آدام توز
برگرادان : افسانه دادگر
در نیم قرن گذشته جهان بر اثر جریانهای تجارت و سرمایهگذاری دگرگون شده است. منابع غذایی و تولید همه چیز، از کفش ورزشی گرفته تا تلفنهای همراه، دگرگون شده است. تحقیق و استعلام بانکی در نیوکاسل (بریتانیا) در بنگلور (هندوستان) مورد رسیدگی قرار میگیرد. شغلهای صنعتیِ تضمینشده در اروپا و آمریکای شمالی محو شدهاند و در آن سوی دیگر جهان از نو نمایان شدهاند. صادرات، که در دههی 1970 به کمتر از 10 درصد از کل تولیدات ناخالص ملی در جهان رسیده بود، اکنون بالغ بر 25 درصد آن است.
جهانیشدن نوعی دگرگونی عظیم اجتماعی و اقتصادی بوده است. به همین دلیل به شدت مناقشهانگیز بوده است، و همان قدر بازندگانی آفریده است که برندگانی. و این پرسش را مطرح کرده است: آیا با سربرکشیدن تضادها و مخالفتها جهانیشدن پایان خواهد یافت؟ بارها ــ پس از اعتراضات سازمان تجارت جهانی (WTO) در سیاتل در سال 1999، 11 سپتامبر، بحران مالی سال 2008 و انتخاب دونالد ترامپ ــ پیشبینیهایی دربارهی بحران نهاییِ جهانیشدن وجود داشته است. در پسزمینهی آن، خاطرهی دههی 1930 و رکود بزرگ کمین کرده است، یعنی هنگامی که تجارت و گردش سرمایه انقباض یافت، و تقریباً نیم قرن طول کشید تا بهبود یابد.
اما ضربهی تکاندهندهی کووید-19 دلهرهی جهانی شدن را به اوج جدیدی رساند. سازمان تجارت جهانی (WTO) پیشبینی میکند که ممکن است تجارت تا 32 درصد کاهش یابد. محدودیت هایی که به سبب شیوع ویروس کووید-19وضع شد به قدر کافی اخلالگر بوده است. اما با عمیقتر شدن بحران اقتصادی، سال 2020 چیز بدتری به نظر میرسد: توفانی ویرانگر از هر لحاظ. برای آنکه بفهمیم چرا چنین است طیفی از عواملی را در نظر میگیریم که تقسیم بینالمللی کار را شکل میدهد. با سیاست آغاز میکنیم.
دامنهی جستوجوی سود به فراسوی مرزهای ملی و محدودههای تضاد سیاسی امتداد مییابد. اما اگر بخواهید سیاست و دیپلماسی را کنار بگذارید، باید تفاوت را بپذیرید. این در صورتی مفید است که یک صاحب اختیار مطلق، یک رهبر جهانی، داشته باشید. اتفاقی نیست که این افت و خیز در تجارت و سرمایهگذاری جهانی با آنچه پیروزی قطعی آمریکایی در جنگ سرد به نظر میرسید سازگاری دارد.
علاوه بر سیاست، فناوری به گردش کالاها میانجامد. محور انقلاب صنعتی در قرن هجدهم کالایی به اسم کتان (پنبه) بود. دو سده و نیم بعد زنجیرهی تولید پوشاک، از مزارع پنبه در استرالیا تا بیگاری خانهها در بنگلادش و مراکز بزرگ خرید در حومهی شهرهای آمریکایی، که اکنون خالی از مشتری است، در جهان گسترده میشود. تلفنهای هوشمند قرن بیستویکم را شبکهی بسیار پیچیدهای تولید میکند که آزمایشگاهها و کُدنویسهای نرمافزار در غرب را با کارگاههای تولید تراشه در کرهی جنوبی و ویتنام و خطوط تولید و مونتاژ در چین و ویتنام به هم میپیوندد. بزرگترین گردانندهی یگانهی جهانیشدن در سالهای اخیر کانتینری شدن بوده که هزینهی حمل و نقل را کاهش داده است.
