حسن رضایی
مروری بر مراسم اهدای جوایز به دانشجویان هزاره، درسیدنی (سال ۲۰۱۹) (بخش دوم )
«صبا گروپ» یکی از انجمنهای دانشجویی در سیدنیاست. این انجمن برای دومین سال, برنامه اهدای جوایز به دانشجویان برتر را (شنبه شب، مورخ ۶ آپریل ۲۰۱۹ )، در یکی از آدیتوریومهای دانشگاه غرب سیدنی بر گزار کردهبود.
فشردهای از سخنان دکتر رضایونس پور
سخنران بعدی آقای دکتر رضا یونس پور بود. و نگارنده، در این متن، به سخنان ایشان بیشتر تمرکز کرده، و به عمدهترین فرازهایی از گفتار ایشان پرداختهام. در حقیقت امر، سخنان ایشان بیانگر واقعیتهای عینی و ملموس جامعه ما را باز تاب میداد؛ به قول معروف سخن که از دل براید و به دل نشیند، بر دل شنونده چنگ میزد. محورهای اساسی بحث دکتر یونس پور را میتوان چنین خلاصه کرد: پاسخ دادن به پرسشها، توضیح دادن به دیدگاه مثبت و دیدگاه انتقادی، نسبت به جامعه هزاره در عرصه اکادمیک و دانشگاههای استرالیا. البته، دیدگاههاییکه بیرون از جامعه هزاره توسط غیر هزاره، در کتابها و جرنالها ارائه شدهاند و هنچنان به فامیلی کیس استادی، یا مطالعه موردی و بازتاب دادن تجربههای شخصی و فامیلی خودش، به عنوان مشت نمونهی خروار و در اخیر نتیجه و حسن ختام سخن. این متن را میتوان گفت در واقع، روایت و برداشت نگارنده و با کمک از پاورپوینت و سخنان ایشان رقم یافتهاست.
سؤالها و پاسخها
پرسشهایی که پیشاپیش، توسط «صباگروپ» برای دکتر رضایونس پور فرستاده شده بودند، از قرار نقل به مفهوم قرار ذیل اند:
- شما تعامل هزارهها را با جامعهی استرالیا از منظر اقتصادی، اجتماعی، علمی و سیاسی چگونه ارزیابی میکنید؟
- به نظر شما هزارها، در چه زمینههایی به عنوان یک شهروند موفق، در استرالیا عمل کردهاند؟ و در چه زمینههایی هم هزارهها نیاز به پیشرفت دارند؟ و به نظر شما در چه گسترهای چه فاکتورهایی برای جامعهی هزاره میتواند باشد؟
- از دیدگاه شما، تعلیم و تربیت چگونه نقش میتواند در پیشرفت جامعه هزاره داشتهباشد؟
آقای یونس پور، در آغاز، از دانشجویان، حضار در مجلس و بانیان آن سپاس گزاری کرده، گفت: «من یک سخنران حرفهای نیستم»؛ اما از من خواسته شده است که به پرسشهایی که صبا گروپ مطرح کردهاست، پاسخ دهم. آنچهکه در سؤال نخست، از من خواسته شده جواب دهم، این است که دیدگاه شما در رابطه با تعامل هزارهها با جامعه استرالیا از منظر رشد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی چیست؟. دوم؛ هزارهها در چه زمینههایی موفق عمل کرده، در چه جایگاه اجتماعی قرار دارند و پرسش سوم در رابطه با تعلیم و تربیت است، پرسشی است که بیشتر مربوط به شخص من میشود. بنابراین من نیز سخنانم را در این راستا متمرکز میکنم؛ زیرا تجربه شخصی من هم در رابطه با تعلیم و تحصیل و چالشها و مشکلات و فرصتهایی است که من در سفر علمی خود تجربه کردهام و تا هنوز در این راه و مسیر در حرکت بودهام. من اما، به عنوان یک محقق و استاد دانشگاه میتوانم تجارب و نتیجه تحقیق خود را در رابطه با هزاره، با تجربه از وضعیت گذشته و حال فامیلی خود بیان کنم. من رسالهدکترای خود را در زمینه اقتصادی سیاسی