حسن رضایی
پاسخ به پرسش فوق دشوار بوده و در خور یک ارزیابی دقیق، از روند سیاست گذاری های کاربردی جامعه ما است. ولی باید به یک و دو نکته کلیدی ای اشاره کنم.
نگارنده با وجودی که به تمام رهبران و رییسان جامعه خود، از لحاظ شخصیت حقیقی و منزلت انسانی شان احترام دارم؛ منتهی به باور سیاسی من، در شرایط کنونی منطقه و وضعیت سیاسی جهان، آنها مهره های بازی سیاسی به روز نیستند؛ لذا نباید از آنها انتقاد کنیم، و یا آنها را ملامت. زیرا سقف فهمسیاسی آنها در حوزه بستهٔ سنتی گره خورده است. از طرفی جامعه ما فاقد یک تشکیلات پاسخ گو و عدم همبستگی استراتژیک سیاسی، برای رسیدن به اهداف سیاسی است. و از جملهٔ آن اهداف شریک بودن در تصمیم گیری های کلان است. ما باید انگشت اعتراض به نقطه های حساس درد بگذاریم، که این درد ها خسران و تاوان جبران ناپذیری را در پی دارند. باید این بیماری را تداوی کنیم. بنابراین، ظرفیت سازی سیاسی در جامعه انجام دهیم و در میدان بازی های سیاسی مهره های بازی مان را بتوانیم عوض کنیم. مهرهایی که جهان روی آنها حساس نباشد. بنابراین، به فهم نگارنده، بهترین گزینه وحدت، هزارهٔ سنی، شیعه و اسماعیلی است؛ آنگاه دوستان همسو تا توازن سیاسی را رقم زنیم. اگر نیاز باشد توازن سیاسی توسط برادران ما تأمین می شود باید زمامدار امور سیاسی مان را از میان فرزانگان و فرهیختگان علمی و اکادمیک برادران اسماعیلی و یا برادران اهل سنت ما انتخاب کنیم. این امر وقتی عملی و تحقق پذیر است و تعبیر دیگر، این رؤیا وقتی معنا می شود که جامعه ما به تشکیل یک کنگرس هزاره موفق شوند!