26 آپریل ۲۰۱۹

برگردان: هامون نیشابوری

جان تولن

در قرن شانزدهم، انتشار ترجمه‌ی قرآن و در دسترس قرار گرفتن آن اقدامی خطرناک محسوب می‌شد که می‌توانست مسیحیان مؤمن را پریشان‌خاطر سازد و اغفال کند. دست‌کم، این نظرِ اعضای پروتستان شورای شهر بازل در سال ۱۵۴۲ بود و به همین سبب چاپخانه‌داری محلی را که قصد داشت ترجمه‌ی لاتین کتاب مقدس مسلمانان را چاپ کند، برای مدت کوتاهی به زندان انداختند. مارتین لوتر، اصلاح‌طلب پروتستان، به نفع چاپخانه‌دار وارد میدان شد: او نوشت که بهترین راه برای مبارزه با ترک‌ها، آشکار ساختن «دروغ‌های محمد» بر همگان است.

 

در نتیجه‌ی چاپ این ترجمه در سال ۱۵۴۳، قرآن در اختیار نخبگان اروپایی قرار گرفت، افرادی که به منظور فهم بهتر اسلام و مبارزه با آن شروع به خواندن این اثر کردند. با این حال، کسانی نیز بودند که با مطالعه‌ی قرآن به انتقاد از آموزه‌های مسیحی روی آوردند. میکاییل سروتوس، متکلم و علامه‌ی کاتالونیایی، در رساله‌ی خود علیه تثلیث با عنوان «احیای مسیحیت» (۱۵۵۳)، از استدلالات قرآنی متعددی بهره گرفت. وی در این رساله محمد را مصلحی حقیقی خواند که دعوت به بازگشت به یکتاپرستی می‌کند، امری که متکلمان مسیحی با ابداع آموزه‌ی منحرف و غیرعقلانی تثلیث آن را مخدوش کرده‌اند. پس از انتشار این آرای ارتدادآمیز، هیئت تفتیش عقایدِ کاتولیک‌ها در وین (ناحیه‌ای در جنوب شرقی فرانسه) سروتوس را محکوم کرد و عاقبت وی را به همراه کتاب‌هایش در ژنوِ تحت قیادت کالون سوزاندند.

در عصر روشنگری اروپا، تعدادی از نویسندگان نیز برداشت مشابهی از محمد داشتند و او را قهرمان روحانیت‌ستیزی می‌دانستند؛ از نظر برخی اسلام شکل خالص یکتاپرستی بود که بادادارباوریفلسفی مشابهت داشت و قرآن ستایش‌نامه‌یِ عقلانی خالق جهان بود. جرج سِیل در ۱۷۳۴ ترجمه‌ی انگلیسی جدیدی را از قرآن منتشر کرد. وی در مقدمه‌ی خود، شرحی از تاریخ صدر اسلام به دست داد و پیامبر را مصلحی سنت‌‌شکن و روحانی‌ستیز به تصویر کشید که اعمال و باورهای «خرافی» مسیحیان ابتدایی –پرستش قدیسان و بقایای اجساد آنان- را نفی کرد و قدرت روحانیان فاسد و طمع‌کار را باطل کرد.

ترجمه‌ی سِیل در انگلستان خوانندگان فراوانی یافت و از آن استقبال شد: برای بسیاری از خوانندگان اثر، محمد نماد جمهوری‌خواهی روحانیت‌ستیز بود. در خارج از انگلستان نیز این اثر تأثیرگذار بود. در سال ۱۷۶۵ توماس جفرسون، از پدران بنیان‌گذار آمریکا، نسخه‌ای از آن را از یک کتابفروشی در ویلیامزبورگِ ویرجینیا خرید. این کتاب به او کمک کرد تا به شکلی از دادارباوری فلسفی دست بیابد. (از زمان کیت الیسون در ۲۰۰۷، نمایندگان مسلمان برای ادای سوگند از نسخه‌ی قرآن جفرسون، که اینک در کتابخانه‌ی کنگره نگهداری می‌شود، استفاده می‌کنند.) در آلمان، یوهان ولفگانگ فون گوته ترجمه‌ای از نسخه‌ی سِیل را خواند، این امر برداشت او را از محمد به عنوان شاعری خوش‌قریحه و پیامبری آرمانی تحت‌الشعاع قرار داد.

در فرانسه نیز ولتر با تحسین از ترجمه‌ی سِیل یاد کرد: در تاریخ جهان خود، «رساله‌ای در باب آداب و خلقیات ملل» (۱۷۵۶)، محمد را مصلحی هوشمند توصیف کرد که اعمال خرافی را ملغی ساخته و قدرت روحانیت فاسد را ریشه‌کن کرده است. در اواخر قرن، ادوارد گیبون، نویسنده‌ی انگلیسی لیبرال، در «تاریخ انحطاط و سقوط امپراتوری رم» (۸۹-۱۷۷۶) با عباراتی درخشان از محمد یاد کرد:

کیش محمد عاری از خرافه یا ابهام است؛ و قرآن گواهی شکوهمند بر یگانگی خداوند است. پیامبر مکه بنا بر این اصل عقلانی که آنچه طلوع می‌کند لاجرم غروب می‌کند، آنچه زاده می‌شود لاجرم می‌میرد، و آنچه فسادپذیر است لاجرم می‌پوسد و می‌میرد، پرستش بت‌ها و انسان‌ها، ستارگان و اختران را مردود می‌شمارد. وی با شوری عقلانی، موجد این عالم را موجودی نامحدود و ازلی، فارغ از شکل و مکان، و ‌بی‌شبه و بدون اولاد، عالم به خفیات، واجب‌الوجود بالذات می‌داند که کمال عقلانی و اخلاقی او صرفاً مقتبس از خود اوست ... متألهی فیلسوف می‌تواند کیش مشهور محمد را بپذیرد: کیشی که احتمالاً بس والاتر از قابلیت‌های ذهنی کنونی ماست.

