کتاب «هزاره‌های اهل سنت»، نوشته دکتر حفیظ شریعتی (سحر)، چاپ مؤسسه نشر واژه در کابل است. این کتاب را می‌توان گفت: یکی از اثرهای جدی شریعتی است. شریعتی از جمله نویسندگان پرکار، دارای پشت‌کار خستگی ناپذیر است. او روان و ساده می‌نویسد. خواننده از خواندن کتاب احساس خستگی نمی‌کند. از طرفی تحقیقات میدانی شریعتی، کار جدید و ابتکاری است.

نگارنده، کتاب هزاره‌های اهل سنت را خوانده، آن‌را مفید یافتم. کتاب در سه فصل تدوین شده است. «فصل اول: شناخت‌نامه‌ي هزاره‌های اهل سنت را برمی‌تابد. شریعتی (۱۳۹۷، ص. ۳۰) می‌نویسد: جمعیت انسانیی هزاره‌های معتقد به مذهب شیعه دوازده امامی را هشت میلیون، هزاره‌های اهل سنت معتقد به مذهب حنفی را چهار میلیون و هزاره‌های باورمند به مذهب اسماعیلی پیرو کریم آقاخان را یک و نیم میلیون می‌نویسد.  در یکی از فرازهای این فصل، تشکیل شورای هزاره‌های اهل سنت را «حلقه‌ی وصل شیعیان و اهل سنت» می‌داند. شریعتی هزاره‌ها را از منظر تباری، نژاد زرد، در جاده ابریشم و بومی داند. «فصل دوم: جغرافیای انسانی هزاره‌های اهل‌سنت» را بیان می‌کند و «فصل سوم: هزاره‌های پاکستان» را به معرفی می‌گیرد.

 

از آنجایی که نگارنده در مقام نقد وارزیابی کتاب نیستم؛ اما می‌خواهم دیدگاه خود را بسیار کوتاه و فشرده در باره مزایای کتاب بیان کنم. شریعی زحمت زیاد کشیده، تلاش کرده است. جامعه سنّی هزاره را با هزاره‌های اسماعیلی مذهب و هزاره‌های شیعه دوازده امامی، درای هویت قومی، تباری، و هویت فرهنگی مشترک معرفی کند. به این معنا که هزاره‌های شیعه دوازده امامی، شیعه اسماعیلی و اهل سنت و جماعت دارای تبار و فرهنگ مشترک اند و این هویت مشترک هزاره‌ها، حلقه وصل هویتی هزاره‌ها نیز به شمار می‌رود. این حلقه در واقع ناگسستنی است و سبب هم‌آهنگی و همبستگی هزاره‌ها نیز می‌باشد. کتاب هزاره‌های اهل سنت از لحاظ جغرافیایی زیستی،انسانی، طبیعی، فرهنگ، رسومات و شخصیت‌های تأثیر گذار اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هزاره‌، یک اثر جدید و کار مفید است! از آنجایی‌که هر تولید فرهنگی، مثل عکس، فلم، کتاب ( قصه، داستان، رمان و تاریخ و ...) خالی از نقص و کاستی‌هایی، ـ در روش تدوین، نحوه‌ی نگارش، روایت سند و محتوا نیست؛ ـ براین مبنا، کتاب هزاره‌های اهل سنت نیز استثنا پذیر نیست. اما این‌گونه کتاب‌ها و یا دانشنامه‌ها برای معرفی یک مردم ضروری و لازم است. بنابراین، کتاب هزاره‌های اهل سنت، گامی آغازین در هزاره‌شناسی از منظر بومی‌شناسی، مردم شناسی، تاریخ و جغرافیااست که محققان رشته‌ی تاریخ، جغرافیای تاریخی و انسان شناسی مردم هزاره را کمک می‌کند.

