حسن رضایی

پیام آقای دانش معاون دوم به اصطلاح ریاست جمهوری أفغانستان اشرف غنی احمدزی، عضو گروه ویا کاروان پیروز خلیلی، مافیای ثروت، در تیم تحول و تداوم، در خور تأمل و ارزیابی است. وی از آدرس حزب وحدت و به رأی مردم به چوکی معاونت دوم در انتخابات ۲۰۱۴،دست یازیده، به ارگ راه یافت. آقای دانش درکارنامه‌ی سیاسی و موضع گیری های خود در طول چهار زمامداری اشرف غنی احمدزی در کنار او بوده‌، از سیاست های قوم گرایانه او دفاع کرده است. او تراژدی خونین جلریز را نا چیز و اندک خواند، و با این تعبیر سخیف خود از چشم جامعه هزاره افتاد. اما در جنبش تبسم سکوت استراتژیک کرد و محقق معاون دوم ریاست اجرایی بطور وقیحانه، جنبش تبسم را سبوتاژ کرد و پیکر در خون تپیده شهدا را گوشت قصابی‌ای کنار خیابان خواند. این حرکت محقق نه تنها او را در جامعه هزاره منفور کرد، که دیوار پایگاه اجتماعی اش برای همیشه فرو ریخت.

در جنبش روشنایی تمام رهبران به اصطلاح هزاره و حزب وحدت، با مردم روی خاک نشستند و تعهد سپردند که در کنار مردم باشند و از داعیه عدالت خواهی و انکشاف متوازن دفاع کنند و خط توتاپ را خط قرمز خواندند. ولی در فرجام نه تنهااز خط قرمز شان عدول کردند و به تعهد شان پشت پا زدند، که طلایه داران جنبش روشنایی و پیش‌آهنگان عدالت خواه را در میدان تنها رها کردند؛ بلکه برچسپ تندرو و مقصر تراژدی خونین میدان دهمزنگ و مسبب کشتار فرهیختگان فرهنگی نیز دانستند. برای این که جایگاه  سیاسی خود را در دولت و حکومت تثبیت کنند، با دولت وارد معامله شدند. دانش حتی اردوی قلم بدستان غیر متعهد را اجیر و علیه جنبش روشنایی بسیج کرد و همراه با محقق از طرح خیالی بدیل ۲۲۰ کیلووات حمایت کردند. طرحی که روی یخ نوشته شده، در آفتاب قرار داشته است.

از آقای دانش، در آغاز، جمعی از روشنگران و روشنفکران، در کمپاین انتخاباتی تحول و تداوم حمایت کردند، با این که از وی شناخت داشتند که کار شایسته‌ای در زمان تصدی مقام های بلند دولتی و در تدوین قانون اساسی انجام نداده بود. از طرفی بزرگترین اشتباه تاریخی او ، امضا کردن واژه «أفغان» به عنوان هویت ملی، در قانون اساسی أفغانستان در سال ۲۰۰۴، بود. با تمام این تجارب تلخی که روشنفکران از او داشتند؛ ولی امید بسته بودند که در زمان احراز پست معاونت دوم ریاست جمهوری شاید کاری مثبتی را انجام دهد، و جبران اشتباهات گذشته کند. اما دانش نه تنها کاری مثبت انجام نداد، که باعث سرکوب کردن جنبش روشنایی و بی نظیر تری تظاهرات مدنی هزارها نیز شد و توجیه گر موضع گیری‌های راسیستی اشرف غنی احمدزی گردید و اشرف غنی احمدزی را بری از قوم گرایی و روحیه راسیستی و هژمون قومی دانست. از جمله کارهای نا بخشودنی‌ای که در عرصه فرهنگ و مطبوعات انجام داد طرح و پلان خریداری رسانه های آزاد کشور، به نفع رژیم بود. اکنون، شخص دانش اکثر رسانه‌ها را در تحت کنترل دارد. حتی نویسندگان برخی رسانه‌های زیر نظرش، توجیه کننده‌ی کارکردهای تروریستی طالبان و تبعیض سیستماتیک دولت است. به عنوان مشت نمونه خروار آقای توسلی در مقاله‌ی زیر عنوان«هزاره‌ها و ضرورت تحلیل وضعیت» در روزنامه أفغانستان، به جایی این که از دولت انتقاد کند، ناکارآمدی دولت نشان دهد که نتوانسته است، امنیت شهروندانش را تأمین کند، مردم هزاره را محکوم می‌کند و مقصر می‌داند که در تقابل با دولت و حکومت قرار گرفته‌اند. به جای این که از تبعیض سیستماتیک و نسل کشی سیستماتیک و قتل‌های زنجیره‌ای سخن گوید، غیر مسوولانه استدلال می کند که دشمن تجمعات و مراکز آموزشی و علمی هزاره ها را مورد حمله قرار می دهد به این دلایل: «۱- ایجاد تقابل میان هزاره‌ها و حکومت، ۲- تضعیف روحیه‌ی مدنی و فرهنگی هزاره‌ها، ۳- ایجاد دید منفی برای همکاران بین المللی نسبت به هزاره، ۴- ایجاد تشدید واگرایی قومی...»  قول داکترامینی  توسلی بدون خود درک کند که چه گفته و چه می نویسد.

