دکتر حفیظ شریعتی (سحر)
«شورای سراسری هزارههای اهلسنت افغانستان» براساس درد و رنج تاریخی مردم هزاره که برخی از آنان نزدیک به دوصد سال پیش از مناطق اصلیشان براساس ظلم و استبداد حاکمان قندهار و کابل آن زمان، تغییر مکان داده بودند و به مناطق دیگری مهاجرت کرده بودند، در مناطق هزارهنشین به ویژه حوزۀ شمال و غرب افغانستان امروزی ساکن شدند و به روی زمینهای کشاورزی شروع به کار کردند، با مردمان اقوام دیگر از جمله پشتونها، تاجیکها، اوزبیگها به نوعی پیوند خونی ایجاد کردند و به خاطر مذهب اهلسنت، دختر دادن و دختر گرفتن از اقوام دیگر باعث شد تا این مردم از هویت اصلیشان دور بمانند. با آن هم هویت و چهرۀ هزارهگی در میان این مردم به کلی از بین نرفتند. اگر چند در آداب و رسوم، پوشش، باورهای هویتی با هزارههای دیگر کمی متفاوت شدند. با آن هم این مردم به گویش هزارهگی حرف میزنند در میان اقوام دیگر هزاره خوانده میشوند؛ اما بیشتر اینان در بیرون و سطح ملی به نام تاجیک خوانده میشوند. در این میان اگر شکلگیری شورای سراسری هزارههای اهلسنت نبود، هزارهای بهنام هزارههای سنی از میان میرفت و در میان نسلهای جوان این مردم دیگر کسی هزارۀ اهلسنت را نمیشناخت.
ایجاد مرکزیتی برای هزارههای اهلسنت در سال 1393 خورشیدی و سالهای پیش از آن در مجموعههای کوچکتری رقم خورده بود. اولین مجموعهای که در پی یافتن هویت هزارهگیشان بودند، محاسن سفیدانِ مانند مولوی سالکزاده، والی سابق ولایت بلخ، وزیر مشاور سابق ریاست جمهوری و سناتور سابق، دکتر یونس ساکایی استاد دانشگاه کابل، استاد سعید استاد دانشگاه کابل و دیگران بودند که با درک شرایط موجود برای هویت هزارۀ سنی نشستهایی را برگزار کردند. در این دوره، تمرکز بیشتر روی نامگذاری این حرکت بود و سرانجام در پی این تلاشها «شورای تورانیان» شکل گرفت؛ اما این نام و حرکت تنها در همان جلسهها ماند و عمومی نشد؛ زیرا پس از ترور مشکوک یکی اعضای این گروه در ساحۀ پارک زرنگار، زنگ خطری برای دیگران بود و چنین شد که همه سکوت را پیشه کردند. مولوی سالکزاده با برخوردهای سرد رهبران هزاره و تاجیکان به خاطر هزاره بودن روبهرو شد و با انتخاب سناتوری، بدون درنظرداشت جایگاه قومی، از جمع همراهان روی گردانید و طبل ترکتبار بودن را به صدا درآورد و با ژنرال دوستم نزدیک شد؛ اما شورای تورانیان پانگرفت تا اینکه در سال 1393 با حضور جوانان در فضای مجازی و همرسانی مجموعهای با جلسههایی نامنظم، شالودۀ فکری و ابتدایی شورایی ریخته شد تا با چتر آن، هزارههای اهلسنت بتوانند هویت خود را بازیابند. این شورا در محور استاد طغیان ساکایی و افرادی مانند الحاج غلامسخی پارسایی از ولایت پروان، عبدالرحمان رحمانی، عتیقالله قادری، دکتر مسکین کاوی، محرابالدین شیرزاد، محمد زبیر فلکپور، احمد بهمن، بابه قادری، رضا حبیبی، عبدالباسط واحدی، رفیعالله ولیزاده از ولایت بغلان، سمیع درهای، مسجدی سلیم از ولایت پنجشیر، گلاحمد انوری از ولایت غور، سراج الدین بدخشی از ولایت بدخشان، اسحاق کیهان، محمد آصف سیرت، سمیع رحمانی از ولایت تخار، محمد