از طرفی این گونه اثرهایی که با روش تحقیق میدانی تدوین و تبیین می‌شوند، کاری است دشوار، به‌ویژه در شرایط و وضعیت کنونی، از لحاظ امنیتی و سنت حاکم برجامعه؛ اما مهم و ضروری. از جتهی می‌توان ابراز کرد که: کنش‌گران سیاسی مردم هزاره، به چنین کتاب‌های نیاز دارند؛ زیرا در پلان گزاری‌ها و طرح تشکیلات سیاسی و انتخابات آنان را کمک زیاد می‌کند. کتاب هزاره های اهل سنت، حلقه وصل هزاره‌ها است، زمینه‌ ساز خود شناسی اجتماعی هزاره‌هارا نیز فراهم می‌کند. هزاره‌ها در گذشته از گسست اجتماعی، فرهنگی و انقطاع تاریخی به خاطر دوگانی مذهبی و استبداد سیاسی و تبعیض سیستماتیک، نه تنها رنج می‌برده‌اند؛ بلکه هویت شان در معرض ادغام و حذف قرار داشت. هزاره‌ها اینک، در مناسبات سیاسی و روابط اجتماعی، در اثر تحصیل و دانش نسبی‌ای که پیدا کرده‌اند، در منطقه از جمله کتله‌های انسانی بزرگ در معادلات سیاسی غیر قابل انکار به شمار می‌روند و در مناسبات قدرت اگر هم‌آهنگ، متحد و متشکل عمل کنند،تغییر در روند مناسبات سیاسی و تاریخی ایجاد می‌کنند و یا از اختلاف مذهبی آنان، کسانی استفاده ابزاری نمی‌توانند تا زمینه سرکوب آنان را از منظر مذهبی در آینده تدارک بینند. بنابراین، هویت تاریخی، فرهنگی،اتنیکی و تباری هزاره‌ها در حال احیاء مجدد است و به نظر می‌رسد که این فرایند، سبب هم پذیری اجتماعی و زندگی مسالمت آمیز، در سطح ملی را نیز در پی خواهد شد. سخن آخر، سپاس از دکتر شریعی که اجازه باز نشر کتاب هزاره‌های اهل سنت را در «بامیان نیوز» داده و همچنان از آقای ربانی دوست دیرین که کتاب را اهدا کرده است. در نتیجه بهتر است که خوانندگان خود، کتاب را خوانده، قضاوت و نقد کنند، تا نگارنده. (مدیر بامیان نیوز)

مقدمه

هزاره‌های اهل‌سنت افغانستان

دکتر حفیظ شریعتی(سحر)