تحصیلات عالی افغانستان نوشتهام که مربوط به کل جامعهی افغانستان می شود، نه جامعه هزاره. اما آنچه که در زمینه جامعه هزاره ارزیابی و تحقیق کردهام مقالهها و کتابهایی بودهاند که در دانشگاه استرالیا بررسی کردهام و این مقالهها و جُرنالها به زبان انگلیسی نوشته شدهاند. جالب این است که در حدود سی مقالهای را که من خواندهام، همهی این مقالهها و نوشتهها توسط غیر هزارهها نوشته شدهاند و میتوان گفت که دیدگاه دیگران نسبت به جامعه هزارهاست، نه دیدگاه خود هزاره ها. «...چیزیکه من پیدا نکردم این است که ما هزارهها خود را چطور میبینیم. در منابع انگلیسی که خود هزارهها چیزی نوشتهکرده باشند، [تاحال چیزی] به چشمم نخورد[ه است]. منابع فارسیای که ما داریم معمولا روزنامههای آنلاین هستند. ماهنمامههایی هستند که دوستان اینجا نشر میکنند، [در این منابع] بیشتر به وضعیت عمومی ما پرداخته نشدهاست؛ بعضی نظریاتی را که دوستان نوشته کردهاند، بیشتر، تجربه شخصی شان است، تا اینکه آنها رفته تحقیق کرده باشند و دادههای علمی داشته باشند. تا من بتوانم برای شما امشب نشان بدهم که وضعیت ما هزاره [چگونه است و مادر کجای از جامعهی استرالیا ایستادهایم]... مادر جامعهای قرار داریم که شکل بسیار عمیق و پیچیدهای دارد و در حال تغییر و تحول است. این تحول را ما کوشش کردم که به حیث یک کیس استادی فامیلی(A Case Study of My Family ) و یا یک مثال از وضعیت خانواده خود را مطالعه کنم. در این راستا ببینم که چه چیز در تعلیم ما را کمک کردهاند تا حد اقل برای شما در این [سخنرانی] Presentation یک پیام [مثبت] داشته باشم».
دکتر یونس پور افزود: دیدگاههای که نسبت به هزارهها، غیر هزاره ارائه کردهاند. آنان به طور عمده به عوامل و فاکتورهای مهاجرت توجهشان معطوف بودهاست. و میتوان، آن مجموعه نظریهها را از دو زاویهی مثبت و منفی به ارزیابی و کنکاش گرفت. یعنی جمعی از پژوهشگران با دید مثبت به جامعه هزاره نگاه میکنند و هزارهها را مردم سختکوش و پویا ارزیابی میکنند. دو دیگر، دیدگاه کسانی است که با دید منفی به جامعه هزاره نگاه میکنند. که «من آن را دید منفی نمی دانم؛ بلکه نگاه انتقادی مینامم».
نگاه مثبت Optimist Perspective
آقای دکتر یونس پور، در این بخش از سخنانش، به فاکتورها و مؤلفههایی اشاره کرد:آن دسته از محققانی که با دید مثبت به جامعه هزاره نگاه میکنند و بیشتر توجه شان معطوف به فرایند مهاجرت بودهاست. مانند ویزا، درخواست ویزای اعضای فامیل و تابعیت استرالیا. اما عواملی را که این طیف در این راستا بیان کرده و آنها را تأثیر گذار در مهاجرت کردن هزاره ها به استرالیا میداند، فاکتورها، وعوامل استند که سبب مهاجرت هزارهها، در سالهای اخیر شدهاند از این قرار میباشند:
یکم؛ از لحاظ تاریخی هزارهها طعم تلخ، جنگ، محرومیت اجتماعی، فقر، تبعیض [سیستماتیک]، ناامنی و بی عدالتی را چشیدهاند.
دوم؛ با در نظرداشت این همه محرومیتها هزارهها به پیشرفتهای اقتصادی و اجتماعی دست یافتهاند. مثالهایی را که آنان می آورند، به عنوان مشت نمونه خروار بازار دندیناگ در ملبورن و اوبورن در سیدنی میباشند.