آقای دانش در سفر خود در ‌آلمان در سال گذشته، روزنامه مذکور و روز نامه‌ی انگلیسی زبان اوت لوک را خرید، تا به دلخواه خود و دولت اشرف غنی احمد زی و در تقابل با رسانه‌های آزاد، آن را جهت داده، وضعیت ناهنچار امنیتی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را به نفع رژیم توجیه و تفسیر کند. آقای دانش از جلریز تا کشتار و نسل کشی مرکز آموزشی موعود، دولت و رژیم اشرف غنی احمدزی را بری از تعصب نژادی و مقصر در عدم تأمین امنیت نمی دانست؛ اما اینک ناگزیر شده، سکوت را شکسته است. و اعتراف می کند که هزاره‌ها مورد حمله‌های هدف مند و کشتار سیستماتیک و نسل کشی تروریستی سازمان یافته قرار دارد و چنین می‌نویسد:

«مردم ما همیشه در برابر حوادث تلخ و ناگوار تاریخی راست قامت ایستادگی کرده اند و جز شرف و عزت و کسب افتخار برای این سرزمین کاری نکرده اند که مستحق این همه فجایع باشند. اما حقیقت اینست که باقربانی گرفتن از این مردم، دیگر نمی توان این مردم را متوقف کرد.

اما با این هم، نیروهای امنیتی کشور و حکومت افغانستان هرگز نمی توانند در برابر مسئولیت های اولیه و اساسی شان در قبال تأمین امنیت مردم غرب کابل بری الذمه شوند. حکومت و مقام های امنیتی کشور مکلفیت دارند که برای تأمین امنیت این مردم مطیع قانون و پشتیبان همیشگی حکومت افغانستان، تدابیر ویژه اتخاذ کنند. این مردم دیگر نباید به صورت هدفمند و سیستماتیک مورد حملات تروریستی هدفمند دشمن قرار گیرند.»

آقای دانش، در حالی دولت را در قبال امنیت مردم بری الذمه نمی داند و می‌گوید که مردم هزاره به صورت هدفمند و سیستماتیک مورد حملات تروریستی دشمن قرار می‌گیرند؛ که رژیم از درون دچار بحران و اختلاف دیدگاه سیاسی و با چالشهای زیاد مواجه است. حنیف اتمر مرد مخوف، مرموز و مشاور امنیت ملی اشرف غنی احمدزی استعفا داده است و سیاست های امنیتی، و خارجی اشرف غنی احمدزی را نقد کرده، نادرست خوانده است.

آقای دانش، تا دیروز سکوت کرده بود، در حالی که اداره بازرسی عمومی امریکا برای باز سازی أفغانستان، (سیگار) براساس گزارش  دیبیر سازمان ملل در اوایل جون سال روان وضعیت امنیتی در أفغانستان را ناپایدار و شکننده اعلام کرده است. در گزارش سیگار آمده است که «ترورهای هدفمند و حملات انتحاری در أفغانستان افزایش چشمگیر یافته است. ترور یا قتل‌های هدفمند ۳۵ در صد بیشتر شده و حملات انتحاری نیز ۷۸ در صد افزایش یافته است.» بیشترین تلفات را هزاره‌ها به خاطر باورهای مذهبی و به خاطر مسائل نژادی متحمل شده اند، برخی از حلقات درون رژیم نیز در دست در آتش دارند. پارلمان سویدن نیز در این اواخیر به طور جدی مسأله حمله هدفمند علیه هزاره‌ها را مورد تأیید قرار داده است:

