سردار قلندر
مطلب مدیریتی 7 (انتخابات ریاست جمهوری)

خواست مردم چیست؟


آیا خواست مردم پیوستن به تیم پیروز است؟ آیا خواست مردم معاون اول و یا معاون دوم شدن است؟ آیا خواست مردم، به منافع مادی و مقامی رسیدن چند فرد خاص است؟
به یقین که خواست مردم اینها نمی باشند.


خواست مردم:


اگر یادمان باشد آن پیر پشمینه پوش و یاران صدیقش، خواست مردم را مشارکت در تصمیم گیری ها به نسبت شعاع وجودی شان بیان کرده بود؛ که به طبع آن عدالت تطبیق و با تبعیض مبارزه گردد و قوانین انسانی اجرایی گردیده و زندگی با عزت، قنجیغه آسایش برای مردم فراهم گردد.
شیوه و روش رسیدن به خواست مردم چطور می تواند باشد؟
آیا دویدن به دروازه های روسپی های سیاسی برای پیوستن به تیم پیروز و یا معاون شدن و یا رسیدن به منافع مادی و مقامی درست است؟ آیا تجربه قریب 17 سال ثابت نکرده است که این رفتن ها به تحکیم پایه های ظلم، استبداد و معامله گری کمک شایانی کرده است؟
وقتی که با نمایندگان جامعه جهانی از بی عدالتی و تبعیض سیستماتیک صحبت می شود آنها صریح می گویند که خود شما به اینها رأی داده اید؛ آنها می گویند ببینید آنها با انتخاب و رأی شما رئیس جمهور و معاون رئیس جمهور شده است و فلان شخصیت وزیر است و همکار سران حکومت.
اگر یادمان نرفته باشد پیر پشمینه پوش، شیوه رسیدن به خواست را هم مشخص کرده بود؛ او بیان داشته بود که ما باید ایستاد باشیم تا دیگران پیش ما بیایند.
خطای اول: تبدیل خواست از مشارکت مردم در تصمیم گیری ها به حضور اشخاص برای منافع شخصی و تنظیمی
بر اثر گذر زمان، افرادی و جریاناتی به جای مشارکت واقعی مردم در تصمیم گیری ها خود را شاندند و حضور خودشان را برابر به خواست و حق مردم جلوه دادند و به طور کامل، مردم را از صحنه بازی قدرت سیاسی خارج کردند.
خطای دوم: شیوه رسیدن به خواست از بودن به با احترام در جای خود و مرجع شدن به پایدوی دیگران تغییر کرده است
بجای اینکه مردم را که صاحب اصلی قدرت می باشند را مرجع بسازند مردم را رسامی هایی با جمعیت زیاد داده به نمایش گذاشتند و شروع به دویدن کردند برای پذیرفته شدن به تیم پیروز و یا معاون دوم شدن و یا مقداری منافع مادی و مقامی کسب کردن.

چه باید کرد؟


ما باید اصل و مرجع باشیم.
زمانی که هزاره های 12 امامی بین 8 الی 10 میلیون جمعیت است، زمانی که هزاره های سنی بین 4 الی 6 میلیون جمعیت است و هزاره های اسماعیلی بین 1 تا 2 میلیون جمعیت است؛
و زمانی که مردم ما چنان متحد و یک پارچه است که قهرمان خود را در عرض 24 ساعت آزاد می سازد؛
و زمانی که جامعه نسل دیگری از دلیران را به صحنه می آورد که خود را تا به ایستادگی و دلیری بابه و فرزندانش وصل می کنند؛
و زمانی که جامعه بیرق قدرت علمی اش بر افراشته است؛
و زمانی که جامعه شبکه انسانی اش جهانی است؛
و زمانی که ارزش های ما مطابق با ارزش های جامعه جهانی است؛
و زمانی که فرمول در دست گیری قدرت سیاسی، رأی گیری تعیین شده است؛ چرا ما به دروازه های دیگران برویم؟ چرا دیگران به دروازه های ما نیایند؟
چرا باید دیگران بر اساس فرمول ما پایدوی نکنند که ما بر اساس فرمول دیگران بازی کنیم؟ چرا خود ما رِئیس جمهور نشویم؟

... و بشارت باد صابران را...
و باید به قدرت مردم خود آگاه شد و با اعتماد بنفس، تعمق، عمل و کار کرد.