محمد نبی احمدی
یکی از اعضای ارشد شورای عالی مردمی جنبش روشنایی
حکومت ها در کشورهایی با ساختار استبدادی یا دیکتاتوری برای بقایش دست به هر کاری می زنند، یکی از روشهای مخوف و معمول ایجاد ناامنی و رعب و وحشت است. در کشور ما هم که استبداد و دیکتاتوری روش اصلی حاکمان برای کنترل و اداره ملت بوده است، سوء استفاده از مقوله امنیت برای مهار قدرت و ابقا، امری معمول بوده است.
در قرون اخیر که حکومت ها علاوه بر استبداد، ستم و تبعیض قومی را نیز در دستور کار خود برای اداره کشور برگزید و سعی کردند به طور آگاهانه بخشی از مردم بخصوص قوم هزاره را از ثروت، قدرت و حیثیت اجتماعی محروم کنند. آنها به طور سیستماتیک و هدفمند، این برنامه ها را اجرایی و عملی کردند و تبعیض و ستم قومی را به گونه آشکار و نهان در کشور و در سیاستگزاری هایشان نهادینه ساختند. شهروندان را درجه بندی و حق و حقوق را در ابعاد مختلف از آنان سلب نمودند.
با شکست طالبان در سال 2001 میلادی و روی کار آمدن اداره موقت به رهبری حامد کرزی و حمایت قاطع جامعه جهانی و به ویژه ایالات متحده امریکا، باورها و نگاه ها به آینده ی کشور تغییر کرد و روزنه های امید و عدالت و ثبات بر کشور مستولی گشت. مردم همه مسرور و خرسند از تحولات و آمدن فصل نوین در سرزمین شان بودند. هر چند تغییرات بزرگی رونما گردید و کشور گامهایی هر چند لرزان و کوچک به سمت مردم سالاری و دمکراسی برداشت؛ لیکن بعد از سپری شدن بیش از یک دهه، پیشرفت ها آنگونه که توقع می رفت رونما نشد و بلکه رفته رفته شاهد عقبگرد در بخش ملت سازی و توسعه دموکراسی و عدالت اجتماعی بودیم. هنوز هم شهروندان درجه بندی می شدند و ثروت و قدرت و پرستیژ اجتماعی محدود و منحصر به مردمان خاص و دیگران بخصوص هزاره ها از آن محروم ویا دسترسی بسیار کمی به آنها داشتند.
هزاره ها از فضای خلق شده در بخش علمی و فرهنگی استفاده فرواوانی کردند و این رشد منجر به رشد آگاهی و دانایی مردم گردید، مردم از حق و حقوق شهروندی شان می پرسیدند و این قضایا به مسئله و دغدغه آنها تبدیل گردیده بود. آنها در برابر این نابرابری و بیعدالتی نظام یافته به شدت ناراضی و معترض گردیدند. آنان این اعتراضات را به شکل مدنی و مسالمت آمیز پیش می بردند و با فشار مدنی حکومت را تحت فشار قرار می دادند تا به خواسته ها و داعیه های شان برسند. اوج این اعتراضات در دوره حکومت وحدت ملی شکل گرفت. جنبش های تبسم و روشنایی دو خیزش بزرگ مردم ما برای تحت فشار قرار دادن حکومت برای برابری، مساوات و شکستن تبعیض و ستم قومی بود که از سوی حکومت عامدانه و نظام مند اعمال می گردید.
در جنبش تبسم هزاره ها خواهان حمایت نظامی و تامین امنیت برای مردم این مناطق بودند، در مناطق مرکزی(هزارستان) هیچ مرکز بزرگ نظامی و امنیتی وجود ندارد و از این نظر بسیار آسیب پذیر هستند، هر قدر این مردم از حکومت تقاضا می کند که این خلا و این مسئله حل گردد، دولت وقعی نمی گذارد.
