علیجان که ازاولین کسانی بوده که خودرا برای انتقال جنازه ها به ولسوالی رسانده گفت: گفت درمحل ولسوالی 13 جنازه بودند، چادرم را پاره کردم کله 8 تن آن هارابستم، چادرم

تمام شد. درساختمان قوماندانی رفتم جنازه های پاره پاره زیادی را دیدم وحشت کردم و برگشتم، یک نفر دیگر با من گفت 17 نفر درساختمان قوماندانی به شهادت رسیده اند.

کسی که ازنزدیک موقعیت استراتیژی ولسوالی خواجه عمری را ببیند، و کیفیت پیشروی دشمنان مسلح را ملا حظه کند، یقن می کند که والی غزنی، قوماندانی امنیه و امنیت ملی دخالت آشکارا درسقوط ولسولی و شهادت حدود 40 نفر ازپرسونل آن ولسوالی داشته اند.

محل ولسوالی در جای نسبتا پائین و گود قرار دارد، اطراف آن پوشیده است ازدرخت های میوه دار. ساختمان قوماندانی دریک نقطه ای بلند قراردارد و مشرف است بر ساختمان ولسوالی و چهار جهت ولسوالی. اگر این سنگر به خوبی حفظ می شد، ازهیج طرفی تسلط برولسوالی ممکن نبود. نیروهای دفاعی که درساختمان قوماندانی بوده حدود تقریبا سه ساعت مقاومت کرده، تا اینکه مهمات تمام کرده و نیروی کمکی نرسیده، همه به شهادت می رسند. علیجان که ازاولین کسانی بوده که خودرا برای انتقال جنازه ها به ولسوالی رسانده گفت: گفت درمحل ولسوالی 13 جنازه بودند، چادرم را پاره کردم کله 8 تن آن هارابستم، چادرم تمام شد. درساختمان قوماندانی رفتم جنازه های پاره پاره زیادی را دیدم وحشت کردم و برگشتم، یک نفر دیگر با من گفت 17 نفر درساختمان قوماندانی به شهادت رسیده اند.
کسانی که درخارج ولسوالی و قوماندانی به شهادت رسیده اند، آمار دقیقش معلوم نیست. خود شهید شمس – ولسوال – درخارج ولسوالی درکنار جوی و سیم خارتار به شهادت رسیده است. علیجان گفت جنازه اورا درنزدیک درب ورودی ولسوالی اورده بودند کله اش رابستم.
آقای حاج فاتح مجاهد، سید سجادی، ملک محمد علی و علیجان اولین کسانی بوده اند که خودرا به ولسوالی می رسانند. آقای حاج فاتح گفت درمنطقه ای «کوشک» - که نزدیک شهرغزنی است- که رسیدیم، دیدیم نیروهای مهاجم یک خندق بزرگی را حفر کرده و نیروی دولتی لودور آورده تا سرک را ترمیم کند.
حاج فاتح گفت: وقتی به ولسوالی رسیدیم، جنازه ها 3 نفر و 4 نفر درحیاط ولسوالی افتاده بودند، ازمردم خواجه عمری که درولسوالی برای انتقال جنازه های شان امده بودند، پرسیدم دیگر چند نفر شهید شده است؟ گفتند ازولسوالی بالاتر یک پوسته ای دیگر نیز سقوط کرده است، آن جا شهید زیاد است.
آقای حاج فاتح لیستی از14 شهید برایم داده است که ضرورندانستم نشر نمایم.
درمکه که بودیم، هرکس نماز طواف می خواند، دو یا سه نفر درکنارش می ایستاد، تا طواف گران وی را زیر پا نکنند. من هرگاه با کسی رفیق می شدم می گفتم راحت و آسوده نمازت را بخوان، من اینجا ایستاده ام، کسی مزاحم تو شده نمی تواند. و او هم راحت و آرام نمازش را تمام می کرد. برادران ناراضی ازطرف والی، امنیت ملی و قوماندانی امنیه، کا ملا مطمئین بوده که نه تنها نیرو نمی فرستد، که از فرستادن نیرو جلوگیری هم می کند، راحت وبی هراس و واهمه خندق کنی داشته، همان جارا مین گذاری کرده اند و قریب 3 ساعت جنگ و مقاومت بوده، به اسانی ساختمان قوماندانی و ولسوالی را به آتش می کشند.
جناب والی صاحب مسئول کل، نیروی کشفی و امنیتی و قوماندانی امنیه، دراین لحظات یا مرده بوده اند، یا با برادران ناراضی دست داشته اند. احتمال مردگی آن ها منتفی است؛ چون جناب والی صاحب سرجنازه آمده بود، می گفت من تاصبح با ولسوال درتماس بودم، می گفت والی صاحب عجله کن نیرو بفرست، تلفونش قطع شد. و لی دشمن قوی بود. پس احتمال دست داشتن آن ها درسقوط ولسوالی قطعی بوده است.
اگردراین کشور عدالت است، اگر کسی دلسوز به این مردم و این کشوراست، والی صاحب باید به ثارنوالی معرفی شود، نه اینکه ترفیع مقام نماید. به جای قوماندان های وطن فروش و خیانت پیشه و بی کفایت، چرا قوماندان رمضان علی –آمرامنیت - و قومانان اسد الله شجاعی – آمر امنیت سابق – قوماندان امنیه غزنی نباشند؟ که فاتح میدان های جنگ بوده اند، صداقت، شجاعت و وطن دوستی خودرا بارها به اثبان رسانده اند، تا هنوز امنیت غزنی را همین ها حفظ کرده اند.