهی کابل خود را کاندید کرده اند، اکثراً تا حال پیشتاز بوده اند و میروند تا کرسیهایی را در پارلمان آینده افغانستان، از آن خود سازند. اما طلایه داران جنبش روشنایی، پارلمان را وسیله مبارزهی قانونی و مدنی میدانند، تا هدف. یعنی در واقع احراز کرسی پارلمان، برای اعضای جنبش روشنایی هدف نیست؛ بلکه راه است و ابزار مبارزهی قانونی. بنابراین، همهی این سروران برای ما محترم اند و قابل حمایت و پشتیبانی و سزاوار رأی دادن؛ اما براساس حق انتخاب و گزنش کاندید برتر، همه ما حق انتخاب داریم شخصی مورد نظر خود را انتخاب کنیم و حق انتخاب، در نظام مردم سالار و دموکراسی، یک ارزش به شمار می رود. بنابراین، ما از میان تمام کاندیداهای برتر، آقای بهزاد را به دلایل ذیل ترجیح میدهیم، تا رأی قاطع مردم ما را با خود داشته باشد، تا توانسته باشیم او را فراتر از پست پارلمان حمایت کرده باشیم. ما امیدواریم که ایشان با شجاعت، و بیان فصیح، و با قاطعیت بتواند، در آینده، از حق کتمان شدهی مردم ما دفاع کند و در عرصهی قدرت و اقتدارسیاسی هویت سیاسی ما را رقم زند:
- مردم ما سالهای سال، ستمدیده دیده اند، زهر بی عدالتی، حق کشی و بی انصافی، کام شان را تلخ کرده است و نه تنها در حق شان بیعدالتی و تبعیض سیستماتیک روا داشته شده؛ بلکه ۶۲ ٪ از جامعه انسان هزاره، توسط پادشاهان ستمگر، قبیله سالار و فاشیستی چون عبدالرحمن خان، قتل عام شدهاند، و این روند تا هنوز متأسفانه پایان نیافته، ولی نقابها، استراتژی ها، تاکتیکها و روشها عوض شده اند، بل هدف در واقع حذف مردم ما از قدرت سیاسی در تصمیم گیری بوده است؛ از این رو، مردم ما به نمایندگان مدبر، کاردان، با تجربه، شجاع و قاطع نیازمنداند. نمایندگانی که خود متعهد به عدالت اجتماعی باشند و عدالت اجتماعی را به عنوان یک ارزش اخلاقی و فضیلت انسانی فهم کرده، باور داشته باشند. نظام شایسته سالاری را بر نظام پدرسالاری و قبیله سالاری ترجیح دهند و به نظام دموکراتیک به طور استراتژیک و هدفمند اعتقاد داشته باشند. در نتیجه، فهم و درک ما از احمد بهزاد در طول یازده سال وکالت و نمایندگی ایشان در پارلمان، و بیش از دوسال مدیریت، ایستادگی، و پایمردی شان در جنبش روشنایی و به ویژه مدیریت درست کمیته مالی جنبش روشنایی و شفاف بودن حساب و کتاب دخل و خرج مالی، از او شخصیت برازنده تر و شاخص تر ساخته است. پس بسنده است که مردم ما از ایشان در این دور از انتخابات حمایت و پشتیبانی قاطع نمایند.
