حسن رضایی
جنبش های عظیم تاریخی تبسم، روشنایی و رستاخیز علیه تبعیض سیستماتیک، بی عدالتی های اجتماعی، نا انصافی ها و ناروایی ها، عدم انکشاف متوازن، اختلاس ها ، فسادها وتروریسم سازمان یافته در تاریخ معاصر سیاسی کم نظیر بوده اند.
این جنبش های اجتماعی و تاریخی بازتاب دهندهٔ خود آگاهی اجتماعی و سیاسی جامعه ما بوده و در تاریخ تحولات سیاسی افغانستان زیرسنگ یک مبارزه دوامدار، پویا و مدنی علیه بیدادگری را گذاشته و موج عظیم ایجاد کرده است. از طرفی بستر هماهنگی، همدلی، همدردی و برادری و صلح را در جامعهٔ موزاییکی افغانستان فراهم آورده است و پرده از حقایق و واقعیت اکنون نیز برداشته است. به این معنا که در سطح بین المللی، و داخلی روشن کرد که فاشیسم، هژمون قومی، مافیای مواد مخدر، ومافیای سیاسی دست به دست هم داده اند تا عدالت اجتماعی و انکشاف متوازن و نظام دموکراتیک و آزادی های فردی در جامعه تحقق نیابد. رسانه های آزاد سانسور شود و یا مجبور به خود سانسوری شده و در جهت منافع استبداد و رژیم خودکامه اخبار، و مقاله نشر کنند و توجیه گر کارکردهای فاشیست ها باشند و تا استبداد وستمگری و سرکوبگری، در لفافهٔ «تحول، تداوم و اصلاحات و هم گرایی و حدت ملی» ادامه یابد.
بنابراین، جنبش های تبسم، روشنایی و رستاخیز، در راستای اهداف ولای انسانی و عدالت اجتماعی در خیابان های شهر کابل رقم خورده ماندگارشد، ماندگاری آن به بهای اندک نبود؛بلکه به بهای سنگین و خون طلایه داران آگاه و فرزانه بوده است. از آنجایی که جنبش های مدنی و مسالمت دارای شاخصه های ویژه ای استند و این جنبش ها تمام ویژگی هایی جنبش های مدنی را داشت و از جمله یکی از ویژگی ها و مزایای این جنبش ها این بود، که به هیچ حزب و جناح سیاسی متشکل و سازمان یافته ای تعلق نداشت. پس می توان با قاطعیت گفت که هیچ فردی از افراد نمی تواند ادعا کند که این جنبش ها و مبارزات اجتماعی را آنان رهبری و سازمان دهی کرده است و مردم آگاه نیز این اجازه را به این گونه شخصت ها نخواهندداد تا از مزایا و دست آوردهای این جنبش ها، به نفع و پرستیژ شخصی و سیاسی خود استفاده کرده و جنبش را مصادره کنند. پس ما باید فهم و درک کرده باشیم، که طلایه داران واقعی جنبش روشنایی، جنبش تبسم و جنبش رستاخیز مردم اند، مردمی که چون دریای خروشان و تفنده به خیابان ها شهر رفتند و فریاد عدالت خواهی سردادند و نقش ماندگار مبارزه مدنی و مسالمت آمیز را با خون شان ترسیم کردند. اگر طلایه داران دیروز که در صف مقدم جنبش و یا در کنار شهدای دوم اسد درفش پر افتخار جنبش روشنایی و تبسم را همگام به با شهدای در خون آرمیدهٔ جنبش بر دوش می کشیدند، اما در مسیر راه و تداوم مبارزه برای عدالت اجتماعی، به آرمان جنبش تبسم و جنبش روشنایی و جنبش رستاخیز پشت می کنند و با دشمنان جنبش وارد معامله می شوند و یا در اثر گرایش های جزم گرایانه دچار توهم کیش شخصیت می گردند و در سدد سؤ استفاده از عنوان جنبش روشنایی و جنبش تبسم و جنبش رستاخیر به نفع شخصی خود می برآیند، در واقع انتحار سیاسی کرده و خویشتن را به انزوا می کشند. زیرا که مردم و جامعه ما بیدارتر از پیش شده و به سرنوشت شان حساس تر از گذشته هستند. از طرفی بسنده نیست که ما دروازه های جنبش های سیاسی و اجتماعی را قفل زنیم و به دورخویش دیوار وحصاری کشیم و رویکرد به تاریکی پیدا کنیم. ما در شرایط بس حساس سیاسی و اجتماعی قرارداریم و در چنین شرایطی حساس هرکسی که در جبهه مبارزه عدالت خواهی بپیوندند و از گذشته خویش ندامت داشته باشد یا در پالیسی های خصومت آمیز خود باجنبش روشنایی و جنبش تبسم، تجدید نظر کنند لازم است از آنان استقبال کنیم و یا جنبش را منظم ساخته و ساختار مند سازیم، نباید ترسی از ائتلاف و ساختارمند شدن جنبش داشته به خود دلهره راه دهیم.
