نویسنده: حمزه واعظی کارشناس ارشد امور امور اجتماعی
"امید" مهمترین جلوه ی "قدرت" نرم و بنیادی ترین عنصر حیات انسان ها و جوامع است که موجب نشاط، پویایی، پایداری، رشد،تغییر واعتماد به نفس می گردد. انسان ها و جوامع، با تکیه برهمین عنصر مسیرهای ناهموار را هموار، انرژی های خفته را بیدار و توانایی های تعطیل شده را فعال و اصالت فردی و شرافت جمعی خویش را پروار می سازند.
پیداست که امروز دشمنان پیدا و پنهان، علیه هزاره ها جبهه ی "جنگ" گشوده اند. می کوشند هزاره ها را در یک جنگ "یکطرفه" بکشانند. جنگی که مهمترین تاکتیک آن بهره گرفتن ازابزارهای روانی است.
درهنرِ جنگ، مهمترین استراتژی و برنده ترین سلاح، وارد کردن ضربات روحی و شوک روانی بر جبهه ی مقابل است تا طرف را گیج، مستاصل وعصبانی کند و بدین ترتیب او قدرت تصمیم گیری عقلانی و تمرکز روانی را برای مدیریت احساسات و عواطف از دست بدهد و در نتیجه، ناامیدی و یاس را بر اردوی طرف شایع کند و درنهایت، انفعال وفروپاشی را در اردوی مقابل تسریع ببخشد.
امروزه با کشتار پیوسته درغرب کابل، دشمن دقیقا می خواهد با ایجاد شوک های روانی گیجی و استیصال عمومی را برهزاره ها شایع کند. عمومی شدن عصبانیت، برانگیخته شدن عواطف و احساسات، احساس بی پناهی و تنهایی، ضجه زدن، چنگ به صورت خود انداختن و فحش دادن به زمین و زمان و نفرین و فغان کشیدن، درست همان هدفیست که دشمن درجنگ روانی دنبال می کند تا مهمترین "قدرت" را از ما بگیرد و آن قدرت، "امید"یست که پس از قرن ها سکوت و استیصال بر روان و جان ما طلوع کرده است. امید به آینده ی روشن، امید به دگرگونی، امید به زنده ماندن و زنده ساختن. امید به بیداری و باروری. امید به کتاب و قلم و فرهنگ و بالندگی. امید به تصویرکشیدن و تصورکردن دنیای بهتر. امید به نقاشی فردا. امید به قوی شدن و برپای ایستادن. امید به عدالت و انسانیت. امید به شکوهِ شرافت و شادمانی.
بنابراین، دیده می شود که ضربات تاکتیکی جنگ یکطرفه، تا حدودی بربخشی از جوانان و جامعه اثر کرده است. عصبانیت، فوران احساسات و عواطف، ضجه زدن و خود خوری و ویرانگرتر ازاین ها، زمزمه ی نفی الگوی مدنیت خواهی و شک کردن به رویکرد دانش آموزی ومدنیت خواهی و کتاب درمانی، نشانه های "ناامیدی" و استیصال روانی است که درحال شیوع است. این، درست همان تاکتیکی است که جنگجویان جبهه ی مقابل درآرزوی و خیال شان می پرورانند.
بنابراین، تصورمی کنم ذکر چندین نکته و تأمل بر چند موضوع، در پیوند به این روند، ضروری باشد:
1. ما ناگزیریم که ایمان و اعتقاد راسخ به راهی داشته باشیم که جامعه ی هزاره آگاهانه برای رشد، تغییر و سعادتمندی انتخاب کرده اند. باورقلبی واعتماد و اطمینان محکم بیدا کنیم که این انتخاب، برترین، امن ترین، نتیجه بخش ترین، سودمند ترین، کم هزینه ترین و درست ترین راه می باشد. شک و تردید نسبت به درستی این راه وانحرافِ استراتژیک از تعقیب آن، بیامدی جز گمراهی، گسست و شکست و بحران و عقبگرد دربی ندارد.
2. مطمئن باشیم که این نوع کشتار امرِ تازه ای درتاریخ هزاره ها نیست. نسل کشی ملیونی دوره ی عبدالرحمان خان نتوانست به "نابودی" هزاره ها بینجامد. کشتارهای گروهی دوره ی تجاوز شوروی نتوانست چیزی از اراده ی این مردم به زندگی کردن بکاهد. کشتارهای انبوه دوره ی جنگ های داخلی احزاب هزاره باعث کاهش امید به زندگی این مردم نگردید. کشتارهای بیوسته ی دوره ی جنگهای کابل و تنظیم های جهادی و قتل عام های افشارموجب محو سیاسی ـ اجتماعی هزاره ها نشد. کشتارهای سیستماتیک دهها هزارنفری دوره ی طالبان درمزار و یکاولنگ و کابل، آنگونه که ملا نیازی اعلام کرده بود، نتوانست موجودیت این مردمان را به "قبرستان" بفرستد. بنابراین، ایمان داشته باشیم که کشتارهای امروزی هم "هرگز" نخواهد توانست تغییری درنوشت جمعی، تعللی دربیشرفت فرهنگی و توقفی در حیات سیاسی این جامعه ایجاد کند.