« اگر کمی به گذشته برگردیم حمله طالبان در غزنی فاجعه بزرگ انسانی و مالی را به عموم‌ مردم به ویژه بر هزاره ها در آن استان تحمیل کرده است. اکثرِ کشتارهای مردمی در افغانستان عام نیست، تروریست ها در افغانستان، بخش خاصی از مردم (هزاره ها و شیعه ها) را مورد هدف قرار می دهند و این واقعا برای ما به عنوان حامی دولت افغانستان نگران کننده است.
اگر کشتارهای هدفمند علیه هزاره ها در افغانستان ادامه یابد، خطر بزرگی وجود دارد که این مردم به گونه سیل آسا، کشور را ترک و فرار کنند و از سوی دیگر جناح بندی های قومی شکل بگیرد و چنین وضعیتی می تواند برای آینده آن کشور خطرناک باشد و مهار ساختن آن نیازمند زمانِ طولانی و هزینه های هنگفت بشری و مالی خواهد بود و از سوی دیگر کمک های جامعه جهانی نقش بر آب خواهد شد.» در این مدت از سنگ صدا و غیرو غم انگیز برخاست و از آقای دانش و نویسندگان درباری نه.

اینک، جای پرسش این‌جاست، آیا دانش از بحران اجتماعی و به خیابان سرازیر شدن سیل آسای مردم غرب کابل هراس دارد؟ یا این که موقف خویش را در میان مردم از دست داده، می‌خواهد بار دیگر مردم را افسون کرده، به آرامش دعوت کند، تا جایگاه سیاسی خود را در پیشگاه ارگ نشینان محرز سازد؟ آیا او که از دولت و ارگان‌های امنیتی انتقادکرده، خواسته است، تا امنیت مردم هزاره را تأمین کنند، اگر به سخنانش وقعی گذاشته نشود، شهامت حنیف اتمر دارد، که استعفاداده، در کنار مردم خود راست قامت ایستاد شود و سیاست‌های دولت و حکومت را نقد کند؟ باید توجه داشت که مردم دیگر فریب سخنان فریبنده و ترفندهای رهبران خود خوانده را نخواهندخورد، در واقع این رهبران اند که خود را فریب می‌دهند. مردم به گفتارها باور نمی کنند و بیشتر به کردارها نگاه می‌کنند.

از آنجایی‌که بسیاری از روشنفکران تا به قدرت نریسیده‌اند، داد از عدالت اجتماعی، حمایت از مردم ستمدیده و انقلاب اجتماعی، می زنند و گلو پاره می‌کنند ؛اما وقتی که به قدرت، نان و نوایی می‌رسیدند، حتی پل‌های ارتباطی با مردم را پشت سرشان خراب می‌کنند و راه برگشت نمی‌گذارند. در این راستا عبدالحبیی که خود دکترین سیاست تکیه بر شمشیر  و برتری قومی را در عرصه تاریخ و فرهنگ تدوین و تبیین نموده، نهادینه کرده است، در کتاب جنبش مشروطیت وقتی که کارکردهای پیش‌‌‌آهنگان مشروطیت دوم و در باریان امان الله خان را مورد ارزیابی قرار می‌دهد واقعیت‌های تاریخی را انکار نکرده چنین می‌نویسد:

«...حکومت‌ها پیوسته غارتگر و مرکب از کارمندان مستثمر و بهره‌کش بوده‌اند، بنابراین، همواره در مقابل یک غارتگر شناخته و آزمایش شده، اگر مدعی نوی از همان طبقه به میان آمده، مردم او را برای نجات آنی خود ار دست ستم غارتگر قدیم پذیرایی کرده‌اند؛ ولی بمجرد آغاز بکار و دادن امتحان نخستین، چون سیستم فکر و استثمار جامعه فرق نکرده، کارمندان جدید نیز به اعمال فجیع تر از سابق دست زده‌اند و مردم می‌گفته اند:

تو از چنگال گرگم در ربودی!     چو دیدم عاقبت گرگم تو بودی!»