نعیم معلمزاده از ولایت بادغیس، مطیعالله دهاتی، یونس محتوا از ولایت قندوز، عبدالله عدیل از ولایت لغمان مجموعهای را ساختند که بعدیها به «شورای سراسری هزارههای اهلسنت» شناخته شد. در نشستهای این مجموعه، بحث داغ بیشتر روی نامگذاری شورا بود که نامهایی مانند شورای ترکتباران، شورای هزاره، شورای هزارۀ اهلسنت و الجماعت، شورای تورانیان و... مورد بحث قرار گرفتند و سرانجام «شورای سراسری هزارههای اهلسنت افغانستان» مورد تأیید قرار گرفت. منطق نامگذاری این بود که تمام مردمی که با نام هزاره زندگی میکنند در ریشۀ تباریشان از نژاد ترکند؛ اما در قانون اساسی افغانستان ترک بودن قومیت مشخصی محسوب نمیشد و از سوی دیگر مردم این مناطق را در مناطقشان هزاره میگفتند و برای اینکه هزارههای سنی بتوانند از نگاه مذهبی با اصطلاح هزاره برابر با شیعه رهایی یابند و راحتتر خودشان را در شورا ببینند، «شورای سراسری هزارههای اهلسنت» را تأیید کردند. این مجموعه به این باور بودند که همانگونه که در قندهار، پشتونها شیعهاند و در هرات تاجیکها شیعه هستند، هزارهها نیز میتوانند سنی باشند. این گونه شد که «شورای سراسری هزارههای اهلسنت» شکل گرفت. این شورا در اوایل شورایی اداره میشد. در جلسههای هر هفته یک رئیس انتخاب میشد و فعالیتها را مدیریت میکرد تا اینکه مجموعه بزرگ و بزرگتر شد. از آنجایی که استاد ساکایی از پیشکسوتان این حرکت بود، ایشان به عنوان رئیس عمومی انتخاب شد. شورا برای رهایی بخش بزرگی از مردمی که سالها پیش از مناطق اصلیشان مانند پشتۀ قندهار بیجا شده بودند و به صفحات شمال مهاجر شده بودند و با محیط خود را وفق داده بودند و در دو قرن سکوت تنها سرباز گمنام، صندوق رای و تأیید برای حاکمان و خانهای منطقه بودند و اعضای رهبری بر این امر واقف بودند که اگر یک نسل دیگر بگذرد، نامی از هزاره در مناطق آنها نمیماند و در هویت دیگران حل میشوند، این شورا را شکل دادند. اعضای شورا هدف اصلیشان رهایی مردم از بحران هویت قومی و تثبیت جایگاه سیاسی و اجتماعیشان بود. آنان در جلسات ابتدایی به اصول و وظایف داخلی پرداختند و با جنجالهای زیاد آن را ساختند و کمکم با نگاه مرکز- ولایات به سوی ولایات حرکت کردند. پس از گذشت یک سال برای اینکه برچسب تشیعسازی بر پیشانی شورا در بین مردم هزارۀ سنی که از سطح سواد کمتری برخوردارند و اقوام دیگر راحتتر میتوانند افکار و ذهنیتهای آنان را به هم بریزانند، مولوی سراجالدین بدخشی از ولایت بدخشان را به عنوان رئیس عمومی برگزیدند. با پایان یافتن یک سال از دورۀ ریاست مولوی بدخشی، در میان اعضای رهبری تکیهگاهی که همه در بحثهایشان به ایشان تکیه میکردند و مشکلات همه را میتوانست حل کند، الحاج غلامسخی پارسایی از ولایت پروان بود که تا کنون مورد اعتماد اعضای رهبری شورا و مردم هزارۀ سنیاند. غلامسخی پارسایی با اشتراک در هیأت رهبری جنبشروشنایی، شرکت در مراسمهای مختلف غرب کابل و ایجاد ارتباط سالم و مطمئن با نسل روشنفکر و تأثیرگذار هزارهها، شورا را اداره میکرد. ایشان پس از سفر به ولایات شمال و دیدار با مردم