سوم؛ در زمینه تحصیل و کار مردم هزاره، سخت کوش بوده، در امورسیاسی جامعهی پویا و فعال اند. مثلا در انتخابات سهم فعال میگیرند و مالیات شان را همیشه به سروقت پرداخت میکنند. آنها از این منظر به هزاره نگاه میکنند و میتوان گفت این سه عامل در رشد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی هزارهها تأثیر گذار میدانند.
آقای دکتر یونسپور، در رابطه با مثالهاییکه این دسته که بانگاه مثبت جامعه هزاره را ارزیابی کرده، و در باره رشد و توسعهی جامعه هزاره در استرالیا آوردهاند، نمونههای ذیل، برجسته مینمایند:
- محصلان هزاره در مکتبها و دانشگاهها، سخت کوش و پرتلاش هستند؛
- مشارکت مدنی و اجتماعی هزارهها، قابل ملاحظه و چشمگیر است؛
- سهمگرفتن و کار کردن در نهادهای غیر دولتی و دولتی هزارهها؛
- فعالیت های اقتصادی و کار کوشش شبانه روزی؛
- ایجاد انجمنها، فعالیتهای فرهنگی و دایر کرد مکاتب آموزش زبان فارسی؛
- «حمایتهای مالی برای خانواده و اقارب شان در بیرون از استرلیا.
آقای دکتر یونس پور، در زمینهی تحصیل و فراگیری علم و دانش، جامعه هزاره را در حال رشد و تحول شگرف ارزیابی کرده، چنین میگوید:«هیچ خانوادهای هزاره شاید در استرالیا نیست که در حال حاضر یک دانشگاهی نداشته باشد» و یا اکثر نسل جوان تا صنف دوازدهم تحصیل نکردهباشند؛ بلکه بیشتر جوانان هزاره، از نعمت خواندن و سواد بهرهمند شدهاند، در حالی که در گذشته، از هر ۱۰ تا ۲۰ نفر یک نفر شان سواد خواندن و نوشتن را دارا بودند. این رویکرد، یک تحول ژرف و پیچیدای است و این تغییر و تحول هم برگشت ناپذیراست. من وقتیکه در دانشگاه امریکاییها در کابل تدریس میکردم، دوستان امریکای ما در افغانستان نیز به این مساله اشاره میکردند که هزارهها به تحصیل علم و دانش کوشا هستند. بنابراین، آنانیکه با دید مثبت به هزارها نگاه میکنند، این رویکرد و گرایش جامعه هزاره را به کسب علم و دانش، از منظر استراتژیک یک «قدرت نرم و یک پوتانسیل با القوه» ارزیابی میکنند. [نگارنده در بخشی نخست اشاره کردم که پروفسور ویلیام میلی نیز در سخنانش گفت: که دانش و علم قدر است و هزارهها در خارج و داخل مشهوراند که رویکرد به دانانی و خرودورزی دارند. برای نگارنده، این نکتهها، نکتههای کلیدی و اساسی در این چشن اهدای جوایز بود، که سخنرانان به آنها میپرداختند و انگیزهای شد تا آن محورهای کلید یادداشت و مکتوب شود تا شاید برای جامعه و خانوادههای مفید باشند].
همچنان آقای دکتر یونس پور، از اشتراک هزارههای استرالیا، در امور مدنی و اجتماعی ابراز رضایت کرد مثل: «هزارهها فعال و پویا در انتخابات سهم میگیرند. مالیات شان را مدام پرداخت میکنند».
ایشان در بخش سهم گرفتن و کارکردن در نهادهای دولتی و غیر دولتی نیز نسبت به جمعیت و زمان مهاجرت هزارهها به استرالیا ابراز خوشبینی کرده، بیان داشت: هزارهها بیشتر از بیست سال نمیشود که در استرالیا اسکان یافتهاند؛ اما در همین مدت نه چندان طولانی، حضور آنان در ادارههای دولتی امیدوار کنندهاست. «من خود در حدود بیست نفر را میشناسم که از سطح دولت فدرال تا سطح دولتهای ایالتی و محلی کار میکنند و حال شاید دوستان دیگر، بیشتر از این رقم را اطلاع داشته باشند».
