نویسنده: حمزه واعظی کارشناس ارشد اموراجتماعی

دیروز دشت برچی، امروز ننگرهار، فردا بدخشان و پس فردا میمنه. کار از همدردی گذشته. چرا که درد و مصیبت در تمام خانه ها و در همه ی دل ها دایما می چرخد و می چرخد و مغز و وجدان مارا می شکافد. ماشین کشتار به نوبت و متوازن به سراغ همگان می آید.
یادمان هست که ننگرهاریانِ مظلوم و بی زبان، نخستین قربانیان خاموش بلای داعش بودند که صدای ضجه های کودکان شان را نه حاکمیت شنید و نه "ملتِ باهم برادر". آمریکاییان، بزرگترین و قدرتمندترین دوست معاصر ما، با صدای بلند "مادربمب ها" را برفرق داعشیان فروانداخت و کارِ داعش رادر همان ابتدا یکسره اعلام کرد.


امروز، همان داعشیانِ نابود شده توسط مادر بمب ها، پیش چشم این دوستان ابرقدرت ما، صدها نفر را سلاخی می کنند اما همین دوستانِ بزرگِ ما، با طالبان، برادرانِ خونی و تنی داعش، مذاکره ی مستقیم بر قرار می کنند؛ آن طرف تر، غزنی سقوط می کند. سرپل در آتش می سوزد. دشتِ برچی تکه تکه می شود. فاریاب در معرض سقوط قرار می گیرد وبازهم ننگرهار جزغاله می شود.
این ها پازل هایی هستند که سرنوشت تاریخی و سرِشت تقدیر سیاسی و جمعی مارا بهم گرِه میزنند. مارا به این حقیقت آدرس می دهند که درد و خطر و سرنوشت همگان، مشترک و یکسان است. نشان می دهند که شاید ما دوستانِ قدرتمندی داشته باشیم اما دشمنانِ ویرانگر تر، مصمم تر، وحشی تر و بزرگتری داریم. این دشمنان، دشمن همه ی ماهستند و همگان را با یک چشم می بینند و با یک تیغ سر می برند و با یک هدف آتش می زنند.
حالا نه در شعار و سیاست بلکه در عمق جان و وجدان مان به این فهم اعتراف و اعتقاد داشته باشیم که: تروریستِ برخاسته از خانه های گلین جنوب وشرق کشور، به همان میزان که دشمن هزاره و تاجیک و اوزبیک است، دشمن خوفناکتر و ویرانگرتر برای پشتونِ قندهار و هلمند و ننگرهار می باشد. این ها نشان می دهند که خون پشتونِ ننگرهار و هزاره ی دشتِ برچی و اوزبیکِ فاریاب و تاجیکِ تخار برای تروریست های پشتون تبار، یک رنگ دارد و یک طعم.
به این حقیقت مشترک تأکید واعتراف کنیم که کرزی و اشرف غنی و استانکزی به همان اندازه که در قبال رنج و درد و گرسنگی و مرگ تاجیک و اوزبیک، کَر و کور و لنگ و بی تعهدند، در قبال تباهی و مکتب سوزی و کشتارهای گله ای برادرانِ پشتون خود نیز بی تفاوت و بی مسولیت و بی خیالند.
و ... این ها، درس هایی هستند که نخست باید نسل جوانِ پشتون را بیدار کند تا برای مقابله با این دشمنِ خونی و خانگی و حیثیتی خود از این خفتگی عظیم و از این دردِ الیم برخیزند. به تفکر ویرانگر شان تُف بیندازند، به ریش ملا عمر و ملا هبت لله شان بخندند. به ایدذولوژی قرون وسطایی شان بشاشند.و به عمق فلاکت و رنج و عقب ماندگی درماندگی و جهل ذهنی جامعه ی خود بگریند.
این درس ها می باید در مرحله ی بعد، ذهن و وجدان و شعور سیاسی آن گروه از نسلِ هزاره و اوزبیک و تاجیک را روشن کند که از توهین ها و فحاشی ها و تحقیرها و یارگیری های تباری ـ زبانی و صف بندی های قومی و نسخه دادن های تئوریک برای ائتلاف قومِ اول و دوم علیه قوم سوم و چهارم دست بکشند و به این حقیقت ایمان بیاورند که همگانی ساختن چنین رویکردهایی، جز تاریخی ساختن نفرت، فرهنگی کردن خشونت و نسلی نمودن جدایی و نا همسازگری، تحفه ی دیگری در زندگی امروز و فردای خود و جامعه شان کمایی نخواهند کرد.

نوت: از صفحه حمزه واعضی و عکس ها از عکس از صفحه نخبگان هزاره

 
repeat;">