تصمیمهای مردمی شورا را به صورت مشورتی میگرفت و اکنون نیز چنیناند. در این دوره، شورا اولین برنامهاش را روی دیدار با بزرگان هزارۀ سنی و شیعی متمرکز کرد، در این دیدارها همه وعدۀ همکاری دادند و با نوشتن دربارۀ شورا در فضای مجازی مردم نامهای ناآشنا و جدیدی را از میان دو تبار هزاره و تاجیک شنیدند که هم جالب مینمود و هم خطرناک به نظر میرسید. در این مدت شورا با برچسبهایی زیادی روبهرو شد. یکی این بود که گویا حرکت شورا برای تکهتکه کردن تاجیکان و امنیت شمال است و از سوی دیگر خوشخدمتهای رهبران هزاره معرفی شدند؛ اما هدف شورا این نبود. به هر روی هر حرکت اجتماعی تحت نام حزب، شورا و انجمن از شکافهای اجتماعی نشأت میگیرد که شورا نیز برخاسته از عدم توجه و درد تاریخی آنها، شکل و سامان گرفته بود و ناچار با تهمتهایی روبهرو بود. اعضای شورا باتوجه به تمام این مسائل برنامههایی مانند شرکت و سخنرانی اعضای آن در برنامههای فرهنگی غرب کابل، شرکت در جلسات و تظاهراتهای مردمی مانند جنبش تبسم و روشنایی، سخنرانی حضوری و غیرحضوری در سالگردهای شهید وحدت ملی، شهید استاد عبدالعلی مزاری در مجالس داخل و خارج از کشور، برگزاری سالگرد شهید نیکمحمد معلم فرماندۀ حزب جمعیت اسلامی در حوزۀ غرب کشور در پایتخت، برنامۀ افتتاح دفتر شورا در کابل و انتشار رسانهای آن، برنامۀ گفتمان همگرایی و اشتراک اقوام مشترک، بحث و تبادل نظر بر این سوالها چرا هزارۀ اهلسنت؟ سفر به ولایات، اعزام دانشجویان به بورسیۀ مقطع کارشناسی ارشد ایران، نصب اعضای شورا در ادارات دولتی در معاونت دوم ریاست جمهوری، معاونت دوم ریاست اجراییه، شرکت هوایی آریانا، معرفی فراکسیون نامزدان انتخاباتی شورا در مرکز و ولایات برای انتخابات پارلمانی 97، این شورا را برای فعالیتهای بیشتر و برای رسیدن به هدف مشخصشان، مصممتر کرد.
شورا در نخستین روزهای شکلگیری در دفتر نهادهای دیگر جلسه برگزار میکرد و کمکم با کمکهای مالی مردمی از خارج کشور و پرداخت هزینۀ اعضای شورا که کارهای تجارتی بهتری داشتند، صاحب دفتر مستقل شدند و به فعالیتشان ادامه دادند. در این مدت اعضای شورا در بخش فرهنگی افزون بر نوشتههای فضای مجازی، در مجلههای خارج از کشور نیز از اهدافشان نوشتند تا بتوانند صدای مردمشان را به بیرون از مرزهای سیاسی افغانستان برسانند. اینان از مجرای رهبران هزاره که متحدان دو رهبر حکومت وحدت ملی بودند، تلاش کردند تا با رئیس جمهور اشرف غنی و رئیس اجراییه عبدالله عبدالله دیدار داشته باشند؛ اما استاد کریم خلیلی و استاد محمد محقق با وعدهای که داده بودند، این زمینۀ دیدار فراهم نشد تا صدای این مردم به گوش آنان نیز میرسید که البته رسیده است.
تشکیل شورا و ادامۀ راه با اینکه با گامهای استوار محقق خواهد شد؛ اما راه دراز است و باید با تأمل و تدبر کوتاه شود تا یگانگی تمام هزارهها صورت پذیرد.»
بسمالله عطاش وکیل شورای ولایتی بغلان دربارۀ این شورا مینویسد: «این شورا گام استوار پیروزی و استقامتبخشیدن ملت بزرگ هزارههای اهل سنت است، هزارههایی که صدها سال در بلاتکلیفی به سر میبردهاند.