آقای دکتر یونس پور، در زمینه کار و تلاشهای شبانه روزی هزارهها را، در استرالیا، فعال، پویا و نمونه توصیف کرد. و حضور هزارهها را در عرصهی خرده تجارت چشمگیر دانست. به عنوان مثال، بازار دندینانگ در ملبورن و اوبورن در سیدنی را نام برد. ایشان گفت: نسبت به ادلاید و جاهای دیگر دوستان خود بیشتر از من اطلاع دارند. [ برای تأیید نظر ایشان در این زمنیهی کار و سخت کوشی هزارهها در استرالیا، میتوان به آمار سال ۲۰۱۶، استناد کرد که هزارهها در هفته ۴۰ ساعت کار میکنند و یک استرالیایی ۳۸ ساعت در هفته کار میکند. بنابراین، هزارها سختکوشتر، نسبت به استرالیاییها هستند و ۴ ساعت بیشتر در هفته کار میکنند].
اما در رابطه با ایجاد نهادها،انجمنها و سازمانها فرهنگی-اجتماعی و دایرکردن مدارس آموزش زبان فارسی گفت: هزارهها در این گستره و سپهر فرهنگی و اجتماعی کارهای چشمگیری انجام دادهاند و به ویژه در بخش رسانههای اجتماعی، در حالیکه من خود در شبکهها اجتماعی نیستم؛ ولی گفته میشود که هزارها بسیار فعال حضور داشتهاند. اگر مراسمی برگذار میگردد، دیده شدهاست، که صدها عکس و پستر، در شبکههای اجتماعی نشر میشود. این مسأله برای مردم ما در سطح جهان اهمیت دارد و مردم جهان را متوجه جامعه ما میسازد.
یکی از فاکتورهای بسیار عمدهای که آقای یونس پور به آن پرداخت، حمایت کردن مالی هزارهها از خانوادهها و اقارب شان در خارج از آسترلیا است. حمایت و همکاری کردن هزارها دوستان شان را در خارج، در واقع احساس تعلق انسانی و حس همدلی و همدردی مردم هزاره را به همدیگر شان بر میتابد و این حس همدردی و همدلی، امری بسیار نیک انسانی و عاطفی به شمار میرود. آنچه گفتهآمد، فاکتورهایی هستند که توسط کسانی ارائه شدهاند که با دید مثبت به هزارهها نگاه میکنند. به نظر میرسد که فاکتورهای ذکر شده نمونههای برجسته و چشمگیری برای آنان بوده و از اهمیت فوق العادهای برخوردار بودهاند که به آنها استناد و استدلال کردهاند. آقای یونس پور، در بخش دیگری از سخنان خود نظرات کسانی را توضیح داد که با دیدگاه انتقادی نسبت به هزارهها نگاه میکنند و به فاکتورهای مهمی که آنان استدال میکنند، نیز اشاره کرد و این طیف را از لحاظ اجتماعی گفت: سنتگرا و بادید سنتی به جامعه نگاه میکند، هستند.
