مردم ما همان مردم با افتخاريست كه نبوغ و هوشياريشان موجب افتخار رهبر شهيدمان بوده است مردمى كه قدرت تشخيص درست، انديشه عميق، مقاومت در برابر ظلم و مهم تر از همه باز شناختن فريب، دروغ و باز كردن مشت خيانتكار بوده است. به گفته ى پيشواى شهيدمان : (تعهد ميسپارم كه با هوشيارى كه در شما ميبينم اميدوارم هيچ كس در آينده نتواند بر شما معامله كند و حقوق شما را ضايع نمايد ).

 

بیانيه زينب_مزارى به مناسبت بيست و چهارمين سالياد شهادت رهبر شهيد استاد عبدالعلى مزارى(ره)و ياران باوفايش

بسم رب الشهدا و الصديقين

بيست و چهارمين سالياد شهادت رهبر بزرگ عدالت طلبى تاريخ افغانستان بابه ى شهيد، استاد عبدالعلى مزارى (ره) بهمراه ياران باوفايش و هزاران شهيد تاريخ خونين مردم افغانستان را به شما رهروان راستين تسليت عرض مينمايم.
انديشيدن به ماهيت تغييرِ هر جامعه مدنى با سه منظر بنيادين مى تواند ظهور كند و اجرا شود.


١.فرهنگ سازى تغيير : اين كه هر شخص عضوى از جامعه است و توانايى تاثير گذارى در تعيين سرنوشت آن جامعه را دارد.

٢.اعمال و اجرايى سازى تغيير : كه همانا نزديك تر شدن به جامعه عدالت محور و اصل گرامى خدمت گزار بودن است.

٣.تداوم در تغيير : از طريق بازبينى كارنامه ى گذشته و حال؛ كه باعث ايجاد تغيير، مقاومت و ايستادگى بر آن است و در نهايت نقد سازنده ى شعار تا عمل مى باشد. همانا لازمه ى تغيير در هر جامعه دو عنصر خرد و احساس است. خرد، روشنايى و شناخت را موجب ميشود. پيشگامان و انديشمندان آگاه و مسئول جامعه، كار و مسئوليتشان تجسم راه، مسير روشن و در صورت لزوم تغيير است. لذا با برنامه هاى عملى و تعمق يافته به روشنى مسير را براى مردم تفسير و تشريح مى كنند و بايد راهى بالاتر از شعار طى كنند كه اين نيازمند فرهنگ سازى تغيير در ابتدا بين مدعيان قدرت است كه خدمت گزار باشند نه خدمت گريز. بى شك احساس نيز ديگر بازوى نيرومند جامعه و در نهايت تغيير است كه موجب قدرت و تكاپو خواهد بود. مردم مسئوليتشان روح دادن، نيرو و حركت ميباشد. جامعه زنده و پويا همانند موجود زنده اى است كه با خرد، مغز و تفكر انديشمندان آگاه و مسئولش مى انديشد؛ با قلب تپنده مردم هوشيارش زندگى ميكند و به پيش مى رود. در نهايت در هر جايى كه نياز احساس شود و يا كم كارى صورت گيرد، مى توان اين اصل را با تغيير روش در صدر رهبرى جامعه؛ در رفتار، نگرش و حتى سياست به تماشا نشست. و از طرفى مردم، اين تجلى حركت و پويش جامعه، براى دستيابى به مطالبات برحقشان كه با پيگيرى و درخواست از رهبرى خواهان اين تحولات باشند؛ در غير اين صورت مردم خواستار تغيير در سطح رهبرى جامعه خواهند بود. اين اساسى ترين اصل دموكراسى در هر جامعه مى باشد.
﴿إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ *رعد ١١﴾

خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتى را تغيير نمى دهد مگر آنكه آن ها خود تغيير دهند.
واين سرنوشت سازترين آيه ى كتاب آسمانى ماست كه بى شك هشداردهنده و حركت آفرين خواهد بود.
همان طورى كه در مقاومت تاريخى غرب كابل از بستر شكل گيرى، نگاه سبز پيشواى شهيدمان به اصول اجرايى سازى چارچوب تحول "داشتن سرزمينى بهتر از طريق ماهيت مقاومت براى تغيير" از جانب رهبر و مردم؛ موقف تاريخى ما و نمونه ى عينى رسالت خرد با احساس را عيان ميسازد.
و اما حكومت!

مشكل بسيارى از سياستمدارن شناخت، درك سطحى و ظاهرى واژه هاست كه متاسفانه در تلاشند ظاهر اين كلمات را با بهره گيرى از خرد آن هم بدون عمل و احساس (مردم) در جامعه مانندنقابى سرپوش قرار دهند. همه بر اين واقفيم واژه هايى از قبيل وحدت، عدالت و صلح لزوماً براى همه ى اقشار خوب و نيكو خواهد بود، امّا اتحاد ظاهرى اقوام با گرد آوردن رهبران قومى بدون تقسيم عادلانه ى قدرت مطمئناً پوششى براى حفظ ظاهرى كلمه ى وحدت ملى و حتى عدالت ملى است. اگرچه تنها پيامدى كه نداشته است تاكنون وحدت و عدالت ملى بوده است. به گفته ى بابه ى شهيد مان : (ما چوكى نمى خواهيم مى خواهيم در تصميم گيرى هاى دولت سهيم باشيم). هر چند امروز اين مشاركت با چند مقام سطحى جايگزين شده است. از طرفى، نشنيدن صداى اعتراض مردم، كشيدن ديوار هاى بتنى بين دولت و مردم و در پايان امتياز دهى شخصى رهبران گروه هاى قومى براى حل مسئله كفايت خواهد كرد؟ صدر رياست جامعه با بهره گيرى از سياست ظاهرى خرد، مثل ِزنبور بى عسل مى باشد چون احساسى براى تطبيق آن وجود ندارد و احساس بازوى قدرتمند، همان مردم و خدمت به مردم است. تحقق جامعه ى عدالت محور، معطوف به برابرى حقوق مليت ها، دشمنى با شعار زدگى و نظام زر و زور در كنار بهره گيرى از خرد و احساس با هم مى باشد.

