بسمالله رنجبر
نقد برکتاب کوچه بازاریها نوشته خادم کریمی
قسمت سوم
فصل سوم کوچه بازاریها تحت عنوان "خیانت بزرگ" به چگونگی تغییر مسیر لین برق ۵۰۰ کیلو ولت ترکمنستان از بامیان- میدان وردک به مسیر سالنگ پرداخته است؛ اینکه حکومت وحدت ملی و بهخصوص ریاست برشنا با چه سازوکاری مسیر این لین برق با ولتاژ بلند و حیاتی را تغییر داد و برای اولین بار چه کسانی متوجه این کار حکومت شد.
در کوچه بازاریها توضیح داده شده است که جمعی از اساتید دانشگاه با مطالعه ماستر پلان برق کشور که توسط کمپنی جرمنی بنام فیشنر تهیه شده بود، دریافتند که بر اساس مطالعات تخنیکی فیشنر مسیر بامیان- میدان وردک از نقطه نظر اقتصادی به نفع افغانستان است. وقتی اساتید دانشگاه متوجه شدند که ریاست برشنا خلاف منافع ملی کشور مسیر برق پنجصد کیلو ولت ترکمنستان را از بامیان به سالنگ تغییر داده است، دست به کار شده و نزد وکلا، سیاسیون، خلیلی، محقق و دانش مراجعه نموده و به لحاظ تخنیکی آنها را متوجه اهمیت پروژه و در صورت تغییر مسیر پروژه، متوجه زیان آن کردند که در نتیجه سرور دانش، نامهی را عنوانیای ریاست برشنا فرستاد و در نهایت یک کمیته تخنیکی متشکل از نهادهای مختلف بهشمول نمایندهی تخنیکی معاونت دوم ریاست جمهوری شکل گرفت. نتیجه بررسیها به نفع مسیر بامیان بود اما با وجود آشکار بودن موضوع، حکومت نپذیرفت تا برق پنجصد کیلو ولت ترکمنستان را از مسیر بامیان عبور دهد.
اساتید دانشگاه هفده ماه تمام با مراجعه به نهادها و چهرههای تأثیر گذار، زحمات زیادی را متقبل شدند تا حکومت را متقاعد کنند که تصمیم مبتنی بر منافع ملی کشور اتخاذ نماید.
با وجود زحمات خستگی ناپذیری که اساتید دانشگاه در طول هفده ماه( قبل از شکل گیری جنبش روشنایی) متحمل شدند و در حقیقت زمینه و بستر ساز شکلگیری جنبش روشنایی شدند، نویسندهی کوچه بازاریها با برخورد سلیقهای حتی حاضر نشده است اساتید دانشگاه را در کتابش معرفی کند که این اساتید دانشگاه چه کسانی بودند؟ آیا آنها موجودات فرا زمینی، آسمانی و غیر قابل شناخت بودند یا نه نویسنده آنها را میشناخت اما با نگاه تقلیلگرایانه حتی اسمی از آنها نبرده است؟؟
نویسنده در یکجایی از کتاب مینویسد که در تغییر مسیر لین برق پنجصد کیلو ولت در کنار غنی، عبدالله نیز مقصر بود ولی از میان اعضای جنبش روشنایی، جز احمد بهزاد کسی دیگری از عبدالله اعتراض نمیکرد در بخشی از صفحه ۳۱۳ چنین مینویسد:
"تنها بهزاد بود که در سخنرانیها و گفتگوهایش، درکنار نام رییس جمهوری، هماره از داکتر عبدالله نیز به عنوان مسئول و مقصر یاد میکرد. دلیل خشم بهزاد بر عبدالله در جریان جنبش روشنایی به اختلافات میان او و تیم اصلاحات و همگرایی و سپس قطع همکاری آنها پس از انتخابات برمیگردد که در ادامه میآید."
در حقیقت نویسنده در این بخش بجای روایت، نیت خوانی و انگیزه خوانی کرده است که گویا بهزاد چون با عبدالله مشکل داشته از او نام برده نه به دلیل دست داشتن عبدالله در فیصله ظالمانهی ۱۱ ثور سال ۱۳۹۵ که چنین قضاوتها و نیتخوانیها در درون کوچه بازاریها، از اعتبار کتاب میکاهد.
نویسنده در همین فصل تحت عنوان دیگری بنام" عصیان متحدان انتخاباتی دو رهبر" به چگونگی شکل گیری تیم انتخاباتی تحول و تداوم و اختلافات رهبران سیاسی و عهد شکنی رییس جمهور و رییس اجرائیه به متحدان سیاسی- انتخاباتی شان پس از انتخابات پرداخته است.
