نگارنده: حمزه واعظي

حالا برکسی بوشیده نیست که "کشتار" هزاره ها یک هدف استراتژیک برای آن گروه از حلقات و نیروهایی شده که زیر نام داعش بصورت سیستماتیک، پیوسته، منظم و بدون هیج هراس و مانع امنیتی، باشدت و وحشت روزافزون دنبال می گردد.


شناسایی و ردیابی عاملان این کشتار امر بیچیده ای نیست؛ اما آنچه بشدت قابل تأمل، تحلیل و درنگ است، پیام ها و پیامدهای ناگوار این کشتار هدفمند است که در صورت تداوم و گسترش بیشتر، مطمئنا دامنه ی ویرانگر آن تنها محدود به جامعه ی هزاره نمی باشد؛ بلکه گستره ی تأثیرات و تخریبات آن معطوف به کل فرایند های سیاسی، تعامل قومی ـ فرهنگی و بنیان نظام زندگی جمعی گروههای مختلف قومی افغانستان را دربر خواهد گرفت.
آنچه اکنون در امر کشتارهدفمند هزاره ها بصورت هوشمندانه وبرگزیده، دنبال می شود نشانه گرفتن "منابع قدرت" جامعه ی هزاره می باشد. هزاره ها اساسا از داشتن "قدرت سخت" مانند توانگری سیاسی، منابع بزرگ اقتصادی ـ مالی، نیروهای موثر نظامی ـ تسلیحاتی وامتیازات مهم ژیويلیتیک ـ ژیواستراتژیک محرومند. مهمترین و موثرترین منابع قدرت هزاره ها، سرمایه ی اجتماعی ـ ذهنی و نیروی درون زایی آن هاست که در عناصر بنیادین ذیل تجلی بیدا کرده است:
ـ بینش،
ـ دانش،
ـ جنبش،
ـ جهش،
ـ نمایش.
شناسایی این منابع قدرت و هدف قرادادن آن ها می تواند بزرگترین و موثرترین استراتژی برای سرکوب روحی، استیصال ذهنی، فروباشی روانی، گسست اجتماعی ـ سیاسی و سکون و توقف تاریخی برای هزاره ها باشد.

1. بینش جمعی: دگردیسی شگرفی که در روان جمعی و بینش اجتماعی هزاره ها درطول چند دهه اخیر بویژه در دو دهه گذشته در فرایند زندگی گروهی آن‌ها صورت بسته، تغییرنگاه به زندگی، آینده و نحوه ی اندیشه ی جمعی آن ها نسبت به امر چگونه زیستن درزمان معاصر و در جهان جدید است. این روی‌کرد، بصورت آگاهانه و به مثابه یک امر درونی و الگوی اجتناب ناپذیرِ همگانی، درعمق بینش و روش اجتماعی این جامعه عمومیت پیدا کرده است. این روی‌کرد مبتنی بر تعامل سکولار و گفتمان دمکراتیک هم در سویه ی درون قومی و هم در رفتار برون قومی، در حوزه هایی مانند آموزش، مشارکت اجتماعی سیاسی ـ اجتماعی، باورهای دمکراتیک ـ حقوق بشری و خویشاوندی ملی می باشد.
آگاهی از خویشتن خویش و بیداری نسبت به آینده ی خود، آن چیزیست که نسل جدید و جویای تغییر جامعه ی هزاره را از قالب یک جامعه ی منزوی و ساکت و ساکن در بستوی تاریخ به سمت مرکز قدرت، عمق مشارکت و قلب بایتخت معطوف و مصروف نموده است.
جرئتِ خواستن، جسارتِ برخاستن. شجاعتِ دیدن و شهامتِ دیده شدن، جامعه ی هزاره و بویژه نسل جدید را طی این سال‌های تغییر و تدبیر، به افق ها و امید ها و ایده های روشنی آدرس داده است که در فرایند این دگردیسی ذهنی ـ فرهنگی، الگوی تاریخ سیاسی و سنت سیاست ورزی تاریخی افغانستان را به چالش کشیده است. بدین روست که هزم و درک و درمان چنین تکانه ی تاریخی ای برای آن گروه از آدم ها و نیروهایی که تاریخ را طور دیگری رقم زده اند، عصر مارا به رنگ دیگری می خوانند و زمان مارا و زمین مان را گونه ی دیگری می خواسته اند و می خواهند، به سختی و به تلخی قابل درک و تحمل است. و چنین است که استراتژی کشتار هزاره ها بعنوان پاسخی به این دگردیسی بینشی، جویندگی سیاسی ـ فرهنگی و جسارت روحی ـ اجتماعی برگزیده می شود...(ادامه دارد)

منبع: جمهوری سکوت

https://www.facebook.com/republicofsilence/?hc_ref=ARRFouFxy3GdozFyHDJG_WruC7jn220g_m2SP99CXCRbg2SwUfHDEcRoNRyusftFAJ0&__xts__[0]=68.ARAQlxF-3dYYgy5K5qKwUnMHsgScvvHI1z0uWN4I2SYOBrjbeGwBrCrXKpe1Tf_B1ht7S_-XRxqtzwdVV9mpva8h_4iJ_dd-KEGqlFD3Une4xwvfecFSZEB-ecGTUxIewTXXYxlT-Af0YRf4KKcTalXOilXLKinTQIlJhXPJhLe0KV377kkTOQ&__tn__=%3C-R