- از آنجایی مردم ما به یک آدرس مطمئن و صدای رسا و پرصلابت سیاسی ضرورت دارند. بنابراین، جنبش روشنایی از دیدگاه ما تنها آدرس مطمئن سیاسی برای مردم ما در زمان حاضر است و طلایهداران جنبش هریک صدای رسای مردم ما. از آنجایی که بهزاد یکی از اعضای ارشد جنبش روشنایی است و شعار انتخاباتی اش نیز ایناست: «آمدهام تا صدای شما باشم.» در واقع شعار نیست، تجارب که ما از ایشان داریم، وی نشان داده است که او صدایی رسای سیاسی مردم ما تا حال در دشوار ترین شرایط و مسیرهای پرپیچ خم سیاسی بودهاست. بهزاد، در واقع صدایی است که از میان دلمه های خونِ کشته شدگان و کله منار های انسان هزاره از ارزگان صلا درداده، در فضای تاریخ سیاسی معاصر، در سطح جهان به داد خواهی قتل عام شدگان انسان، بر خاسته است، و اینک این صدا در فضای سیاسی در سطح ملی و بین المللی طنین انداز است. آری جامعهی ما به صدایی نیازمنداست که از نقض حقوق بشری، نقض حقوق شهروندی، نقض حقوق زنان و نقض حقوق کودکان انسان هزاره سخن گوید و نقاب از چهرهی جلاد خون آشام و دژخیم فاشیسم برگیرد و موضوع ژنوساید انسان هزاره را که در سال های ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۱ رخداد، به عنوان یک گفتمان حقوقی در شورای امنیت سازمان ملل و محافل حقوقی جهان مطرح کند. جنبش ورشنایی و سفیران جنبش، به این امر به عنوان یک هدف تا هنوز نگاه کردهاند. از جمله بهزاد، از بروگسیل، کشورهای اروپایی، کشورهای اسکاندیناوی تا آمریکا، روسیه و آسترالیا فریاد و صدای رسای عدالت خواهی و دادخواهی مردم ما تا حال بوده است. بهزاد، از قدرت بیان و فصاحت کلام و لابیگری شایستهای برخوردار بوده است. لذا بسنده است، او را فراتر از پارلمان حمایت کنیم. براین اساس، مردم ما نیز از ایشان قدر شناسی کرده، بارهای بار او را دعوت نموده و حمایت همه جانبه خود را از ایشان اعلام کرده اند.
- جامعهی ما به سیاستمدارانی خردورز، زیرک، تیزهوش و شجاع ولایق ضرورت دارد. سیاستمدارانی که عاقلانه فکر کنند و منافع مردم خود را بر منافع خویش ترجیح دهند. در قبال هر تندباد حوادثی، چون بید نلرزند، با وسیلهی تطمیع، دست از اهداف بزرگ سیاسی و اجتماعی، و منافع مردم خود بر نداشته، اسیر دام تزویر نشوند. و به تیر تهمت دشمن شکار نگردیده، از معرکه و قاعده بازی سیاسی بیرون نروند. شرایط زمان و مکان را درست تشخیص داده، وضعیت ناهنجار اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی را با شهامت نقد و ارزیابی کنند. با شناختی که ما بهزاد داریم، وی تا حال از این ویژگی برخوردار بوده، و وضعیت نامطلوب را با درایت درک، نقد و ارزیابی کرده است. نمونه بارز آن، در همایش چهارم انتخاباتی این دور از انتخابات در کابل بوده است. بهزاد، در میان جمع انبوه از جمعیت، با صراحت و شجاعت لشکرکشی رژیم کابل در غور را نقد نموده، محکوم کرد و خطاب به اصطلاح رهبران هزاره، به ویژه دانش معاون دوم ریاست جمهوری اشرف غنی احمدزی میگوید: «لشکر کشی حکومت در غور بزرگترین توهین به حضور آقای دانش در ارگ است. اینکه [کماندوهای ویژهی دولت در غور] لشکر کشی کنند، اینکه در امن ترین نقطه افغانستان، دختر هزاره، زن هزاره، کودک هزاره را مغزش را بشکافند، و اسیر هزاره را بکُشند و بعد دل ما خوش باشد که معاون رییس جمهور داریم، ای مرگ برما! ای مرگ برچنین حضوری در قدرت!» می بینیم، که بهزاد، در کنار مردم خود استوار ایستاده، همدلی و همدردی کرده و فریاد رسای اعتراض مردم خود از وضعیت ناگوار و ناهنجار کنونی بودهاست. براین اساس و معیار، ما نیز او را مناسبترین فرد به مقام نمایندگی مردم خود دانسته، از مردم خود میخواهیم که او را با رأی قاطع شان یاری کنند.
