زمانی که امنیت در افغانستان بدتر می شود، اقلیت های قومی به راحتی می توانند خود را در خط آتش جنگ به نظاره بنشینند. به خصوص، آزار و اذیت، و تبعیض سیستماتیک علیه اعضای اقلیت هزاره شیعه در افغانستان، تاریخ بلندی دارد (نعمت الله ابراهیمی، هزاره ها و حکام افغانستان: شورش، محرومیت و مبارزه برای شناخت (لندن: هورست & کو. 2017)). در فیبروری 2016، "یوناما" (the United Nations Assistance Mission in Afghanistan) گزارش داد که در سال 2015، "یوناما" افزایش شدیدی از آدم ربایی و کشتار شهروندان مربوط به گروه قومی هزاره را به وسیله عوامل ضد دولتی مشاهده کرده است.
نویسند: بروفسور ویلیام ملی
مترجم: علی عالمی کرمانی
قسمت دوم از نوشته بشردوستانه پرفسور ویلیام ملی در رابطه با دیپورت پناهجویان هزاره به افغانستان
در بیست گذشته همواره همسازی حالت شناوری امنیت را به وضوح دیده ام. در سال 1997، در مزار شریف بودم زمانی که رژیم به ظاهر پایداری تحت مدیریت عبدالرشید دوستم (معاون فعلی ریاست جمهوری افغانستان) به صورت ناگهانی به دست عبدالملک پهلوان با یک کودتای غیر منتظره سقوط کرد. وضعیتی که مقامات رسمی سازمان ملل آن را پیش بینی نکرده بودند و در واقع کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان، تسهیلات برگشت پناهندگان را به مزار شریف را با این تصور که آن جا از امنیت کامل برخوردار است، فراهم می کرد. همه آن فضای امن در طی چند روز تغییر کرد؛ تمام شهر را هرج و مرج و بی قانونی فراگرفت، و رقم پُرشماری از مردم به صورت وحشیانه ای به دست نیروهای رقیب کشته شدند (نگاه ویلیام ملی، جنگ افغانستان (لندن و نیویورک: Palgrave Macmillan، 2009) ص. 192). اخیراً، نشانه هایی در دست اند حاکی از آن که مزار ممکن است به مرکز فعالیت های ستیزه جویانه در شمال کشور تبدیل شود. در 10 نوامبر 2016، در یک حمله "خودترقانی" در هوتل مزار، نزدیک کنسولگری آلمان، بیش از 90 نفر زخمی شدند. سخنگویی از طالبان، این حمله را گزارشگونه "تلافی حملات هوایی به قندوز توصیف کرد (نگاه نجیم رحیم و فهیم عابد، "حمله طالبان به کنسولگری آلمان در افغانستان شهر مزار شریف"، نیویورک تایمز، 10 نوامبر 2016). در 21 آپریل 2017، مرکز فرماندهی (قول اردو) نیروهای ارتش ملی 209 شاهین در نزدیک شهر مزار شریف، براساس گزارش ها، حد اقل 160 نفر از نیروهای دفاعی کشور کشته شدند (نگاه مجیب مشعل، "کشتار جمعی در پایگاه نیروهای افغانستان، بلاتکلیفی جدیدی را در امر مبارزه با طالبان اضافه می کند،" نیویورک تایمز، 23 اپریل 2017.) از این گذشته، ثبات سیاسی در افغانستان شمالی را نمی توان پذیرفت که به خاطر تلاشی است که رییس جمهور، دکتر غنی، برای برکناری والی بلخ، عطامحمد نور، آن را به کار گرفت (نگاه مجیب مشعل، "مخالفتی با کابل با پشتبانی مرد قدرتمندی"، نیویورک تایمز، 16 جنوری 2018). این حوادث جانبی که خطر احتمالی در محل هایی مثل مزار شریف را برجسته می کنند، می توانند در سطح کوچکتر هم بگیرند یا بدون توجه به تشکل های ناسازگار گسترده تر در داخل کشور، قابل فهم باشند. این اخطار در بخش های دیگری از افغانستان، مثل هرات، که ممکن است برای ناظران سطحی باثبات به نظر برسند، به صورت کاملاً مساوی، قابل پیش بینی است.