هزاره‌های اهل‌سنت افغانستان بخش بزرگی از جامعۀ هزاره را تشکیل می‌دهد که بیش‌تر در شمال، شمال‌شرقی، مرکز، غرب و جنوب افغانستان زندگی می‌کنند. جدا زیستن این بخشی از مردم هزاره از سال ۱۸۹۲ میلادی به بعد پس از قتل‌عام و نسل‌کشی مردم هزاره توسط عبدالرحمان و پیش از آن به دوران تیمور، نادرشاه افشار و حاکمان ابدالی و محمدزایی‌ها برمی‌گردد که باعث فروپاشی جامعۀ هزاره و آوارگی مدام این مردم شد و آنان را دور از هم به جزیره‌های پراکنده تقسیم کرد. این پراکندگی و متفاوت شدن مذهب آنان با هزاره‌های شیعه، باعث شد که هزاره‌های اهل‌سنت با گروه‌های قومی دیگر افغانستان مانند تاجیکان، پشتون‌ها، اوزبیگ‌ها، بلوچ‌ها، زابلی‌ها و... یکی دانسته شوند و در برخی مناطق خود نیز باور کردند که هزاره نیستند و این‌گونه صدها سال در بلاتکلیفی به سر بردند؛ زیرا اکنون هزاره‌ها از لحاظ مذهبی به سه مذهب اسلامی «تشیع امامی»، «تشیع اسماعیلی» و «سنی حنفی»  تقسیم می‌شود. این تقسیم‌بندی باعث شده‌اند که آنان فکر کنند، دیگرند. ازاین‌رو، خود را دیگر انگاشته‌اند؛ اما در این فرصت که از سرکوب و حذف «هویت‌ها» اندکی کاسته شده است، باتوجه به رشد و بالندگی اجتماعی مردم افغانستان و تبارز هویت‌های گوناگون قومی، مذهبی و فرهنگی، هزاره‌های اهل‌سنت نیز با فهم این‌‌که اکنون فصل «احترام به هویت‌ها» و به رسمیت شناختن هویت‌ها رسیده است، با عبور از دیگرنگری خواسته‌اند با هویت خود زندگی کنند و مبنای هم‌پذیری و زندگی مسالمت‌آمیز با دیگر اقوام قرار بگیرند. از طرف دیگر، سه مذهب اسلامی «تشیع امامی»، «تشیع اسماعیلی» و «سنی حنفی» در جامعۀ هزاره، نشان از تکثر فرهنگی جذاب و زیبایی‌شناسانه دارد که این مردم را از ملال تکرار دور می‌کند و باعث تحمل‌پذیری، رشد و غنای فرهنگی این مردم می‌شود؛ زیرا نبود تکثر فرهنگی از نظر معرفت‌شناختی در یک جامعه، سقوط در دام اوهام و خیالات است که باعث افزایش خشونت، تندروی مذهبی و فجایع انسانی در یک جامعه می‌شود. بنابراین، هزاره‌های اهل سنت باتوجه به «سنی حنفی» بودن‌شان باعث غنای فرهنگی جامعۀ هزاره‌ می‌شود و هم از تقلیل هزاره‌‌بودن به شیعه‌بودن جلوگیری می‌کند و به جامعۀ هزاره صورت نو می‌بخشد. همین‌طور مردم هزاره را به عنوان ساحت درونی از یادرفته و انکارشده‌ به یک کلیت وحدت‌بخش نزدیک‌تر می‌سازد و باعث پیوند تاریخی و فرهنگی مردم افغانستان به ویژه هزاره‌ها و تاجیکان می‌شود. البته کلیت به نام هزاره نباید به نام استحاله‌شدن هزاره‌های سنی در دل کل به نام هزاره‌های شیعی قلم‌داد شود؛ بلکه هدف هزاره‌های سنی ضمن تأمین منافع سیاسی عینی و تعریف‌شدۀ قومی و اجتماعی باید در چارچوب منافع جمعی هزاره‌ها تعریف شود تا باعث محرومیت اجتماعی مضاعف آنان نگردد و هزاره بودن و سنی بودن موجب شرم و کتمان که هزاره‌ بودن یک تابو باشد، نشود و برای ديگران پرسش برانگيز نباشد که دکتر یونس طغیان ساکایی، رحمان رحمانی، استاد سعید، قادری، ډګروال بارز و... به کدام قوم تعلق دارند.

 خوشبختانه نسل آگاه، نخبگان فکری، دردمندان و شخصیت‌های متنفذ فرهنگی و اجتماعی هزاره‌های سنی، با تشکیل نهادی به‌نام «شورای سراسری هزاره‌های اهل‌سنت» با وجود حضور سنگین‌شان در بیش‌تر ولایات افغانستان شمالی و غربی، پایگاه و آدرسی برای همسویی، هماهنگی و انسجام‌شان درست کرده‌اند تا بتوانند به نحوی هویت «هزاره» بودن‌شان را حفظ کنند و از دخمۀ حذف برون بیایند و از کتمان‌گری‌ای که سبب شده بود جزء بزرگ، از پیکر واحد مردم هزاره، جدا بمانند؛ جلوگیری کنند؛ زیرا سیاست‌گذاری در افغانستان این بوده است که نگذارند هزاره‌های سنی، اسماعیلی و دوازده امامی، به عنوان «یک پیکر واحد» در کنار هم باشند. اکنون این سه جزء از یک پیکر واحد هرکدام دست به تشکیل نهادهایی زده‌اند، که متمم همدیگرند، به‌طبع این راه دشوار‌گذار است؛ اما باید با دقت و تأمل طی شود تا به وحدت کامل برسند.