در قضیه برق 500 کیلو ولت ترکمنستان نیز برشنا در اواخر دوران حکومت کرزی به ماستر پلان برق کشور و اسناد بررسی شده شبکه برق کشور دستبرد زد و هزارستان و در اصل کل کشور را از نعمت برق و صنعت و تولید محروم کرد. وقتی متخصصان انرژی و استادان دانشگاه معروف به" تیم تخنیک جنبش روشنایی " از سال 1393 با آگاهی از این مسئله، اسناد و مدارک ملی و بین المللی را به ریاست جمهوری، ریاست اجرایی، معاونین شان، برخی وزرا، وکلای مردم و شخصیت ها ارسال و توضیحات لارم تخنیکی و علمی مبتنی بر منافع ملی را به آنان ارائه کردند. توقع همه این بود که مسوولین حکومت وحدت ملی بخصوص شخص رئیس جمهور و رئیس اجرایی، مطابق به اسناد و مباحث تخنیکی و علمی و بر اساس منافع ملی کار را به پیش ببرند. اما متاسفانه در 11 ثور 1395 در جلسه کابینه بر خلاف ماستر پلان و اسناد تخنیکی و منافع ملی فیصله ظالمانه ای را به تصویب رساندند. پس از آن جنبش روشنایی شکل گرفت و مردم در داخل و خارج به شدت علیه این تصمیم تبعیض آمیز ارگ و سپیدار ایستادند.
جنبش روشنایی در مدت سه سال فعالیت خود، شاهد فراز و فرودها و افت و خیزها بوده است. در این اواخر چندین کتاب و چندین پایان نامه در حال نگارش و یا چاپ می باشند. تاکنون یک کتاب از سوی شورای عالی مردمی جنبش روشنایی تحت عنوان گفتمان روشنایی( مجموعه 50 اعلامیه، قطعنامه ها و اطلاعیه ها) چاپ شده و دو کتاب که اعضای اسبق جنبش روشنایی درباره عملکرد های جنبش روشنایی نوشته اند و اکنون از زیر چاپ بیرون آمده است. هر کدام از این دو کتاب دارای نکات مثبت و اطلاعات ارزنده و مفیدی می باشند. اما در عین حال دارای معایب و ایرادات اساسی نیز می باشند. نگارنده حدود یک ماه قبل، نقدی بر کتاب آقای اسدالله سعادتی داشت و اکنون درصدد نقد کتاب آقای خادم حسین کریمی تحت عنوان " کوچه بازاری؛ از چشمه به چرخاب" است.
خادم حسین کریمی عضو اسبق جنبش روشنایی که مدت شش ماه در جنبش روشنایی از بدو شکل گیری فعالیت کرد، جوانی با استعداد، خوش فکر و جسور است. او با سن و سال کم اش، در میان همسن و سالانش متفاوت تر و توانا تر به نظر می رسد. قلم توانایی دارد؛ وقتی سال پار شنیدم که در حال نوشتن این کتاب است، خوشحال شدم و امیدوار بودم بی طرفانه و بر اساس معیارهای علمی و آکادمیک کتابی مفید و ارزشمند در باب دو جنبش بزرگ سرزمینم بنویسد. کتاب به زیور چاپ آراسته شد و طی محفل بزرگی رونمایی گردید.
دو هفته بعد کتاب را تهیه و مطالعه کردم و لازم می دانم نکاتی را به عنوان کسی که از سال 1393 با جمعی از دوستان این مسئله را تعقیب کردیم و از جزئیات مسایل آگاهی داریم این اثر را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
الف) تئوریزه کردن نقش داعش در ناامنی های کشور و دست داشتن این گروه در فاجعه دوم اسد و دیگر فجایع علیه هزاره ها.