 

حال دیده شود، که دانش در میدان سیاسی باز راه گذشته را می‌رود، یا این که در کنار مردم خود به دفاع از حیات فزیکی و سیاسی، اجتماعی و مدنی متعهدمی‌ماند؟ پیام دانش در تاریخ ثبت می‌شود، اما فراموش نباید کرد که عملکردهایش نیز. متن پیام دانش قرار ذیل است:

استاد سرور دانش معاون دوم رئیس جمهور در پیوند به حملۀ تروریستی در غرب کابل

بسم الله الرحمن الرحیم

باهزار اندوه، ناگزیریم که بازهم شهادت شماری از عزیزان خود را در حادثۀ تروریستی شامگاه چهارشنبه در دشت برچی، برای مردم داغدیده خود تسلیت عرض کنیم.

شهروندان غرب کابل تاهنوز جامۀ عزای عزیزان شان را در حادثۀ المناک تروریستی مرکزآموزشی موعود به تن دارند که بازهم دست های پلید و خون آشام، بار دیگر مردم ما را در سوگ نشاندند که در این حادثه شماری از خبرنگاران نیز قربانی شدند.

اینجانب برای شهدا فردوس برین و برای زخمی های این حادثه شفای عاجل استدعادارم وبرای خانواده های عزیز آسیب دیدگان این حادثه نیز ضمن اظهار همدردی و غم شریکی، صبر و شکیبایی آرزو می کنم.

دشمن متأسفانه با پستی تمام و درنده خویی به جان مردم بی گناه افتاده اند و هرروز جنایت و فاجعه خلق می کنند. به این امید که این مردم را از مسیرموفقیت و تلاش برای آیندۀ بهتر ناامید کند؛ اما این دشمن است که بیشتر به سرسپردگی در برابر اجانب و ایادی جنایت کار شان هرروز سرافکنده و منفور می گردد. مردم ما همیشه در برابر حوادث تلخ و ناگوار تاریخی راست قامت ایستادگی کرده اند و جز شرف و عزت و کسب افتخار برای این سرزمین کاری نکرده اند که مستحق این همه فجایع باشند. اما حقیقت اینست که باقربانی گرفتن از این مردم، دیگر نمی توان این مردم را متوقف کرد.

اما با این هم، نیروهای امنیتی کشور و حکومت افغانستان هرگز نمی توانند در برابر مسئولیت های اولیه و اساسی شان در قبال تأمین امنیت مردم غرب کابل بری الذمه شوند.

حکومت و مقام های امنیتی کشور مکلفیت دارند که برای تأمین امنیت این مردم مطیع قانون و پشتیبان همیشگی حکومت افغانستان، تدابیر ویژه اتخاذ کنند. این مردم دیگر نباید به صورت هدفمند و سیستماتیک مورد حملات تروریستی هدفمند دشمن قرار گیرند.

تمام فرزندان این سرزمین برای ما عزیز اند و در هر گوشۀ کشور که قربانی شوند ما را متأثرمی سازند ولی کشتار مردم غرب کابل دیگر حادثه نیست بلکه یک امر کاملا هدفمند و برنامه ریزی شده است و از این رو تامین امنیت مردم نیز تدابیر استراتژیک و برنامه ریزی دقیق می طلبند.

از مردم، بزرگان و متنفذین غرب کابل نیز انتظار دارم و تقاضا می‌کنم که در کنار حکومت وارگان های امنیتی در یک انسجام و همیاری مؤثر برای دفاع از مردم بیگناه و مظلوم غرب کابل، مانند همیشه همکار باشند.

این جانب همراه با رهبری نهادهای امنیتی کشور تمام تلاش خود را به کار خواهیم بست تا برای جلوگیری از این نوع حوادث، تدابیر و اقدامات عاجل و مؤثری را روی دست بگیریم.

باردیگر به روان شهدای این حادثه درودنثار می کنم و به خانواده های داغدار شان تسلیت عرض می کنم.

سروردانش

14 سنبله 1397
کابل

منبع:

https://www.facebook.com/2vpo.af/?hc_ref=ARQYY9hX6ye4IxDbUaLrDgnJOjYoFJrguO1pMicz0sdXJaT6dxXeKISrARXGUlTlSWI&fref=nf&__xts__[0]=68.ARCM9KuZSr90GHMhrlg7EcdKyZEnBpNopRaShuooidnuIm-0DkJ1c0Lqfj_ksuI3-zyEOYKaGqUB1Lyk3doSwUq-cOlctvOqmunCnQMshvIsJPcdxxLerS--I-mSs6CI7wtrdqRF7oimNnuqUyWKjYobnuyi_c5QvEnGNdbU6roA7G1x9Nly&__tn__=kC-R