نکته دیگر ی را که نباید فراموش کنیم، پیشگامان جبههٔ فاشیسم و تروریسم سازمان یافته عمل تر از مبارزان عدالت خواه عمل می کنند و برای دفاع از موقعیت سیاسی و حفظ استوانه های قدرت خود از هر وسیله ای ممکن استفاده و به هر تعاملی متوسل می شوند. زیرا آن ها سال هاست که در متن قاعده بازی سیاسی در سطح جهان و منطقه بوده و میدان دار ی کرده اند. به مثل معروف سیاسی، اکنون«به ده انگشت پیانو می نوازند». یا به مصداق این ضرب المثل هزارگی با گرگ دنبه می خورند و با چوپان پنیر! با شرق و غرب در تعامل سیاسی اند، تا لعل خویش به دست آرند و دیگران تضعیف کنند. تلاش می کنند مخالفان سیاسی خود را از میدان بازی و رینگ بیرون بیاندازند. باید توجه داشت آنان صفوف خود را فشرده و متحد می سازند و به عنوان طالبان موافق و به بهانه صلح با تروریستان از تبار فاشیستی خود سر سازش گرفته اند و خود را قوی می سازند. و برای سرکوب نمودن جنبش های عدالت خواهی از هر ترفند و شگردی فرو گذار نمی کنند. جنگ وسیع روانی و اپراتیفی و استخباراتی را علیه طلایه داران این جنبش ها به راه انداخته اند و در حال آزمایش کردن ثمرهٔ آن به انتظار نشسته اند.
در نتیجه آنچه گفته آمد، ما نیز قاعده بازی را درک کنیم و به اطراف مان دیوار زخیم نکشیم و از پنجره ها بیرون را دیده و روشنایی را به تماشا گیریم. نمی گویم خطر کنیم و باید هوشیار باشیم، که از فضای آزاد عناصر وابسته به فاشیسم و ستون پنجم سؤ استفاده نکنند و اختلاف در صف مبارزه عدالت خواهی ایجاد کرده و از آب گل آلود ماهی مقصود صید نکنند. بنابراین دفاع همه جانبه و متحدانه از حق مردم خود کنیم به عنوان مثال به طور متحدانه از رأی مردم هزاره در غزنی و از مرزهای جاغوری، ناور، بهسود، دایکندی و بامیان و... و شخصیت های سیاسی و علمی ما چون وحیدی دفاع کنیم که دفاع در شرایط فعلی امری لازم و ضروری است؛ زیرا که جنگ همه جانبه علیه مردم ما، ضرورت مبارزه همه جانبه و هوشیارانه و متحدانه را می طلبد و غفلت سیاسی از اصول مبارزه و استراتژی فعال و پویای بازدارندگی، برای جامعه مدنی و مبارزهٔ عدالت خواهی زیانبار و جبران ناپذیر است، اسارت سیاسی بدتراز اسارت در جنگ است.