AEON


اما این ناپلئون بناپارت بود که سخت دلبسته‌ی محمد شد و پس از خواندن ترجمه‌ی فرانسوی قرآن، اثر کلود-اتین ساواری (۱۷۸۳)، خود را «محمدی جدید» خواند. ساواری ترجمه‌ی خود را در مصر به انجام رساند: او در آنجا، در احاطه‌ی موسیقی زبان عربی، کوشید زیبایی متن عربی را به زبان فرانسه درآورد. همانند سیل، ساواری در مقدمه‌ی مفصل خود محمد را مردی «بزرگ» و «خارق‌العاده»، «نابغه»ای در میدان نبرد، توصیف کرد، کسی که می‌دانست چگونه وفاداری هوادارانش را جلب کند. ناپلئون این ترجمه را بر روی کشتی‌ای خواند که در سال ۱۷۹۸ او را به مصر برد. ناپلئون با الهام از توصیف‌های ساواری که محمد را فرماندهی برجسته و قانون‌گذاری فرزانه خوانده بود، به دنبال آن بود تا محمدی جدید باشد و امید داشت علمای مصر او و سربازان فرانسه را دوستان اسلام بدانند، کسانی که آمده‌اند آنان را از جور و ستم عثمانی برهانند. وی حتی مدعی شد ورودش به مصر در قرآن آمده است.

ناپلئون برداشتی آرمانی، کتاب‌محور، و مبتنی بر دیدگاه‌های عصر روشنگری از اسلام به عنوان یکتاپرستی صرف داشت: در واقع شکست لشکرکشی وی به مصر تا اندازه‌ای به این سبب بود که برداشت او از اسلام با دین علمای مصر تفاوت داشت. با این حال این تنها ناپلئون نبود که خود را محمدی جدید می‌دانست: گوته با شور فراوان اعلام کرد که امپراتور «محمد جهان» است، و نویسنده‌ی فرانسوی، ویکتور هوگو، وی را «محمد غرب» خواند. ناپلئون در پایان حیاتش، در دوران تبعید در سن هلن و در حالی که به شکست خود می‌اندیشید، درباره‌ی محمد نوشت و میراث او را چنین ستود: «مردی بزرگ که جریان تاریخ را تغییر داد.» محمدِ ناپلئون فاتح و قانون‌گذار، و فرهمند بود و به خود ناپلئون شباهت داشت –اما ناپلئونی که موفق‌تر بود و بی‌شک هرگز به جزیره‌ای سرد و بادگیر در اقیانوس اطلس تبعید نشد.

این تصور که محمد یکی از بزرگترین قانون‌گذاران جهان است تا قرن بیستم تداوم یافت. در ۱۹۳۵ آدولف واینمن، مجسمه‌ساز آمریکایی، در کتیبه‌ای در تالار اصلی دیوان عالی آمریکا محمد را به همراه ۱۷ قانون‌گذار دیگر به تصویر کشید. مسیحیان متعددی از کلیساهای خود خواسته‌اند تا نقش ویژه‌ی محمد را به عنوان پیامبر مسلمانان به رسمیت بشناسند. از نظر اسلام‌شناسان کاتولیکی مانند لویی ماسینیون یا هانس کونگ، یا اسلام‌شناس پروتستان اسکاتلندی، ویلیام مونتگمری وات، چنین اقدامی بهترین راه برای ترویج صلح و گفتگوی سازنده بین مسیحیان و مسلمانان بود.

این نوع گفتگوها امروزه نیز ادامه دارد اما غوغای اختلاف و ستیز تا اندازه‌ی زیادی آن را تحت تأثیر قرار داده است زیرا سیاستمداران راست افراطی در اروپا و سایر نقاط جهان برای توجیه سیاست‌های خود علیه مسلمانان به اهریمن‌سازی محمد روی آورده‌اند. به شکلی متناقض، مسلمانان بنیادگرا تصویری منفی از پیامبر اسلام را ترویج می‌دهند، آنان از محمد ستایش می‌کنند و به بافت تاریخی حیات و آموزه‌های او توجهی ندارند؛ در همین حال، افراط‌گرایان خشونت‌طلب ادعا می‌کنند که با قتل و ترور مشغول دفاع از اسلام و پیامبرش در برابر «توهین‌ها» هستند. به این ترتیب، کاملاً شایسته است که از این وضعیت فاصله بگیریم و به بررسی بازنمایی‌های مختلف و اغلب تعجب‌برانگیز غرب از وجوه متعدد محمد بپردازیم.


جان تولن استاد تاریخ در دانشگاه نانت در فرانسه و نویسنده‌ی کتابِچهره‌های محمد: برداشت غربی‌ها از پیامبر اسلام، از قرون وسطی تا امروز(۲۰۱۹) است. آنچه خواندید برگردان گزیده‌ای از مقاله‌ی زیر از اوست:

John Tolan, ‘Muhammad: an anticlerical hero of the European Enlightenment,’aeon, 1 April 2019.

 Resorce:https://www.aasoo.org/fa/articles/2026