امروز مى بينيم كه در اين آشفته بازار انحصار طلبى، چنان گوش ها و چشم ها به غوغاى قدرت آزمايى و پيشى گرفتن از ديگرى، به قيمت زيرپاگذاشتن منافع مردم مشغول هستند كه خط هاى سرخ ديروز به خطِ سبز پايان امروز جايگزين شده است، دشمنان قسم خورده ى ديروز؛ دوست امروزشان نام گرفته است و پشت صلحِ تحميلى كه دست، دسيسه و فتنه ى كشورهاى بيگانه ى منطقه اى و فرامنطقه اى ميباشد. براى رسيدن به منافع خودشان تروريست بين المللى ديروز را به برادر امروز تغيير نام مى دهند، گروهى كه دامنه ى وسيعى از تاريخ تاريك جامعه را رقم زده اند و توّحش، قساوت و فاجعه را به عموم مردم هديه داده اند. ما در اصل با صلح ِواقعى موافقيم امّا سوال اين جاست كه بعد از اين صلحِ ظاهرى چه اطمينانى هست كه باز قتل عام نشويم و حقوق مردم به ويژه زنان جامعه پايمال نشود؟! فضاى سياسى افغانستان، بيش از هر چيزى به فرهنگ سازى صلح، ابعاد و چارچوب هاى آن خصوصا بين مدعيان قدرت نيازمند است. در واقع صلح يعنى پذيرفتن حقوق يكديگر و اين گروه تا چه ميزان خود را ملزم به رعايت حقوق مليت هاى افغانستان مى داند و تا چه حد به آن پايبند خواهد بود كه بتواند خون بها و توجيه كننده ى نيمى از جامعه مدنى افغانستان كه قربانيان اين توحش بوده اند، باشد؟!
و امّا رهبران!

مدعيان نمايندگى از مردم در پشت نام صلح ِظاهرى تمام منافع حقير خويش را پنهان كرده اند منافعى كه بوى نان ميدهد و بس. و نام مردم خود را فداى نان كردن اوج حقارت است. كارنامه اى رقم زده اند كه نه ميتوان آن را با خرد مقياس كرد و نه با احساس. تنها منافع شخصى چيزى ست كه ميبينيم، بعد از چندين سال هنوز چند كيلومترى سازندگى هم نميتوان در مناطق مركزى يافت. در اين ديار دمادم آلوده به تزوير، واژه ى مقدس حق خواهى به مصلحت بازى هاى مقامى و محافظه كارى هاى حقير و خدمت گزارى به ظاهر سازى تنزل يافته است. يكى با خردِ ظاهرى درگير است و ديگرى بر گرده احساس ِمردم سوار! نتيجه چيزى جز افراط و تفريط نيست و نخواهد بود. جامعه ى امروز جامعه ى وعده وعيدهاى رنگارنگ و دروغين براى به شور آوردن احساسات مردم و استفاده به عنوان بانك رأى است كه اين گريز از مردم دارى و خدمت گزارى است. اين حقيقت تلخ ِافراط و تفريط، درد در استخوان جامعه و آتشى است كه بى امان همه را در خود فرو خواهد برد و مردم را به بى كسى مطلق سوق مى دهد.
و اما مردم!


متاسفانه امروز كه جويندگان مقام براى اهداف خود خدعه و نيرنگى در خريطه دارند، مسئوليت مردم ما سنگين تر خواهد بود كه تحت تاثير هجوم

پيوسته ى امواج فريبنده، تبليغاتى، قول و پيمان هاى شكننده قرار نگيرند. كه درنتيجه ى افراط و تفريط هاى سردمداران، مردم به جبر وتقدير تاريخ محكوم شوند و با آگاهى كامل از اوضاع براى توجيه خود تحت عنوان بى كسى دوباره به انتخاب هاى غلط گذشته روى آورند كه اين تصوير عينى از چاله در آمدن و در چاه بى فكرى افتادن است. در انتها اين قدمى ناخواسته در سيلاب اجرايى كردن برنامه ها و نقشه هاى ممالك بيگانه است. به گفته ى قائد شهيدمان : (اگر هوشيار نباشيد تاريخ تكرار خواهد شد ). هدف مردم نبايد صرفا رهايى از وضع موجود، به وسيله احساسات بدون خرد باشد، بلكه براى ايجاد يك جهت جديدِ عملى و رويه اى در خور تفكر، حركت و ايستادگى كنيم؛ اين مقاومت دقيقاً معطوف به آزادى و وحدتِ خرد با احساس است تا در شرايط موجود ِپيش رو، تمام مليت ها در افغانستان به حقوق شان و وحدت ملى برسند.

اميد كه با پياده سازى افكار و آرمان هاى شهداى تاريخ خونينمان بتوانيم افغانستان آباد، آزاد و عدالت محور بسازيم.
در پايان از تمامى برگزار كنندگان محافل سالياد رهبر شهيد در سراسر جهان و همچنان از مشاركت شما مردم عزيزو شريف در تمام محافل يادبود رهبر شهيد خصوصا جمع حاضر نهايت تشكر و قدردانى را دارم.

و من الله توفيق

زينب مزارى

منبع: صفحه صدای هزاره