دیدگاه انتقادی Critical Perspective
آقای یونس پور، در این راستا گفت: آن دسته از نویسندگانی که بادید انتقادی به هزارهها نگاه میکنند، مجموع نظرات آنان را میتواند به سه کتگوری ذیل خلاصه کرد:
- اکثر خانوادههای هزاره کار و فعالیتهای اقتصادی را در اولیت قرار دادهاند و معمولا توجه لازم به تعلیم و تربیت اطفال خویش ندارند؛ ایشان در این زمینه روشنایی انداخته گفت: در اینجا غرض رفتن و شامل شدن در مدارس و دانشگاه نیست تا از لحاظ کمی وضعیت تعلیمی جامعه هزاره، مورد ارزیابی قرار گیرد؛ بلکه از منظر کیفیت تحصیل و آموز ش میباشد، به این معنا که چه رشتههایی را نسل جوان هزاره میخوانند و پیآیند تحصیلات عالی شان چیست؟ تنها ثبت نام کردن در مکاتب و دانشگاهها منظور نیست و اهمیت هم ندارد؛ بلکه انتخاب رشته مورد نظر دانشجویان نیز اهمیت دارد. متأسفانه خیلی از دانشجویان ما وقتی درس میخوانند و مدارک شان را از دانشگاه بدست میآورند؛ اما در همان رشته کار پیدا کرده نمیتوانند، بیکار میمانند، در نتیجه از لحاظ روانی سرخورده و ناامید میشوند. خانوادههای شان نیز نا امید میگردند. این ناامیدی در سطح عموم تأثیر گذار بوده، به یک ناامیدی جمعی تبدیل میشود. لذا اکثر خانوادهها میگویند: ما برای چه بچههای خود را به مکتب و دانشگاه بفرستیم، در حالیکه کار پیدا کرده نمیتواند و وقت شان ضایع شدهاست. در واقع این طیف اجتماعی را کسانی تشکیل میدهند که سن شان از ۲۵ سال گذشته است. اینگونه اندیشدن در واقع بازتولید نورمهای کهنه است که از افغانستان با خود آوردهاند و در آنجا نیز به درد نسل امروزی جامعهی ما نمیخوردهاست... اینها بچههای کوچک شان را وقتیکه بهمراسم عزاداری و محرم میبرند، دیده میشود بچهها در گوشهای رفته کز کرده نشستهاند و با آیپت خود شان بازی میکنند. من نمیفهم به چه ملحوظاتی در جامعهما این روش و رفتار با کودکان صورت گرفته و رایج شدهاست.
- اینها تعدد انجمنهای قومی، فعالیتهای فرهنگی و سیاسی شان را نشانههای بارز از پراکندگی سیاسی و شکاف عمیق اجتماعی تلقی میکنند. این مسأله اکثرا در مجالس و گردهمایی مشهود است. که همه میگویند ما اتحاد نداریم. نفاق داریم. در جامعه ما شکافهای عمیق میان نسل جدید و قدیم وجود دارد.
- برنامههای اجتماعی-فرهنگی انجمنها و نهادهای هزاره، که در مساجد و مراکز فرهنگی بر گزار میگردند،آقای دکتر یونس پور گفت: در این گونه موارد بیشتر نیازهای نسل کهنه مورد توجه بودهاست تا نیازهای نسل جوان. بنابراین، نویسندگان و پژوهشگران با در نظر داشت مثال مذکور، با دید انتقادی به جامعه هزارهها نگاه میکنند. اما در راستای مطالعه موردی آقای یونس پور خانواده خود را مورد ارزیابی قرار داد که حاوی بسیار از نکتههای برجستهاست.
مطالعه موردی خانوادهام A Case Study of My Family
آنچه برای نگارنده، در مراسم اهدای جوایز و سخنرانی داکتر یونس پور، حایز اهمیت بود، بخش پایانی، یعنی مطالعه و ارزیابی خانواده ایشان به عنوان نموده از جامعه هزاره بودهاست. روایتی که ایشان از خانوادهاش میکرد، در واقع مشت نمونه خروار، روایت عینی از جامعه هزاره و بازتاب دهنده سیمای جامعه مهاجر افغانستانی و به ویژه هزارهها در استرالیا است. ایشان بسیار با ظرافت به مسایلی ریز و مهم اجتماعی و عاطفی پرداخت. و میتوان گفت: وضعیت عمومی جامعهی هزاره را به آن نکتهها محک زده، به ارزیابی و کنکاش میگرفت. البته با یک تفاوت بسیار عمده. و به تعبیر دیگر، تفاوت خانوادهایشان با سایر خانوادههای هزاره، که چنین به نظر میرسد که خانوادهی ایشان در مدارج بالای از گراف رشد اجتماعی، علمی و انتگرایسیون و انطباق با محیط نوین قرار دارد. پس تفاوت خانواده ایشان با دیگر خانودهها در این است که خانوادهی ایشان، بیشتر در مسیر تحصیل و کسب دانش، پویا و فعال بودهاند و توانسته است بعضی از اعضای خانواده ایشان، مثل برادر بزرگتر و خودش تا مقطع ماستری و دکترا به مدارج عالی از پلههای تحصیل و کسب دانش بالاروند. در حالیکه اکثریت خانوادههای جامعه هزاره در استرالیا، در سطح نازلتری از مدارج از تحصیل و دانش قرار داشتهاند. چه اینکه در برخی خانوادهها، نسل جوان مسیر معکوس را طی کردهاند، یا طی میکند. آقای دکتر یونس پور، در این زمینه چنین ابراز نظر کرد:از آنجایی که من آماری که در این زمینه داشته باشم، یا کسی تحقیقات میدانی کردهباشد، در رابطه با جامعه خود نیافتیم تا اینک برای شما ارائه میکردم و وضعیت موجود را براساس برآیند آن تحقیقات بررسی میکردم که ما در کجای از جامعهی استرالیا ایستادهایم؛ اما به عنوان مثال خانواده خود را که یک خانواده مهاجر است، مورد ارزیابی قراردهم.