فارغ از سیاست و فناوری، اینکه چه کسی، کجا و چه چیزی را تولید کند، بر اساس شرایط و ضوابط تجارت تعیین میشود، و این امر به تعادل میان هزینهها و قیمتها و جدول نرخهای مبادله بستگی دارد. تغییرات ناگهانی در ارزها باعث تغییراتی در هزینهها میشود که الگوهای موجود عرضه و تقاضا را بر هم میزند.
سرانجام، اینکه ما به خرید کالاها ــ کالاهای ساخت وطن یا خارجی ــ میل داشته باشیم یا نه وابسته به وضعیت کلی اقتصاد است، وابسته به آنچه اقتصاددانان «تقاضای انبوه»، مجموع مصرف، سرمایهگذاری و بودجهی دولت مینامند.
فناوری، تأثیرات قیمت، اقتصاد کلان و ژئوپلیتیک را بر هم بیفزایید و آنگاه معلوم خواهد شد که چرا در سال 2020 با توفانی بیکم و کاست مواجهایم.
آنگلا مرکل اعلان کرده است که روابط با چین را به یکی از اولویتهای دوران ریاست آلمان در پارلمان اروپا تبدیل خواهد کرد.
در جبههی فناوری، کانتینری شدن و دگرگونی در استفاده از منابع ارزان خارجی مسیر خود را طی کردهاند. صنعت خودروسازی، که پیچیدهترین زنجیرههای تولید را اداره میکند انقلابی تکنولوژیک را از سر میگذراند. ابداع خودروهای الکتریکی (یا آنچه در صنعت «تحرک الکتریکی» ــ e-mobility ــ مینامند) تولید را ساده و میلیونها شغل را حذف میکند. مشاورانی مانند مشاوران مؤسسهی مکنزی تخمین میزنند که بیتردید سرانجام روباتها جانشین ارتش کارگران کارخانههای زنانهای خواهند شد که در حال حاضر در بخش برش و دوخت پوشاک به کار مشغولاند؛ اما زمان آن معلوم نیست.
در این میان، رکود ناشی از کووید-19 مصرف و سرمایهگذاری را کاهش داده است. ایالات متحده تاکنون بزرگترین واردکننده بوده، و حال تقاضایش به شدت ضربه خورده است. قوت کنونی دلار تا حدی توانسته است کاهش مصرف آمریکاییان را جبران کند. دلاری که ارزشاش بیشتر باشد باعث میشود برای صادر شدن به ایالات متحده جذابیت بیشتری داشته باشد. اما در عین حال ممکن است جنگهای جدید تجاری به راه اندازد.
آنچه به طور خاص برای کاخ سفید آزاردهنده است افت نرخ ارز برزیل، نرخ واقعی آن است. ترامپ ممکن است ژائیر بولسونارو، رئیسجمهور برزیل را شبیه خود بداند اما دلِ خوشی از افزایش عظیم صادرات برزیل ندارد، که پرورش دهندگان خوک در چین که به دنبال ارزانترین منبع خوراک داماند [یعنی سویا] باعث آن شدهاند.
وعدهی افزایش صادرات کشاورزی از ایالات متحده به چین موضوع اصلی مرحلهی اول توافق تجاری آمریکا و چین بود، که در ژانویه رسماً انجام شد. ترامپ دستکم برای چند هفته در اوایل امسال به متن مرحلهی اول این توافق پایبند ماند. اما این التزام چندان طول نکشید. از ماه آوریل به بعد جنگ لفظیِ واقعاً غیرعادیای میان واشنگتن و پکن شدت گرفت.
هارت و پورت کردن ترامپ برای دفاع از ملیگرایی برای آن است که کارش مردم پسند جلوه کند. چین بهانهی خوبی به دست او داده تا با آن جوبایدن را بکوبد، که معروف است خط مشی سیاسیاش افزایش همکاری با دیگر کشورها است. موضوعِ از هر جهت جدیتر عبارت از چرخش نظاممند دیگری در برنامهریزی راهبردی ایالات متحده به سوی چین است که پیش از آن در دورهی ریاست جمهوری باراک اوباما، با «چرخش به سمت آسیا» در سال 2011، آغاز شده بود، و در ماه مه 2020 با انتشار یک سند جامع راهبردیِ جدید توسط دولت ترامپ به اوج خود رسید.
