محمد رفیق رجا
زمان سخنرانی محقق ، بر ضد دادخواهی مردم , مردم که جنازه "تبسم" را بر شانه هایش حمل می کردند، فکر می کردیم در جامعه ما نسل نخبه وجدی شکل گرفته است.مردم ما بیداری سیاسی دارد. به دلیل ستم تاریخی ودها عوامل دیگر، چنین انتظار می رفت. در جنبش تبسم ، سخنرانی محقق را در حال که در جای بادی گارد اشرف غنی ایستاده بود، که از ارگ مستقیمن پخش می شد، می شنیدم؛ آنچه او گفت همه می دانند.
اما این سخنرانی از واقعیت مهم وتکان دهنده ی که در درون جامعه مابود، پرده بر داشت: "خلاء افراد، گروها و جریان سیاسی جدی ومسئوول در جامعه" و "نادانی سیاسی مردم". این دو خلاء را جدی بگیریم.واقعیت دارد. رهبران قومی که اکنون بر سرنوشت مردم "لم داده" اند، این جامعه را خوب میشناسند. بهطور مثال! آدم های مثل اشرف غنی، ورهبران قومی ومذهبی، در جامعه ما، همیشه وجود دارند و در همیشهای تاریخ وجود خواهند داشت.این طبیعت جامعه است. تبدیل سیاست به ارث، ملک و مال شخصی؛ درست از همین ریشههای روانی واجتماعی آب می خورد.
اوج در ماندگی ونادانی سیاسی این است که اشرف غنی را ، یعنی "مردکهای" را که پیش از انتخاب شدن، هیچ "پشتون خواهی"، به اندازه او، به تندی برای تجدید حاکمیت قومی سخن نگفته بود؛ هیچ پشتون گرای، نگفته بود ونمی گویند که در کنارتروریستها وانتحاریها در زندان بگرام باید تناسب قومی مراعات گردد و نمونه های بسیاردیگر از این گونه تفکر. ما می آییم از چنین یک آدمی، متفکر بی تعصب جهان وگاندی افغانستان می سازیم و برای انتخاب شدن او "اطاق فکر" ایجاد می کنیم. حالا آمده ایم از این اشتباه "روایت یک انتخاب" مینویسیم. گناه این گونه اشتباه سیاسی، اگر ما کمی، نه معمول، سیاست بدانیم، به عهدهی کیست؟ آیا به راستی! آدمهای مثل اشرف غنی در افغانستان، مشکل دارند، یا در فهم وآگاهی ما مشکل وجود دارد. ریشههای موروثی شدن سیاست، توسط ملاهای زن باره، بی تحصیل و بی هیچ توانایی که عبای دین را، بر جهل عوام پهن نمودهاند، در کجا است؟ اگر ما جامعهی آگاه داشته باشیم.اگرجریان های سیاسی جدی ومسئوول داشته باشیم. هیچ گاهی ظهور چنین پدیدههایی قابل تصور نیست.