اولین عضو از اعضای خانواده ما بیست سال پیش باکشتی به استرالیا آمدهاست و بقیه با ویزای پیوند خانوادگی و آخرین عضو خانوادهی ما هم دو هفته پیش به استرالیا رسیدهاست و کل جمعیت فامل ما خرد و بزرگ در حدود ۳۰ نفر میرسند. بنابراین، خانوادهی ما نمونهای یک خانواده مهاجر هزاره است که سیمای جامعه هزاره را میتوان در آن دید.
بنابرآنچه تذکر رفت. داکتر یونس پور، چنین شریح میداد. ما در خانوادهی خود تفاوتها و نگرانیهایی را میبینم، که این تفاوتها و نگرانیها در وضعیت خانوادهی ما و سهمگیری اعضای خانوادهی ما در امورات اجتماعی تأثیر گذار اند. به عنوان مثال: «نگرانی کسانیکه که ۲۰ سال پیش به استرالیا آمده باشند با نگرانی کسانیکه دو هفته پیش آمدهباشند، طبیعی است که تفاوت زیاد دارد. از لحاظ فراگیری زبان [انگیسی] اگر به خانواده ما نگاه کنیم، حداقل در بین اعضای خانواده ما انگلیسی من خوبتراست. میتوانم صحبت کنم و رفع مشکل. در حد تخصص نیست؛ ولی کارایی دارد. بعضی از اعضای خانوادهی ما فقط میتواند فرم را خانه پری کند. اما بعضی از اعضای خانواده کسانی هستند که حتی ا. بی. سی. را یاد ندارد و به خود زحمت هم نمیدهند تا در کلاس رفته زبان انگلیسی را یاد بگیرند...
تفاوت دیگری که میان اعضای خانوادهما دیده میشود از نظر تعهد و سهم گیری در برنامههای اجتماعی است. کسانی هستند که فقط مینشینند و نگاه میکنند و اما کسانی هم داریم که دلشان شد در برنامههای اجتماعی سهم میگیرند و اگر دلشان نخواست سهم نمیگیرند. و برخیهم سهم فعال میگیرند.
از منظر مالکیت خانه، نیز تفاوتهای میان اعضای خانوادهی ما وجود دارد. اگر شما به خانوادهی مانگاه کنید میبینید. ما در اعضای خانواده کسانی را داریم، که مورتگیج خانه شان دوصد در صد اینکم [درآمد] شان کمی بیشتر است. و کسانی را هم داریم که فقط میتوانند کرایه خانهشان را پرداخت کنند.«مثل من». از طرفی مسأله اقتصادی از اهمیت بسزایی برخوردار است، این مسأله به این خاطر مهم است که درآمد مالی و اقتصادی موقعیت اجتماعی را برای افراد خلق و در پی دارد. اما گاهی «داشتن خانه خوب ممکن است آسیبهای اجتماعی را هم در پی داشته باشد. من خانه نخریدهام به خاطر این است که من حاضرم در هفته دو روز را کار نکنم و دختر دو سالهام را به کتابخانه ببرم و برایش کتاب من انتخاب کنم»، که چه کتابی را بخواند و چه کتابی را نخواند و چه کتابی برایش مفید است یا چه کتابی برایش مفید نیست. «من می خواهم به دخترم برسم. به این خاطر خانه برای من در اولویّت قرار ندارد. برای من، این مسأله مهم است که دخترم دست کم به این سیستم آشنا شود... لذا او را در کتابخانه میبرم. من در جلسات کتابخانه حضور پیدا میکنم. اما از آنطرف ما در اعضای خانوادهی خود کسانی را هم داریم که متأسفانه مجبورند شش روز کار کنند تا مورتگیج خانهی شان را پرداخت کنند. کار را از ساعت ۵ صبح شروع میکنند و تا شش بعد از ظهر ادامه میدهند. اگر از آنان پرسان شود که با بچههایشان چه وقت صحبت میکنند، میگویند: «ما خسته میشویم و وقت برای صحبت کردن با بچههایم نداریم». «و اگر هم بابچههایشان صحبت میکنند به آرامی صحبت نمیکنند».