زمانی که امنیت در افغانستان بدتر می شود، اقلیت های قومی به راحتی می توانند خود را در خط آتش جنگ به نظاره بنشینند. به خصوص، آزار و اذیت، و تبعیض سیستماتیک علیه اعضای اقلیت هزاره شیعه در افغانستان، تاریخ بلندی دارد (نعمت الله ابراهیمی، هزاره ها و حکام افغانستان: شورش، محرومیت و مبارزه برای شناخت (لندن: هورست & کو. 2017)). در فیبروری 2016، "یوناما" (the United Nations Assistance Mission in Afghanistan) گزارش داد که در سال 2015، "یوناما" افزایش شدیدی از آدم ربایی و کشتار شهروندان مربوط به گروه قومی هزاره را به وسیله عوامل ضد دولتی مشاهده کرده است. از اول جنوری تا 31 دسامبر، عوامل ضد دولت حد اقل 146 نفر از جامعۀ هزاره را در 20 حادثۀ جداگانه ربوده اند. همه این وقایع، به جز یک مورد، در مناطقی اتفاق افتاده که گروه قومی هزاره و غیر هزاره، مثل ولایت های غزنی، بلخ، سر پُل، فاریاب، ارزگان، بغلان، وردک، جوزجان و غور، به صورت مختلط زندگی می کنند (افغانستان: گزارش سالانه 2015- حفظات از غیر نظامیان در منازعات مسلحانه (کابل: یوناما، 2016) ص. 499). باعقب نشینی نیروهای خارجی، نگرانی های زیادی در مورد آینده افغانستان در میان شهروندان این کشور وجود دارند، و خطر جدی وجود دارد که افغانستان به وضعیتی بیافتد که دانشمندان علوم اجتماعی آن را تعبیر به "آبشار کوچکی" می کنند، تا آن جا حتی مردمی که از طالبان نفر دارند، تصمیم بگیرند از این گروه حمایت کنند، زیرا فکر می کنند طالبان به هرحال در قاعده هرم قدرت باقی نمی مانند. این پدیده ای کاملاً شناخته شده است (نگاه کاس ر. سانستین، "قانون ترس: ورای اصل احتیاطی" (کمبریج: انتشارات دانشگاه کمبریج، 2005) صص. 94-98) و بسیار محتمل است که خطرات خاصی برای مردم هزاره ایجاد کند، چون، هدف قرارگرفتن هزاره ها می تواند وسیله توجیهی برای گروه های دیگری هم باشد که درصدد اعتبار برای خود در چشم طالبان و گروه های همکار طالبان، همانند شبکه حقانی، می باشند.
با توجه به وضع امنیتی شناور در کشور، اشتباه خیلی جدی است نتیجه گیری شود که افغانستان برای هزاره ها امن است. آرایش افراط گرایان برای حمله به گروه قومی هزاره به هیچ وجه از بین نرفته است، بلکه با ظهور ISIS شدت بیشتری هم گرفته است. در 6 دسامبر 2011، هنگامی که "خودترقانی" به مراسم شیعیان افغانستان حمله کرد، بیشتر آن ها از گروه قومی هزاره بودند که در مراسم تجلیل از سالگرد واقعۀ کربلا، که در سال 680 میلادی به وقوع پیوست است، در مرکز شهر کابل گرد آمده بودند. تقریباً همزمان، بمبی در مزار شریف نیز از شیعیان افغانستان قربانی گرفت. بمبگذاری کابل، حد اقل جان 55 نفر و بمگذاری مزار جان چهار نفر دیگر را گرفت (نگاه حشمت بکتاش و آلکس رودریگز، "دو بمگذاری هدفمند در افغانستان، جان 59 نفر را گرفت"، لوس انجلس تایمز، 7 دسامبر 2011). عکاس اهل افغانستان، مسعود حسینی، جایزۀ پولیتزر 2012 را از عکسی به دست آورد که از واقعه سبعانۀ 6 دسامبر 2011 کابل گرفته بود: نگاه
www.pulitzer.org/works/2012-Breaking-News-Photography.
مسؤولیت حادثۀ شهر کابل را گروه افراطی سنی "لشکر جنگوی"، گروهی که تاریخ طولانی در خشونت فرقه ای در پاکستان دارد، به عهده گرفت (نگاه محمدقاسم زمان، "فرقه گرایی در پاکستان: رادیکالسازی هویت شیعی و سنی"، مطالعات آسیای مدرن، جلد 32، شماره 3، 1998، صص. 689-716). نکته کلیدی برای یادآوری این است که هیچکسی باکوچکترین معلوماتی که از افغانستان داشته باشد، نمی تواند به صوت جدی شک کند که گروه قومی هزاره شیعه، هدف ویژه ای در این موقعیت مکانی نباشد.
نقاش: خادم