تشکیل «شورای سراسری هزاره‌های اهل‌سنت» گام بزرگی در راه تأمین عدالت و برابری در ساختار سیاسی‌- اجتماعی در افغانستان است که ستم‌ملی و حذف سیاسی و اجتماعی به عنوان یک امر عادی در افغانستان باعث شده بود تا شکافی در قلب قومیت و مذهب مردم هزاره ایجاد شود و اینان دور از هم بزییند که اکنون با همراهی و همدلی دیگر هزاره‌ها، خواست انسانی و مدنی هزاره‌های سنی به یک خواست درونی و خودجوش بدل شده است، دیگر آنان جدا از هم انگاشته نمی‌شوند. به یاد داشته باشیم که به همان میزانی که هزاره‌های اهل تشیع امامی و اسماعیلی هزاره‌اند، هزاره‌های اهل سنّت نیز هزاره‌اند. اینان به طور یگانه رنج و محرومیت تاریخی را تجربه کرده‌اند. در این میان هزاره‌های اهل‌سنّت ضمن دیدن رنج تاریخی و اجتماعی، از خودبیگانگی و فراموشی هویت را نیز به جان خریده‌اند که دردناک‌تر از رنج و محرومیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دیگر هزاره‌هایند که تأسیس شورای سراسری هزاره‌های اهل‌سنت به ‌طور دقیق در همین راستا بوده است؛ زیرا مؤسسان این شورا با درک منازعه بر سر هویت و یا انکار هویت هزاره‌گی در صدد ابراز وجود و حمایت از هویت خویش برآمده‌اند؛ چون اینان با تاجیک یا افغان خواندن‌شان فقط در منازعات قومی و میدان نبرد تاجیک و افغان به شمار می‌آمدند؛ ولی هنگام توزیع قدرت و امتیازات سیاسی و حین بهره‌مندی از این امتیازات نه تاجیک، هویت تاجیکی آنان را می‌پذیرفتند و نه پشتون‌ها آن‌ها را در ردیف خود قرار می‌دادند؛ زیرا «هزاره‌هراسی» باعث شده بود که هزاره‌های سنی صد‌ها سال در حاشیه قرار بگیرند و حتا نام‌شان از تاریخ حذف شود و در معاملات سیاسی و تعاملات قومی نامی از آن‌ها برده نشود تا جایی که آنان ندانند، ترک‌اند، اوزبیگ، تاجیک، پشتون و یا هزاره‌‌اند، در متون تاریخی نیز یادی چندان از آنان نیست و تنها سیمای هزاره‌گی، زبان گفتاری، فرهنگ و آداب و رسوم، قصه‌ها و افسانه‌های پدران و نیاکان آنان‌اند که نشان می‌دهند که باید هزاره باشند. ازاین‌رو نیکو است که هزاره‌های اهل‌سنت ضمن حفظ هویت مذهبی‌شان با دیگر اقوام با تعامل مذهبی بزییند و هم‌چنان به بازشناسی هویت اصلی‌شان که هویت هزاره‌گی است، بپردازند.

باری، اکنون که مردم هزارۀ اهل‌سنت با درک درست از واقعیت‌های کنونی و تاریخ گذشته، دست به بازیابی هویت‌شان زده‌اند و دریافته‌اند که هویت اصلی سیاسی و اجتماعی این مردم هزاره بودن است، نه سنی بودن و شیعه بودن و این‌که رنج‌ها و محرومیت‌های هزاره‌ها از جنس هزاره‌گی است نه مذهبی که خود باعث پراکندگی است، باید این تلاش‌ها به فال‌نیک گرفته شود.

این کتاب در سه بخش از هزاره‌های أفغانستان، ایران و پاکستان تقسیم شده‌است. هزاره‌های ایران، ایل‌ هزاره و هزاره‌های خاوری از آن رو که ادامه‌ی هزاره‌های بادغیس و هرات‌اند که دایزنیات خوانده شده‌اند و هزاره‌های پاکستان که بیش‌تر آنان یا ادامه‌ی هزاره‌های ارغونیه و چوپانیان در جنوب أفغانستان‌اند که هزاره‌های شال و چچ‌هزاره خوانده شده‌اند. و هزاره‌های کم‌تر شناخته‌شده‌ای شمال و شمال‌شرق پاکستان و هندوستان که نیاز به بازخوانی و بازشناسی ولو اندک داشتند.

این اثر به خاطر عدم دسترسی به مناطق هزاره‌نشین هزاره‌های اهل سنت به‌ویژه مناطقی که تحت نظر طالبان‌اند و تاجیک، اوزبیک، ترک، تاتار و پشتون انگاری این مردم، کامل نیست؛ اما چشم‌انداز نزدیکی به جغرافیای زیستی آنان دارد. از این‌رو بیش‌تر متکی به جغرافیای انسانی آن‌ها است. تلاش بیش‌تر انسان‌شناسانه و مردم‌نگارانه است تا سیاسی‌نگاری که مخاطب را از هدف دور می‌کند. این تلاش‌ها امکان‌پذیر نبود؛ مگر با همت و همکاری اعضای «شورای سراسری هزاره‌های اهل‌سنت» که صادقانه و بدون چشم‌داشتی منابع گرد‌آوردند، مقداری از موادخام این اثر را در بخش قریه‌ها، جمعیت و بزرگان قومی السوالی‌های مناطق هزاره‌نشین جمع کردند و به من سپردند تا پس از در آمیختن با تحقیقات بیش‌تر، تدوین، و ویرایش شوند و سامان بیابند.