دکتر یونس پور، در بخش دیگری از سخنانش در رابطه با تعلیم و تربیت گفت: «ما در خانواده خود از دوره پِری اسکول [کودکستان] تا دانشگاه نفر داریم»، که در حال فراگیری علم و دانش هستند؛ اما در همین بخش -تعلیم و تربیه- نیز تفاوتهایی در خانوادهی ما وجود دارد، چه از لحاظ تعهد و تلاش در تحصیل و چه از نظر باز دهی. «میبینیم که دختران از دوران کودکستان تا دروان دانشگاه، نسبت به بچهها بیشتر تعهد دارند و تلاش میکنند که درسهای شان را خوب بخوانند و بهتر بیاموزند. بنابراین، دختران هم از نظر تعلیمی بهترند و هم آنان آینده نگر ترهستند نسبت به بچهها... این مساله برای من مایه امیدواری است؛ چون من احساس می کنم» که خانواده ما در حال یک تحول عمیق قرار دارد... «امروزه تجربههای علمی نشان داده است که در خانوادهای که مادر تا صنف دوازده درس خوانده باشد، فرزندانش دست کم در مدرسه حضور پیدا میکنند؛ ولی اگر پدر خانواده تا صنف دوازه درس خوانده باشد، زیاد مایه امیدواری نیست که فرزنداناش حضور در مکتب پیدا کنند. این یک تجربه عمومی در سطح دنیا است».
عواملی که در تعلیم و تربیت مؤثرند:
آقای دکتر یونس پور، در رابطه با این که چه عوامل در تعلیم و تربیه فرزندان هزاره مهم و تأثیر گذار اند، چنین اظهار داشت: «عواملی که در تعلیم و تربیت تأثیر گذارند: توجه کردن به آموزشهای رسمی، نیمه رسمی، و غیر رسمی میباشند». و به فاکتورهای ذیل این عوامل را رده بندی نموده و تجربه شخصی خویش را بیان کرد:
آموزش رسمی و نیمه رسمی Formal and non-formal education
فاکتورها و عوامل که در تحصیل و تعلیم من تأثیر گذار بودهاند:
- مسجد قریه Village mosque؛
- مکتب مهاجران در پاکستان Refugee school, Pakistan؛
- مرکز یاد گیری زبان انگلیسی English language Centre؛
- مکتب مارزدن Marsden High School؛
- دانشگاه سیدنی Sydney Univrsity؛
- دانشگاهیو ان اس UNSW
آموزشهای غیر رسمی Informal education
- خانواده Family؛
- دوستان Friends؛
- محیط اجتماعی Social environments؛
- کار داوطلبانه Volunteer works؛
- شغل Jobs؛
- مسافرت و جهان گردی Travels؛
- رسانهها Media؛
- ورزش Sports and etc.