نویسنده کوچه بازاریها در زمینه جنجال روی کرسی ولایت بامیان که محقق مخالف واگذاری آن به افراد وابسته به خلیلی بود، چنین مینویسد:
" در فرجام، محقق توافقش را اعلام کرد و به نقل از منابعی، به گفته خودش، حاضر شد یک هزاره هرچند از جبهه رقیب سرسخت، بامیان را تصاحب کند، اما بهزاد بر بامیان چتر پهن نکند."ص ۳۲۱
در این قسمت نویسنده ظاهراً با نوشتن " به نقل از منابعی" خواسته است آنرا به کسی دیگری ربط دهد اما در حقیقت اختلاف سلیقهایاش با احمد بهزاد را با غیر هزاره خواندن بهزاد بروز داده است، کاری را که دوستان کریمی در جریان کمپاینهای انتخاباتی علیه بهزاد انجام میداد و یک روز گروپی به خانه یکی از اعضای شورای عالی مردمی جنبش روشنایی در کارته چهار رفته و از فامیل ایشان تقاضا کرده بودند که بنابر دلایل ذل به بهزاد رأی ندهند:
۱ـ بهزاد هزاره نیست و خانه اش در خیرخانه است.
۲ـ رأی بهزاد پوره است.
۳ـ بهزاد از پول جنبش سوء استفاده کرده است.
نویسنده با وارد کردن این اتهامات بسنده نکرده و در صفحه ۳۲۲ چنین مینویسد:
" بنابر اطلاعاتی، پس از پایان نزاع برسر ولایت بامیان و صدور مکتوب ولایت زهیر بر این ولایت، عبدالله وعدههای دیگری بهشمول شهرداری کابل به بهزاد داده بود. به یقین، رییس جمهوری نیز به واگذاری شهرداری کابل به ریاست اجراییه و سپس گزینهای در قد و قامت بهزاد تن نمیداد. سکوت بهزاد و بسنده کردن او به صدور یک بیانیه در واکنش به سر بریده شدن هفت گروگان در زابل و خود داری از مشارکت در راهپیمایی ، بر انتظار او برای عملی شدن وعدههای داکتر عبدالله مهر تأیید میگذارد."
در این قسمت بصورت مشخص نویسنده کینهاش در برابر بهزاد را علنی میسازد و وانمود میکند که غنی با آدمهای در قد و قامت بهزاد در امر احراز کرسی شهرداری کابل، هرگز موافقت نخواهد کرد که نویسنده با خواندن نیت غنی، بر شخصیت بهزاد که در کارنامهاش دو دور وکالت پارلمان و از جمله معاونت پارلمان را داشت حملهور شده است. در ضمن با گفتن اینکه بهزاد در گردهمایی بیستم عقرب با توجه به وعدهی انتخاباتی عبدالله به او، اشتراک نکرده است، یک انگیزه خوانیای بیش نیست.
این در حالیست که بهزاد روز بیستم عقرب راهیای هرات شد چون سخنران اصلی مراسم تجلیل از شهید نجفی در آنجا بود؛ مضمون سخنرانی بهزاد شهدای زابل و اعتراض در برابر گفتههای محقق بود، سپس بهزاد در تظاهرات هرات اشتراک نمود و حین تظاهرات در باره گفته های محقق با رسانهها مصاحبه کرد. بهزاد پس از برگشتش به کابل با همکاری دوستانش از جمله شهید معمار و شهید دولتشاهی فاتحهی شهدای زابل را در مسجد قرآن و عترت برگزار کرد که در فاتحه، شاه حسین مرتضوی(آن زمان معاون سخنگوی غنی نبود) و بهزاد سخنرانی کردند. جالب اینجاست که خادم حسین کریمی با تماس به برگزار کنندهگان فاتحهی شهدای زابل، از آنها خواسته بودند یا بهزاد سخنرانی نکند ویا او فاتحه را مختل خواهد کرد. اما در کتاب مینویسد که بهزاد بخاطر وعدهی عبدالله، سکوت اختیار نموده بود.
پ.ن ۱: اساتیدی که هفده ماه تمام زحمات بی شائبهی را برای برگرداندن لین برق پنجصد کیلو ولت از سالنگ به بامیان متحمل شدند عبارت بودند از: استاد تقی امینی، استاد نبی احمدی، استاد یعقوبعلی مطهری، استاد سردار قلندری، استاد امیر خاوری، استاد عبدالحمید اعتمادی، استاد حیدری کیامهر، استاد اسدالله امیری، استاد ناصر حسنی، استاد محمد ناظم جعفری و محمد ناصر رضایی.
پ.ن ۲ : اگر اسم کسی از جمع اساتید باقی مانده باشد، معذرت میخواهم.
ادامه دارد