فصل اول کتاب مشخصا به شکل گیری و کنش ها و عملکردهای داعش در افغانستان پرداخته است. کریمی با این پیشفرض، بدون ارائه اسناد معتبر و رفرنس، به طور قطعی و مطمئن فجایع اخیر علیه هزاره ها را کار گروه داعش دانسته و دست داشتن حکومت را کاملا رد کرده و افرادی که این ادعا ها را کرده " مخالف سیاسی " دانسته که از این طریق حکومت و بخصوص شخص اشرف غنی را تحت فشار قرارمی دهند. او همچنین گفته که داعش به هدف تحت فشار قرار دادن حکومت و اینکه شبکه های اجتماعی و رسانه ها بسیار زیاد در اختیار هزاره ها می باشد، بنابراین داعش به تظاهرات آنها دو عامل انتحاری را فرستاده است(صص61-62 و45-46). در حالی که دو جنبش تبسم و بخصوص روشنایی، فشار فراوانی بر دولت وارد کرده بود، با این حملات سلسله وار و مرگبار رسما خیابان ها و حق اعتراضات خیابانی از مردم گرفته شد. به جز هزاره ها چندین حمله انتحاری از این دست علیه دیگر اقوام(رستاخیز تغییر) نیز صورت گرفت. در واقع این حرکت های دهشت افگنانه تحت نام داعش، مانند پولیس ضد شورش و گارد حکومتی علیه مدنیت در کشور عمل می کرد.
ب) فقدان منابع و ماخذ معتبر
تمام فصل اول را فقط با یک منبع به اتمام رسانده است: " پاورقی؛ در این فصل از اطلاعات مقاله « دولت اسلامی در خراسان چگونه آغاز شد و اکنون در چه موقعیتی در ننگرهار قرار دارد؟ نوشته برهان عثمان استفاده شده است. این مقاله در 10 عقرب 1395 در وبسایت شبکه تحلیلگران افغانستان منتشر شد». به لحاظ علمی و آکادمیک با یک مقاله ی یک سایت می توان وجود داعش را در یک کشور توجیه نمود؟! با توجه به اینکه ده ها سند و مدرک موجود است که حکومت با گروه های تروریستی در ارتباط است و قدرتمند شدن آنها و اکنون آوردن آنها به ساختار حکومت و بحث صلح و آتش بس نیز در همین چارچوب قابل تفسیر است.
ج) نگارش حرفه ای و تخصص و سواد بالا
انصافا سطح کیفی این نوشتار بسیار بالاست و کار یک نویسنده جوان و تازه کار نمی تواند باشد. به نظر می رسد جمعی از نویسندگان در سطح استاد جواد سلطانی یا مثلا اسلم جوادی و امثالهم پشت سر این کتاب باشد، نه الزاما این افراد بلکه در سطح اینها). چهار فصل این کتاب با ادبیات و سبک نویسندگی حرفه ای و با تجربه نگاشته شده است. با شناختی که از خادم حسین کریمی دارم بسیار بسیار بعید است که ایشان به تنهایی و بدون حمایت عوامل پشت صحنه موفق به چاپ این کتاب شده باشد. در مقایسه با کتاب پاسخ های من از آقای سعادتی این کتاب کتاب قوی و در نوع خودش منحصر به فرد است.
د) عنوان کتاب
کوچه بازاری که عنوان کتاب انتخاب شده متوجه رهبران سنتی است و اما محتوای کتاب هم به آنان و هم به افراد مشهور جنبش روشنایی پرداخته است. هم عملکرد رهبران سنتی را شدیدا نقد کرده و هم به اعضای مطرح جنبش روشنایی بخصوص آقای بهزاد و بعضا برخی دیگر مانند مهدوی، امید و ناجی. همچنین در عنوان فرعی این کتاب "از چشمه به چرخاب" نویسنده به این باور است که بعد از دوم اسد 1395 جنبش وارد چرخاب گردید و چشمه از بین رفت و هدف جنبش روشنایی نیز با مشکلاتی مواجه گردید و به انحراف کشیده شد. هر چند تا حدودی این استنتاج ایشان درست است اما افرادی باقی مانده که داعیه و اهداف را مانند روز اول دنبال می کنند و تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند با آن معامله کنند.
