بلاهت، يا منطق ماشين دودى مخالفان سالگرد شهداى دوم اسد در شهر قم ايران
استادشهيد، مرتضى مطهرى، در يكى از كتاب هايش داستان " منطق ماشين دودى" را براى تشخيص و تبيين جامعه مرده و زنده از قول يكى از دوستانش بيان مى كند.
هنگامى كه راه آهن و قطار تازه به شهررى تهران آمده بود، تا زمانى كه قطار در ايستگاه ايستاده بود، كودكان با يك نوع نگاه اعجاب انگيز به بزرگى و پيچيدگى قطار نگاه مى كردند اما همين كه قطار روشن مى شد و راه مى افتاد، همان كودكانى كه تحت تأثير قرار گرفته بودند، قطار را سنگ باران مى كردند و گويا دوستدار سكون و سكوت و دشمن حركت و تحرك قطار بودند. جامعه مرده موافق ركود، سكوت و سكون و مخالف حركت، پويايى و اقدام عملى است!
پنج شنبه اى كه گذشت گروهى از همان افرادى كه "در زمين بورياو در آسمان ستاره ندارند" به مناسبت دومين سالگرد شهداى مظلوم اما سرافراز دوم اسد/ مرداد ١٣٩٥، با هزينه خودشان با تلاش و كوشش خودجوش گروهى سالگرد باشكوهى برگزار كردند. اين مراسم با تلاوت قرآن مجيد آغاز و با شعر، مقاله و چند سخنرانى ادامه يافت و سرانجام با دمبوره و خواندن ترانه هايى كه حكايت از مظلوميت قوم هزاره در افغانستان مى كرد و با دعاى خير يكى از علماى نيكنام و پرهيزكار پايان يافت.
بى درنگ پس از اين مراسم حاشيه سازى هاى گوناگون آغاز شد. حواشى كه رنگ و روى موجه براى فريب افكار عمومى و مذهبى هاى سنتى داشت:
١- چرا در مراسم دمبوره هزارگى زده شده است؟
٢- چرا مراسم مختلط بوده است؟
٣- چرا در مراسم، احمد بهزاد سخنرانى كرده است؟
با توجه به فرم و محتواى مراسم و تصويرهاوفايل هاى ديدارى و شنيدارى كه وجود دارد، اين گونه پرسش ها و بهانه هاى بنى اسرائيلى، نشان دهنده و بيان كننده طينت و باطن عوامفريب مخالفان است. در ترانه هاى هزارگى كه با دمبوره غم انگيز هزارگى همراه بود، جز دادخواهى و بيان واقعيت ستم تاريخى، مطالب خلاف باورهاى دينى و مذهبى مطلقاً سخنى گفته نشده است.
در باره اختلاط جايگاه خانم ها و آقايان، عكس ها خود نشان دهنده كذب محض بودن آن است.
در باره سخنرانى آقاى بهزاد، ايشان نماينده مجلس افغانستان است و از نظر قانونى ممنوع المنبر نيست. قانون اساسى افغانستان آزادى بيان را مورد تأكيد و تأييد قرار داده است. وانگهى متن سخنان بهزاد موجود است. يك جمله پيدا كنيد كه مخالف منافع ملى و منافى باورهاى دينى باشد و مستند كنيد كه به اين دلايل مخالف اين مراسم هستند!
برايند استدلال هاى مخالفان همان منطق ماشين دودى است. سنگ باران كسانى كه هنوز اندكى غيرت ملى، دينى و قومى دارند و ستم و بى عدالتى ممتد در افغانستان كارد را به استخوان آنان رسانده است.
مخالفان مراسم اگر راست مى گويند، اندكى جيب هاى خود را تكان بدهند و مراسم ديگرى براى سالگرد شهداى دوم اسد طبق ميل خود و طبق قرائت خود از ارزش ها و هنجارهاى اسلامى برگزار كنند. به جاى فرهنگسرا مراسم را در مسجد كه الحمدلله در قم كم هم نيست برگزار كنند. به جاى حضور مختلط زنان و مردان، اصولاً حضور زنان را ممنوع كنند!( البته طبق منطق خودشان)
به جاى ترانه هاى هزارگى، نوحه عربى، پشتو و... بخوانند سينه بزنند، سياه بپوشند، گِل برسر خود بمالند و اگر مصلحت ديدند قمه و غداره هم بزنند، عربده بكشند: انأكلب.....
مى گويند پارسال در سالگرد مرحوم سيدحسين انورى، رهبر يكى از شاخه هاى حزب حركت اسلامى افغانستان، در مسجد امام زين العابدين قم آقايان و خانم ها دور هم نشستند، در باره زنده ياد انورى شعر خواندند، خاطره تعريف كردند و سرانجام مراسم سالگرد پايان يافت. بدون اين كه عذاب آسمانى نازل شود. بدون اين كه سقف مسجد پايين بيايد. بدون اين كه كسى علم شنگه راه بياندازد و فرياد وااسلاما! بلند كند و احتمال دارد كه برخى از همين آقايان و خانم هاى مخالف سالگرد شهداى دوم اسد، در مراسم شادروان سيدحسين انورى شركت هم كرده باشند اما بائهم تجر و بائنا لاتجر!!!( البته اين برنامه قرار بود امسال هم همين گونه در همين مسجد برگزار شود كه ظاهراً از سوى متوليان مسجد منع شد و مراسم مختلط برگزار نشد.)
در باره حاشيه سازان مطالب فراوانى وجود دارد كه بيانش به مصلحت نيست به گفته شاعر:
مرا دردى است اندر دل اگر گویم زبان سوزد
اگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد.
و سرانجام اين كه:
"فردا كه پيشگاه حقيقت شود پديد
شرمنده رهروى كه عمل بر مجاز كرد."