نوشته پروفسور ویلیام میلی از دانشگاه ملی آسترالیا در رابطه با بر گرداندن پناهجویان هزاره [از آسترالیا] است، که به قلم آقای عالمی کرمانی ترجمه شده است. آقای کرمانی از جمله مترجمان فرهیخته و متخصص جامعه ما در آسترالیا است.
نویسنده: پروفسور ویلیام ملی
مترجم: علی عالمی کرمانی
بخش سوم از مستندات پروفسور ویلیام ملی راجع به برگرداندن گروه قومی هزاره به افغانستان
به منظور ترسیم این حمله به عنوان واقعه ای جداگانه، تاریخ اصلی مخالفت با گروه قومی هزاره را نمی شود ردیابی کرد؛ چه این که در ارزیابی آن چه در آینده ممکن است اتفاق بیافتد، تحقیقات در باره این وقایع بی ربط نیست. این نوع استدلال چنان می ماند که حادثه "کریستالناخ (شب شیشه ای یا شب وحشت م.)" 1938 مربوط به تجربیات تاریخی آلمان را به عنوان یک حادثه جداگانه توصیف کنیم. فرجام و نتیجه گیری مشابه را می توان در مورد حمله به تظاهرات صلح آمیز هزاره ها در 23 جولای 2016 (که ذیلاً، بحث شده است) داشت، و همچنین حمله هدفمند به شیعه ها در کابل در 11 اکتوبر 2016، 21 نوامبر 2016، 24 جولای 2017، 25 آگست 2017، 28 و 29 سپتامبر 2017، و 28 دسامبر 2017؛ و همچنین نزدیک مزار شریف در 12 اکتوبر 2016، و در هرات در 1 آگست 2017. این حملات زنجیره ای تنها به مناطق شهری محدود نمی شود: در آگست 2017، قتل عام هزاره در ولسوالی میرزاولنگ ولایت سرپُل اتفاق افتاد (گزارش ویژه: حمله به میرزاولنگ، ولایت سر پُل: 3-5 آگست 2017 (کابل: یوناما، آگست 2017)). افزایش و تکرار این حملات در تمام نقاط افغانستان (شهرها و روستاها)، هر نظریه ای را حمله علیه هزاره شیعه را مربوط به مسایل جداگانه می داند، بی معنا می سازند.
دو کیس از شهروندان ولایت غزنی، خطراتی را که هزاره ها با آن مواجه هستند، خیلی برجسته می کنند. اوّل، هزاره ای افغانستانی به نام زین الله ناصری، که به اساس تصمیم دادگاه تجدید نظر پناهندگی در دسامبر 2012، در ماه آگست 2014 به افغانستان برگردانده شد که با هر نوع از معیارهای سنجشی آنروز سازگاری نداشت. طالبان او را در هنگام عزیمت به سوی خانه اش در امتداد جاده ای که دادگاه درباره آن اظهار داشته بود: "سطح ریسک به آستانه شانس پذیرش نمی رسد"، ربودند. سپس او را به شدت شکنجه نمودند (نگاه عبدالکریم حکت، "طالبان شکنجه می کنند، دولت ابوت دیپورت می نماید"، روزنامه شنبه، 4 اکتبر 2014). آقای ناصری را در ماه اکتبر 2014 در کابل ملاقات کردم و او را در اوج آسیب دیده یافتم. پس از صحبت هایی که با او به صورت مستقیم داشتم، عکس های منتشر نشدۀ نشده خود را به من نشان داد که از صدمات وارد شده گرفته بود. هیچ نوع شکی برایم باقی نماند که حتی وضعش در همان دوران نقاهت و پایان دره درمانی، واقعاً، وحشتناک بود؛ و هیچ دلیلی در تردید گفته های او نمی شد مشاهده کرد. (تصمیم گیرنده دادگاه تجدید نظر در امور پناهندگان، قبلاً، نوشته بود که "دادگاه اظهارات متقاضی را درباره زندگیش در افغانستان به عنوان یک ادعای معتبر می پذیرد"). دوم، در تاریخ 20 سپتامبر 2014، شهروند استرالیایی هزارۀ افغانستانی تبار، سیدحبیب موسوی، بود که به وسیله ملیشیای طالبان کشته شد. براساس گزارش ها، مینی بوسی سیدحبیب در آن سوار بوده، ستیزه جویان طالب متوقف می کنند و نام او را می پرسند (نگاه میشل نادین، "طالبان، سیدحبیب موسوی، استرالیایی افغانستانی تبار را برای کشتن آنتخاب نمودند"، استرالیایی ها، 3 سپتامبر 2014).
این کیس ها، خطراتی را در افغانستان وجود دارند، خیلی واقعی تر منعکس می کنند تا معلومات کشوری که براساس گزارش های مقامات رسمی و دیپلماتیکی هستند و به شدت به خاطر مسایل امنیتی محدودیت جا به جایی در سراسر کشور دارند. برای هر سفارتی این موقعیت کاملاً قانونی است که به آن دست یابد، ولی احتمال خطر در این شیوه خیلی بالا که کانال های دیپلماتیکی ممکن است عصاره سازی "خرد ورزی" را که تقریبا محدود به مراکزی در شهر کابل می شود، در یافت کنند تا انعکاس خطرات موجود در تمام بخش های کشور را. در پرتوی تجربیاتی که از سرگذشت زین الله ناصری و سیدحبیب موسوی در دست است، همچنین بمبگذاری های دسامبر 2011 و جولای 2016، حملات 2016 و 2017 به مساجد، و نیز گزارش های حاکی از حملات افزایشی علیه هزاره ها از سال 2015، هر نوع معلومات کشوری و رسمی که در معرض خطر بودن گروه قومی هزاره را به دلایل شناخته شده در کنوانسیون 1951 رد می کنند، یا آن ها را در خطر و آسیب جدی رو به رو نمی دانند، زمانی که آن ها در تلاش اند تا به مکان های خارج از کابل، که فامیل شان در آن جا هستند، مسافرت نمایند، کاملاً، کهنه و غیر مرتبط می باشد.
گذشته از همه این ها، تحقیقی که از عودت کنندگان به افغانستان شده نشان می دهد، به چه پیمانه مشکلات استقرار دوباره و ادغام آن ها به پیکر جوامع قبلی می تواند مشکل باشد حتی اگر همکارانی هم در منطقه محل برگشت خود داشته باشند (لیزا شوستر و نسیم مجیدی، "برای پسا-دیپورتی چه اتفاقی می افتد؟ تجربه دیپورت شده های افغانستانی"، مطالعات مهاجرت، جلد 1، شماره 2و 2013، صص. 1-19؛ همچنین، نگاه، "جنگ رهایی: از کجا به بعد؟ تحقیقی در مورد چالش های حفاظت از IDP در افغانستان" (اسلو: شورای پناهندگان نروژی، نظارت به مرکز بیجاشدگان داخلی، و ساموئل هال، 2018) صص. 25-40).
https://www.facebook.com/alemikermani