3. امروزه تنها هزاره ها نیستند که قربانی تروریستها می شوند. بشتون ها، اوزبیک ها، تاجیک ها در سراسر افغانستان ازننگرهار تا فاریاب و بدخشان و تخار، گروه گروه از این مردمان، قتل عام و از خانه ها و کلبه های گلین شان کوچانیده می شوند. این بلا، یک هیولای عمومی است. تا دیروز هدف، مردمان بیگناه و غریب ننگرها و فاریاب بود، امروز نوک بیکان این هدف کابل، مرکز قدرت سیاسی نظام و "غرب کابل" پایگاه بیداری و بالندگی هزاره ها قرارگرفته است. فردا ممکن است "خیرخانه"، پایگاه قدرت و هویت تاجیک ها مورد هدف قرار بگیرد و بس فردا "شبرغان"، کانون قدرت سیاسی ـ اجتماعی اوزبیک ها.
4. مدیریت بحران، هوشیاری، خونسردی، شکیبایی، تعقل سیاسی و درایت اجتماعی می طلبد. اگر ببذیریم که این کشتارها، که فعلا فقط در کابل متمرکز شده، ناشی از یک برنامه ی استراتژیک و هدفمند است، بس ما داریم به سمت یک بحران امنیتی ـ سیاسی و فشارهای روانی ـ اجتماعی کشیده می شویم. بدینرو، می باید این بحران را بدرستی و بدون غرق شدن عمیق و طولانی در احساسات و اقدامات و شعارهای گمراه کننده، مدیریت نمود. باید "اتاق بحران" تشکیل داد و نخبگان سیاسی ـ فکری و متنفذین وبازاریان و فرهنگیان و معلمان و موسسات اقتصادی و مدنی و آموزشی و مساجد شیعه وسنی مستقر درغرب کابل، یک طرح استراتژیک، معقول، متناسب و عملی بریزند و با تحت فشار قراردادن مقامات عالی امنیتی ـ سیاسی، راهکارهای بنیادین اتخاذ کنند.
5. طرح توسل به راهکارهای مسلحانه و اندیشه ی تشکیل گروههای دفاعی خارج از تشکیلات نظامی ـ امنیتی، یک خیال گمراه کننده، احساساتی و خطرناک است که نخست هزاره ها و درمرحله ی دوم کل کشور را به یک بحران بی برگشت، غیر قابل مهار، بیش بینی ناپذیر و وهمناک فرو می برد. این اندیشه از بنیاد غلط و گمراه کننده است. اولا هزاره ها نه توان اقتصادی ـ تسلیحاتی برای تمویل چنین گروهی را دارند و نه هم ضرورت وامکان استراتژیک به داشتن چنین بازوی نظامی ای را دارند. دوما برفرضِ ایجاد چنین گروهی، در کدام جبهه و با کدام دشمن مشخص خواهند جنگید؟ سوما؛ درجلوِ چشم ناتو وقوای نظامی چند صد هزار نفری دولت، موجودیت چنین گروهی، چه توجیه قانونی، تشکیلاتی وامنیتی خواهد داشت؟ جز حساس کردن همهی طرفها و بهانه دادن به دشمنان واتهام زدن طغیانگری و شرارت و ایجاد حس بدبینی و ترس و خطر برای سایر اقوام، دستاورد دیگری برای چنین طرحها و اقدامات خام، غیرعملی، ناسنجیده و حتا ویرانگر متصورنیست.
می توان البته با هماهنگی حکومت و حمایت و رضایت ایساف و درچاچوب قانون، گروههای محلی آموزش دیده تشکیل داد تا برای گزمه های شبانه و کنترل جاده ها و حفاظت از مراکز آموزشی، مذهبی، ورزشی، موسسات اقتصادی و بازار و میدان ها و مراکز تجمع مردمی، فعالیت قانونی نمایند.
6. در چنین شرایطی که استرس و سردرگمی و اندوه تمام مردم را متأثر کرده، حمایت معنوی و همدردی عاطفی گروهها و احزاب و سازمان ها و مساجد و نیروهای موثر اجتماعی، مذهبی و فرهنگی و روشنفکران و مطبوعات ازهزاره ها بسیار مهم، ضروری و راهگشاست. خوب است که با تلاش روشنفکران وسیاستمداران و متنفذین مذهبی و اجتماعی و تاجران و روزنامه نگاران هزاره، طرح فراخوان کمباین حمایت از هزاره ها مطرح شود و بصورت فردی و گروهی با روشنفکران، علما، سیاستمداران، متنفذین و اهالی مطبوعات و فعالین فرهنگی ـ اجتماعیِ سایر اقوام ارتباط گرفته شود و حمایت ومشارکت آنها در این کمباین جذب گردد.