این سند هر بحث و گفتگوی بیشتری در واشنگتن دربارهی امکان همسو شدنِ چین با مدل غربی را پایان میدهد. به جای آن، تمام جناحهای حکومت آمریکا بر سرِ موضع رقابت بزرگ بر سر قدرت همپیمان میشوند. این فقط لفاظی نیست؛ بلکه همگام با دور دیگری از تحریمهای ایالات متحده برضد هوآوی، عظیمترین کمپانی تولید محصولات ارتباط از راه دور در چین، پیش میرود. دولت ترامپ با امتناع از اعطای مجوز برای ساخت تراشههایی برای کمپانی هوآوی، حتی تراشههای طرح خود هوآوی، که با استفاده از تجهیزات تکنیکیِ پیچیدهای صورت میگیرد که کارگاههای تراشهی تایوانی از ایالات متحده تهیه میکنند، عملاً نوعی جنگ تکنولوژیک به راه انداخته است.
در این میان، بریتانیا تصمیم خود را مبنی بر کنار گذاشتن هوآوی از شبکهی نسل پنجم (5G) فناوری در عرض سه سال اعلان کرده است. استرالیا و چین درگیر جنگ تجاری کوچکی بر سر جو و گوشت گوسفند هستند. منگ وانژو، مدیر هوآوی در کانادا، در حصر خانگی به سر میبرد و منتظر تعیین سرنوشت است. اگر او به ایالات متحده تحویل داده شود، انتظار میرود که توفانی برپا شود.
البته، نیروهای مخالف و متضادی وجود دارند. کسب و کار، از جمله کسب و کار آمریکایی، عمیقاً در ارتباط با تجارت و سرمایهگذاری خارجی است. اروپا تمایلی به انتخاب میان ایالات متحده و چین ندارد. آنگلا مرکل اعلان کرده است که روابط با چین را به یکی از اولویتهای دوران ریاست آلمان در پارلمان اروپا تبدیل خواهد کرد.
اما، فارغ از معاملات تجاری، رؤیایی که دایرهی شمولاش بیش از آن است، یعنی رؤیای جهانی یکدست شده بر اثر فرایندِ جهانیشدن به کلی بر باد رفته است. سازمان تجارت جهانی، نهادی که بیش از هر سازمان دیگری تجسم رؤیای «پایان تاریخ» بود، در ژانویهی 1995 آغاز به کار کرد. امروز، این سازمان دستاش کوتاه شده است. رویههای به جریان افتادن مذاکراتاش با کشورها بر اثر کارشکنیهای عمدی آمریکا فلج شده و رئیس آن، روبرتو آزودوی برزیلی (Roberto Azevêdo)، اعلام کرده است که یک سال زودتر از موعد از سِمت خود استعفا خواهد داد، و به این ترتیب سازمان تجارت جهانی در زمانی که بزرگترین ضربه به تجارت جهانی از سال 1945 تا کنون بر آن وارد میشود بدون رهبر رها میشود.
البته در مقایسه با دههی 1930 نباید افراط کرد. ما با خطر جنگ تمامعیار روبهرو نیستیم، و دلایل موجهی برای استقبال از خاتمهی الگوی بیشجهانیشدنِ (hyper-globalisation) دههی 1990وجود دارد. اما نباید گسست از گذشتهی اخیر را کماهمیت تلقی کنیم یا خود را گول بزنیم که بدیل آشکاری در دسترس است.
Resource:
https://www.aasoo.org/fa/articles/2976
آدام توز استاد تاریخ در دانشگاه کلمبیاست. آنچه خواندید برگردان این نوشتهی او با عنوان اصلیِ زیر است:
Adam Tooze, ‘The death of globalization has been announced many times. But this is a perfect storm’,The Guardian, 2 June 2020.