د) پروژه ای- حکومتی بودن این کتاب
فاجعه دوم اسد، فاصله حکومت با مردم کشور بخصوص مردم هزاره را بیش از پیش افزایش داد و مردم نفرت عجیبی از حکومت و بخصوص افراد درجه یک حکومت پیدا کرد، این کتاب در آستانه انتخابات و با تبرئه حکومت بخصوص شخص اشرف غنی از فجایع و رویداد های تلخ علیه هزاره ها، حتی اینکه توتاپ برای عبدالله خط سرخ بود و نه غنی سعی کرده حکومت و بخصوص رئیس جمهور را مبرا و بی غرض و بی گناه جلوه دهد(صص313-314).
چیدمان سخنرانان، بخصوص بانو شهرزاد که مشاور شورای امنیت است و از اعضای جنبش روشنایی کسی سخنران نبود. همچنین تلویزیون طلوع با آنکه برنامه های جنبش روشنایی را بایکوت و سانسور می کرد، حضور برجسته داشت هم خیلی جالب بود. واکنش شاه حسین مرتضوی و مقاله ایشان هم خیلی ها را متعجب کرد.
و) حذف و برجسته سازی
برجسته سازی نام افرادی که نقش چندانی در فعالیت های جنبش روشنایی نداشتند و نیز عضو شورای عالی نبودند و حذف عامدانه تعدادی که عضو شورای عالی بودند و فعالیت های زیادی برای جنبش روشنایی انجام داده بودند. از آقای عنایت حفیظ که چهار ماه در هند با صدنفر از مجروحین و پایوازان آنها به سر برد. آقای امیر خاوری، مسوول کمیته مجروحین جنبش روشنایی که بیش از دو سال مدیریت دشوار این بخش را بدون هیچ چشم داشت و هیاهویی به پیش برد. از رسیدگی به خانواده شهدا و معرفی اکثر فامیل شهدا به حامیان مالی، در این بخش به استاد مطهری مسوول کمیته شهدای روشنایی و جناب آقای بهزاد که هم در بخش زخمی ها و هم خانواده شهدا زحمات فراوانی را متحمل شدند، هیچ اشاره ای به این فداکاری ها نشده است.
کسانی کار و زندگی و موقعیت شغلی شان را از دست دادند. اما هرگز از آرمان و اهداف دست نکشید، آگاهانه نام و یادی از آنان نشده. اما پر است کتاب از نام کسانی که دغدغه درجه چندم شان جنبش روشنایی بود.
ه) کم رنگ جلوه دادن دست آوردهای جنبش روشنایی
بخش بزرگی از دست آوردهای جنبش روشنایی کم رنگ جلوه داده شده و تلاش شده خیلی برجسته نشوند.
جنبش روشنایی محصول آگاهی و درد و درک یک مردم خسته از تبعیض است. این خیزش قدرت و عظمت و اتوریته یک ملت را هم به حکومت و هم به جامعه جهانی نشان داد.
خلق گفتمان و زبان گویا برای معضل و مسئله هزاره ها که همانا بعیض سازمان یافته دولتی است، نوشته شدن ده ها مقاله مهم در روزنامه ها و رسانه های معتبر بین المللی و نیز تایید تبعیض در کشور توسط سازمان های بین المللی و وزارت خارجه امریکا. همبستگی و ایجاد شبکه بزرگ انسانی مردم هزاره در سراسر جهان.
ارائه گزارش کامل مالی برای اولین بار درتاریخ کشور. هیچ حزب و جریانی حتی دولت به مردم هرگز گزارشی از ورودی و خروجی و نحوه مصارف ارائه نکرده بود؛ جنبش روشنایی اما این مهم را انجام داد. اما در کتاب هیچ اشاره ای به این دست آورد نشده است.
محمد نبی احمدی؛ ثور 1398-کابل