منابع این کتاب بیش‌تر شفاهی‌اند. در برخی جاها اگر به منابع مکتوب امکان دسترسی بوده‌است با جزئیات آورده‌شده‌اند؛ اما مشکل اصلی در منابع‌شناسی دسترسی به منابع را ذکر کرده‌اند، ناقص آورده‌اند که اکنون دسترسی به آن منابع سخت می‌نماید. ازاین‌رو، منبع‌گذاری در این اثر با کاستی‌هایی روبه‌رو است؛ اما جاهایی که منابع اصلی و فرعی در دسترس بوده‌اند، آورده شده‌اند.

همکاران، راویان و گزارشگران این اثر بیش‌تر از اعضای «شورای سراسری هزاره‌های اهل‌سنت» اند. از دکتر محمدیونس طغیان ساکایی، دکتر محمد‌مسکین کاوی، دکتر محراب‌الدین شیرزاد، عتیق‌الله قادری، عابد جاهد، استاد بسم‌الله عطاش، رفیع‌الله ولی‌زاده، جمال‌الدین حقانی، حاجی احمد‌دانشیار، رضا حبیبی، زبیر فلک‌پور، وکیل رحیمی، انجنیر احمد بهمن، صمیم رستمی، فرج واحدی، باسط واحدی، واجد عزیزی، حفیظ‌الله هاشمی، حمدالله مرادی و محمد قاسم رسولی از ولایت بغلان، مطیع‌الله دهاتی، پاینده‌محمد رهیاب، مخدوم نعیم، دکتر یونس محتوا، روح‌الله محمدی از ولایت کندز، إسحاق کیهان، محمدآصف ‌سیرت، سمیع رحمانی، قطب‌الدین‌رهیاب، سراج‌الدین‌فطرت، عبدالرحمن‌وافی از ولایت تخار، مولوی سراج‌الدین بدخشی، انجنیر یاسین عثمانی، دکتر عبدالحق ولی‌زداده، از ولایت بامیان، سمیع‌دره‌ای، مسجدی سلیم، عبدالمالک رحیمی، شکر‌الله عبدالله، از ولایت پنچشیر، حاجی غلام‌سخی پارسایی، محمدیاسین مطهر از ولایت پروان میرویس رحمانی، عبدالکریم سعیدی، محمدنعیم معلم‌زاده، اسماعیل‌اثمر از ولایت بادغیس، عبدالله عدیل، روح‌الله همدرد، فاروق دلباخته از ولایت لغمان، انجنیر گل‌احمد حیدری از ولایت غور ممنونم که در این نوشته تنهایم نگذاشتند و بدون هیچ چشم‌داشتی، صادقانه نوشتند، گردآوردند و کمکم کردند.

این کتاب به حمایت معنوی اعضای «شورای سراسری هزاره‌های اهل‌سنتس و«خانه‌ی استادان، دانشجویان و دانش‌آموختگان جاغوری» و حمایت مالی آقای حاجی‌ غلام‌سخی پارسایی و آقای داوود حکیمی به چاپ رسیده است که از این بزرگان فرهنگ‌دوست و فرهنگی سپاس‌گزارم. اگر حمایت مالی اینان نبود، این کتاب چاپ نمی‌شد.

از نعمت‌الله روهان و زهرا احمدی ممنونم که صفحه‌آرایی و طرح‌جلد این کتاب را به عهده داشته‌اند. در فرجام از خانواده‌ام و به‌ویژه بانو‌رقیه شریعتی خانی سپاس‌گزارم که اگر حمایت و تحمل او نبود، این اثر فرجام نمی‌یافت.

کاستی‌های این‌اثر را برمن ببخشایید که خالی از نقص نیست.

ادامه دارد.