محمد مرادی
امروز یکی از یادداشتهای گذشتهام تحت عنوان «من فارسی زبانم»، به مناسبت روز جهانی «زبان مادری» به روزرسانی شد. برخی دوستان به خصوص آن عده از عزیزان که در خارج از کشور بسر میبرند، سؤال کردند که فارسیزبانان قندهار متعلق به چه قومیتی هستند؟ در پاسخ باید عرض کنم که فارسیزبانان قندهار، از معدود ساکنان افغانستان هستند که به قومیت شناخته نشده، بلکه با گویش خود یعنی زبان فارسی شناخته میشوند.
از بخت بد در کشوری مثل افغانستان، سخت است بدون داشتن اسم قوم زندگی کرد؛ اما فارسیزبانان قندهار، این سختی را به خود گرفته و دوست دارند با هویت لسانی خود زندگی کنند. در حقیقت، فارسیزبانان قندهار، قوم واحدی به معنای رایج کلمه، نیستند؛ بلکه مذهب و گویش مشترک، آنها را به یک جامعه متحد و رسم و رسوم واحد تبدیل کرده است. شمار زیادی از فارسیزبانان قندهار، از بومیان اصلی این سرزمین هستند که همزمان با گسترش زبان فارسی در شرق خراسان در قرن دوم هجری، در قندهار حضور داشتهاند. اگر مراد از کلمه تاجیک، دهقانان، زمینداران، گویندگان زبان فارسی و آریایینژادان باشد، فارسیزبانان بومی قندهار را باید تاجیکان تاریخی نامید.
زمانی که سادات به تدریج به قندهار آمدند، زبان مادری خود را کنار گذاشتند و زبان فارسی را برگزیدند و جذب این جامعه شدند. حضور سادات از قرن دوم هجری به بعد، در قندهار مسجّل است که منابع آن را در یادداشتهای قبلی، ارائه کردهام.
هزارهها، از دیگر ساکنان قدیم قندهار هستند که چهارصد سال پیش مورّخینی مثل «میر محمدمعصوم بکری» در «تاریخ سند»، از حضور آنان در قندهار یاد کرده است. وقتی «ظهیرالدین محمد بابر» بنیانگذار سلسله «گورکانی» هند، در اوایل قرن دهم هجری، قندهار را از دست خاندان «ارغونشاه» از حاکمان دوره «تیموری» هرات، خارج کرد، سراسر ساکنان این سرزمین فارسی صحبت میکردند. ظهیرالدین با همین ملاحظه، حاکمان قندهار را فارسیزبان مقرر میکرد که جانشینانش نیز این شیوه را ادامه دادند.
اندکی پس از تصرف قندهار توسط سلسله بابری، صفویها در سرزمین فارس ظهور کردند و سلطه خود را تا قندهار گسترش دادند. قندهار بیش از یک قرن بین صفویها و فرزندان بابر دستبهدست شد. در همین زمان یعنی از نیمه اول قرن دهم هجری، مهاجرت اقوام دیگر تحت نام «قزلباش» از اقصی نقاط خراسان و فارس به قندهار آغاز شد که تا عصر «تیمورشاه» فرزند «احمدشاه دُرانی» در اواخر قرن دوازدهم هجری ادامه یافت. این اقوام که شامل بیاتها، بختیاریها، افشارها، جوانشیرها، ترکها، قائنیها و غیره میشوند، پس از حضور در قندهار، جذب اجتماع قدیم این دیار شدند و با ساکنان قبلی، جامعه واحدی را تشکیل دادند که در حال حاضر تفکیک آنان از هم، سخت و چه بسا غیرممکن است.
اکنون ما همه این اقوام اعم از بومیان قدیم، سادات، هزارهها و قزلباشها را به نام فارسیزبانان قندهار میشناسیم که حضور آنان تا شهر «لشکرگاه» مرکز ولایت هلمند امتداد دارد. افزون بر این، شماری از خانوادههای «بلوچ» نیز از قرنها بدینسو در قندهار زندگی میکنند که آنان نیز به فارسیزبانان قندهار شناخته میشوند. خلیلیها نیز قبلاً در جنوب افغانستان زندگی میکردند که در دو قرن اخیر به شمال افغانستان به خصوص منطقه «شولگره» ولایت بلخ کوچیدهاند. فرهنگ اجتماعی آنان، متأثر از فرهنگ فارسیزبانان قندهار است. در این میان، شماری از عزیزان پشتون که زبان و مذهب فارسیزبان قندهار را پذیرفته نیز جذب این جامعه شدهاند و اکنون جزو فارسیزبانان قندهار به شمار میروند.
گویش فارسیزبانان قندهار، فارسی با لهجه مخصوص خود است. البته لهجه فارسی مردم مناطق «خاکریز»، «زلهخان»، «ولکان»، «چهاردهنه»، «عاشقه»، «گندگان» و «محلهجات» قندهار و همچنین «گرشک» هلمند، اندکی با لهجه فارسی، فارسیزبانان شهر قندهار، تفاوت دارد که در حال حاضر خیلی محسوس نیست. سخن پایانی این که فارسیزبانان قندهار را نمیتوانیم به معنای مصطلح کلمه که در افغانستان رایج است، یک قوم بدانیم اما اگر روزی یکی از فارسیزبانان قندهار از سر ناچاری در هنگام گرفتن تذکره یا تکمیل پرونده در خارج از کشور، قوماش را درج کند، میتواند قومیت خود را قزلباش یا تاجیک بنویسد. هزارهها و بلوچهای فارسیزبان قندهار نیز هویت خود را دارند که عبارت از قومیت هزاره و بلوچ است. سادات عزیز فارسیزبان قندهار هم میتوانند، با هویت خود در پروندههای اداری مثل اخذ شناسنامه، حضور داشته باشند اما به شرط آن که ادارات مربوطه، سادات را به عنوان هویت مستقل قومی به رسمیت بشناسند.
مرادی یکشنبه 1397/12/5