در حوزۀ شمال افغانستان هزارههایسنی بزرگترین دستۀ قومی نسبت به تمام اقوام افغانستان است. آنها در زمان جهاد رشادت و دلاوریهای زیادی از خود نشان دادند. آمران جهادی مانند آمر عبدالحی نهرین، وکیل غفار خوستی، مأمور علم دالۀ اندرابی، مولوی محمدقل شریعتی، بازمحمد کرمعلی، قوماندان دولت صبری، شیخ دولت رفیعی، نسیم ساکایی و دیگران همه از تبار هزارۀ اهلسنت بودند؛ اما در ولایت بغلان پس از پیروزی دولت اسلامی و در حکومت جدید این مردم نادیده گرفته شدند و چنین شد که شورای سراسری هزارههای سنی افغانستان شکل گرفت تا از حقوق انسانی و هویت مردمی این قوم دفاع و حمایت کند».
یاسین صمیم دربارۀ این شورا مینویسد: «به همان میزانی که هزارههای اهل تشیع (دوازده امامی و اسماعیلی) هزارهاند، به همان میزان هزارههای اهلسنّت هزارهاند. هردو رنج و محرومیت تاریخی را تجربه کردهاند؛ امّا هزارههای اهلسنّت بیشتر رنج دیدهاند؛ زیرا بدترین رنج تاریخی و اجتماعی، همان از خودبیگانگی و فراموشی هویت است که این مردم با آن روبهرویند. روی همین ضرورت بود که استاد شهید مزاری میگفت: «در افغانستان نباید دیگر هزاره بودن جرم باشد».
محمد عارف احمدی اشاره دارد که مؤسسان شورای سراسری هزارههای اهلسنت افغانستان با این ابتکار در پی منازعه بر سر هویت و یا انکار دیگر هویتهای کشور نیستند؛ بلکه تنها در صدد ابراز وجود و حمایت از هویت خویشاند. چیزی که تاکنون در پس پردۀ مذهبی پنهان و جلوۀ کاذب بهخود گرفته بود، تا جایی که هزارههای سنی خود را تاجیک یا پشتون معرفی میکردند؛ اما در صحنۀ عمل هیچ بهرهای نصیب آنان نمیشد. در واقع وضعیت هزارههای سنی افغانستان را با مثال معروف «شتر مرغ» به خوبی میتوان ترسیم کرد؛ زیرا هنگام توزیع قدرت و امتیازات سیاسی آنان در شمار تاجیک یا پشتون قرار میگیرند؛ ولی در حین بهرهمندی از این امتیازات نه تاجیکان هویت تاجیک را بر آنان بار میکنند و نه پشتونها آنها را در ردیف خود میپذیرند. بنابراین، هزارههای سنی فقط در زمان کسب امتیازات سیاسی، تاجیک یا پشتون شمرده میشوند؛ ولی هنگام بهرهمندی از این امتیازات، آنان همچنان همان هزارۀ محروماند».
قنبرعلی تابش، شاعر و استاد دانشگاه دربارۀ تأسیس شورای سراسری هزارهای اهلسنت افغانستان مینویسد: «اصل تأسیس شورای سراسری هزارهای اهلسنت افغانستان یک گام تاریخی و بلندی بود که از سوی نسل تازۀ این شهروندان برداشته شده بود. میدانیم که رسیدن به این مرحله گام آسانی نبود. هزار بادیه پرخوف و پرخطر طی شده بود که شاید برای بسیاری از ما تصورش هم غیرممکن باشد. این تحول میتواند نقطۀ عطف در تحولات اجتماعی افغانستان، به حساب آید. مردم عادی هزاره، فرهنگیان و نخبگان از تصمیم این شورا استقبال کردند و شانهبهشانۀ این عزیزان اشک شوق ریختند و از بازگشت این پارههای تنشان در آغوش خویش با اشک و سرود استقبال کردند.»
شورای سراسری هزارههای اهل سنت افغانستان پس از اعلام موجودیت، افتتاح دفتر مرکزی در تاریخ 26 قوس، در کابل، تجلیل از بیستوششمین سالگرد شهید نیکمحمد «معلم» را در روز پنجشنبه ۲۱ جوزای ۱۳۹۴، ساعت نه صبح در کابل، شهرنو، چهارراهی حاجی یعقوب در تالار بیان برگزار کرد که آغازی برای پرهیز از کتمان هویتی آنان شمرده میشد.
ادامه دارد.