بنابراین، به نظر نگارنده، هریک از این فاکتورها که دکتر یونس پور در رابطه رشد علمی خود بیان کرده است، جایی هیچ تردیدی نیست که نقش بارز و تعیین کنندهای در تعلیم و تربیت کودکان و شخصیت آنان دارد که باید همه خانوادههای هزاره به آنها توجه مبذول دارند و در عمل رعایت کنند و برای خانواده و بچههایش وقت بگذارند و به آرامی صحبت کنند. لازم میدانم که به قسمتی از سخنان دکتر یونس پور، در این راستا بسنده کنم و این قسمت از نوشته را به پایان برم تا سخن زیاد به درازا نکشیده و ملال آور نشود. ایشان در توضیح فاکتورهای مذکور و به ویژه نقش خانوادهاش در رشد تعلیم و تربیت خود سه شخصیت را در خانوادهاش مهم می داند، پدر، برادر بزرگتر و دختر خرد سالش را و چنین می گوید:
«نخست درآموزشهای غیر رسمی من، از جمله کسانی که تأثیر گذار بوده، پدرم بودهاست. یک زمان در پاکستان درس می خواندم. من شاگرد خوب در کلاسم بودم. نمرههای ۲۰ میگرفتم؛ البته بعضی اوقات. برای من جالب این بود که من بعضی اوقات که در برنامههای فرهنگی مکتب سهم گرفته اشتراک میکردم. مثل برنامههای نوروز، سال نو. متنی که برای سخنرانی برای این مراسم ترتیب میدادم، پدرم پیش از اینکه من سخنرانی خود را در مراسم انجام دهم، شب وقت غذا که آودست در خانه میآمد، پدرم میگفت: «یکدفعه بالاشده مقاله خود را همینجا بخوان». آن زمان من خیلی احساس شرم میکردم و برایم جالب بود. امروز که من، خانوادههای میدل کلاس [طبقهی متوسط] استرالیایی را میبینم، عین کاری را که پدرم میکرد، اینها نیز انجام میدهند. وقتی که دور میز غذا خوری جمع شده، مینشینند از تحصیل و تعلیم صحبت میکنند. دیگر اینکه پدرم از تمام چیزهایی که در مکتب میگذشت خبر داشت. من همیشه از کارهای خود در مکتب برای پدرم گزارش میدادم».
«شخص دومیکه در زندگی و سفر تحصیلی، مرا کمک کردهاست، برادر کلانترم بودهاست که او بسیار با سختیها و مشکلات درس خواند و دورهی ماستری خود را تمام کرد... و در واقع راه را برای ما باز کرد. اگر او نمیبود و ماستری خود را تمام نمیکرد، الآن من امروز، در دورهی دکترا نمی بودم... او بود که راه برای ما در استرالیا باز نمود. من امیدوارم بقیه خانوادهی ما همین راه ما را ادامه دهند».
«شخص سومی که در زندگی و سفر تحصیلی مرا کمک کردهاست، دختر دوسالهی من است. در این دو سالی که دخترم در خانواده ما آمدهاست، چیزهایی را که من از دخترم یاد گرفته ام از هیچ کسی دیگری نیاموختهام، نه از دانشگاه و نه از کتاب و نه از بسیاری موارد از پدر و مادرم. بهخاطر چه؟ بهخاطر این که هر باری که من به دخترم نگاه می کنم، می بینم که او چقدر حس عاطفیای ظریف دارد و من به عنوان یک پدر باید با او چه کار کنم؟ اگر ذهن او را از نفرت پرکنم ، اگر ذهنش را از دشمنی پر کنم و اگر ذهنش را از خرافات پر کنم، چقدر در حق دخترم جفا کردهام. اگر مسؤولیت او را به عهده بگیرم که به او دوستی، محبت و خوبیها را برایش یاد بدهم، چقدر یک مسؤولیت کلان است که این مسؤولیت را ادا کرده، بتوانم و یا نتوانم و با خانمم همیشه حرفم این است که با این دختر دو ساله چهکار کنیم و چیزهایی را که از دخترم آموختهایم برای ما فوق العاده مهم اند».
دکتر یونس پور، در اخیر به پروژهای به نام Informal Learnings from indigo foundation که اشاره کرد که در افغانستان، ۱۶ باب مکتب را در مناطق توسعه نیافته و فقیر نشین فعال کرده، کمک کردهاست و در حدود ۷۰۰۰، شاگرد دارد.
نوت: در نوشته بعدی به فرازهای از سخنان دکترعلی عظیمی و گفتوگو در پنل خواهم پرداخت و نتیجه گیرنی خواهمکرد. امید برای خوانندگان مفید باشد. ۱۳ آپریل ۲۰۱۹ حسن رضایی
عکس و پاورپوینت: توسط ماستر سلمان برادر داکتر یونس پور، فرستاده شدهاند.
ادامه دارد