- از آنجایی که یک سیاستمدار خوب سخنور نیز می باشد، بهزاد را میتوان گفت: از قدرت و استعداد سخنوری استثنایی برخوردار است، تونِ و جوهر صدایش، برای شنونده، جذاب و گیرا است. بهزاد، نه تنها اوضاع سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی را با فصاحت و بلاغت ارزیابی میکند؛ بلکه او صراحت در گفتار و صداقت در کردار نیز دارد، که نگارنده در یک نشست خصوصی در بروگسل از نزدیک تجربه کردهام، در آن جلسه گفت: «بدون نظر جمعی و شورای عالی مردمی جنبش روشنایی، من هیچ تصمیمی را نمی توانم اتخاذ کنم، در این سفر فقط مسؤولیت داشتم، تا پیام یاران شهید خود را به جهانیان برسانم، شما دوستان هر پیشنهادی که دارید، آنرا بنویسید و برای شورای عالی مردمی بفرستید و من پیام شما را به یاران خود میرسانم...» به باور نگارنده، صراحت در گفتار و صداقت در کردار، او را به عنوان یک شخصیت سیاسی همه پذیر، در جامعه ما مطرح کرده است. زیرا این دو شاخصه اخلاقی و چهره خندان، او را در دل مردم محبوب کرده است، زیرا او سخن دل مردم را باز تاب میدهد و درد مردم را بیان میکند.
- از جمله شاخصهای یک سیاستمدار لایق و کاردان شجاعت و از خود گذری است. جای تردیدی نیست که بعد از مزاری بزرگ در میدان سیاست، بهزاد، شجاع و از خود گذری داشته است، در حالی که یک سیاستمدار مدبر، مدیر و کار کشته نیز شده است. او از سرعت انتقال ذهنی خوب برخوردار است. مسائل را زود فهم میکند. آنچه گفته آمدیم، نباید مطلق نگری و گرایش کیش شخصیت تلقی گردد، او تنها نیست، امروزه جامعه ما به مرحلهای از بلوغ سیاسی در خور توجه رسیده است. مثل بهزاد، استعدادهایی زیادی داریم که بهزاد یکی از آن استعدادهای ناب است.
- سخن پایانی، یک سیاستمدار خوب، علاوه برآن که اوضاع سیاسی را خوب ارزیابی و تحلیل میکند، یک منتقد سیاسی شایسته نیز است. بهزاد، در این راستا حنجره طلایی انتقاد از وضع موجود و نا مطلوب است. او مشارکت سمبلیک هزارهها در قدرت را توهین به شخصیت های سیاسی هزاره میداند، به خصوص آنانی که بیشترین رأی را در انتخابات گذشته از مردم خود داشتهاند؛ ولی در تصمیم گیریهای کلان و سرنوشت ساز نظام سهیم نمی باشند، فقط به پای فرمانهای اسبتدادی و فاشیستی امضا می کنند و حتی هویت اتنیکی و سیاسی خویش را انکار میکنند. بهزاد، میگوید یک سیاستمدار مقتدر، خوی و خصلت شتر مرغی نداشته باشد. سیاست شترمرغی اقتدار و صلابت یک مردم و ملت را از بین میبرد و به تمجید و مداحی ارگ و سپیدار تقلیل میدهد. این رویکرد خیانت به رأی مردم بوده، ذلت سیاسی یک سیاستمدار را تمثیل میکند.
در نتیجه آنچه گفته آمدیم، بهزاد، از اوصاف یک سیاستمدار خوب و شایسته، بهرمند است. بنابراین، بسنده است که فراتر از پارلمان او را حمایت کنیم. او میتواند بستر مشارکت در قدرت و گفتمان هویت ملی را در سطح کلان مطرح کند و از حق تلف شده مردم خود با قاطعیت دفاع و اهداف جنبش روشنایی را با ادبیات فاخر، در عرصه ملی و جهانی بیان کند. بنابراین، ما امیدواریم، رأی قاطع مردم ما را با خود داشته باشد و ایشان نیز مثل گذشته، به اهداف شهدای جنبش روشنایی و خط شهیدمزاری، که خط عدالت خواهی است، وفادار و استوار بماند.
عکس از صفحه من آفتاب دهمزنگم