عربها، نسل در نسل مدیون نسل اندر نسل خراسانیاناند، آنان که از اجساد اجدادمان، پشته ساختند و روی پشته، قصرهای شام و بغداد را بنا کردند. آری، مهاجمان برای صید جسم خراسانی، روی دریاچه خون نیاکانمان، زورق جهل و بدویت را به حرکت در آوردند که سرانجام نه خراسانیان را صید کردند و نه خود جان سالم به در بردند. ذهن معیوب آلامیه و بنیعباس، نیای ما را موالیان و بردگانی میدانست که برای بردگی اعراب خلق شدهاند. آنان میکشتند و میکوشیدند که تن آریایی را تحقیر، روحش را تسخیر، تاریخش را تحریف و تمدنش را نابود کنند. کافی است تا دو برگ از کتاب تاریخ سیستان، تاریخ مسعودی و تاریخ یعقوبی را ورق بزنیم تا بدانیم که صحاری لمیزرع و سرزمینهای بایر عربنشین چگونه به بهشت مبدل گردید و کوخهای بادیه نشینیان صحراگرد عاری از فرهنگ و تمدن، چطور با دستمزد دستان پینهبسته دهقانان خراسانی، به قصرهای رویایی هزارویک شب تبدیل شد. اعراب، سرمایهها و اندوختههای چندین قرن خراسانیان را تحت عنوان جزیه، باج و خراج، قاپیدند و چاپیدند و ما نیز دلمان خوش بود که با کمک به حرمسراهای خلفای اموی و عباسی، خدا را از خود راضی کردهایم.
پیکر نحیف و مجروح خراسانزمین، هنوز از بستر نقاهت هجوم اعراب بلند نشده بود که مغولان آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند. همانطور که بنیامیه و بنیعباس، آتش به هستی خراسانیان زدند، مغولان نیز خاکهای خاکمان را به توبره و نسلهایمان را آواره کردند. البته ما خراسانیان نیز برای همسایگانمان، همسایه خوبی نبودیم؛ بارها و بارها به جان هندیان افتادیم و آنان را به معنای واقعی ضربالمثل قدیمی، به «خاک سومنات»، برابر کردیم. در دنیا هیچ ملتی به اندازه ملت بزرگ هند مورد تاخت و تاز همسایگان و سایر ملتها قرار نگرفته است. اولین شخصی که از سرزمین ما برای غارت، چور و چپاول هندیان به هند رفت، «سلطان محمود غزنوی» بود. او با چندین بار لشکرکشی و عربدهکشی به هند، اندوختهها و سرمایههای چندین قرن هندیان را به باد داد و به یغما برد. او از هندیان کشت و کشت اما هر بار که از هند برمی گشت، بازهم تشنه ریختن خون هندیان بود. او خراب میکرد و خراب میکرد تا شاید روزی کسی او را «غازی» لقب دهد.
پس از غزنویان، سلسلههای دیگری چون «لودی»ها و «سوری»ها نیز هند را میدان تاخت و تاز قرار دادند و مدتی بر این سرزمین فرماروایی کردند، هندیان را به اسارت گرفتند و هستی شان را به تاراج بردند. برای درک آن کافی است سری به کتاب سفرنامه «ابن بطوطه» بزنیم. در این میان «امیر تیمور گورکانی» نیز که شرق و غرب جهان را درنوردید، از فیض غارت سرزمین هند بینصیب نماند. او در سال ۸۰۱ هجری، در یک حمله برقآسا خود را به «دهلی» رساند و از کشتهها پشته ساخت. امیر تیمور مشهور به تیمور لنگ به این هم بسنده نکرد بلکه مثل سلطان محمود، اماکن مذهبی هندیان را خراب کرد و به جای آن بناهای دیگری ساخت تا با ایستادن روی اجساد آدمها، بهتر با آسمان ارتباط برقرار کند. پس از تیمور، «ظهیرالدین محمد بابر»، «نادرشاه افشار»، «احمدشاه ابدالی» و سلسلههای کوچک دیگری نیز مدتی بر هند تاختند و از هندیان کشتند و کشتند و کشتند. نبرد سرنوشتساز «پانیپت» که در سال ۱۱۷۴ هجری بین بین مهاجمان و هندیها در منطقهای به همین نام در شمال هند و در ۸۰ کیلومتری دهلی رخ داد، داغی بر دل ملت هند نهاد که تا ابد فراموش نخواهند کرد. این بار بازهم مهاجمان که از سرزمین من و تو برای سرقت رفته بودند، داروندار هندیها را نابود کردند، تاراج کردند، غارت کردند و چپاول کردند. همین جنگ زمینه را نیز برای ورود متجاوزین انگلیسی به هند فراهم کرد و نزدیک به دو قرن این ملت بزرگ را به اسارت گرفت. با این همه، هندیان را باید مقاومترین ملت در جهان دانست که در طول قرنها، همواره در برابر مهاجمان، رهزنان، تاراجگران و بیگانگان مقاومت کرده و همیشه هم از حوادث تاریخی سرفراز برآمده است. همانطور که اعراب به خاطر عمل کره و منفور خود در برابر عجمیان، وامدار خراسانیاناند، خراسانیان نیز مسئول کردار ناشایست خود در برابر هندیاناند. این یادداشت برگ کوچکی، از عذر تقصیر در پیشگاه ملت بزرگ هند، است. ملتی که تاریخ، کمتر شاهد دستدرازی این ملت به سایر ملتها بوده است.
مرادی سهشنبه 96/9/21
******