علی امیری

 

زمان با هزاره قهر بود و روزگار هزاره سیاه. در یکصد سال اخیر هیچ قومی مانند هزاره بداختر و شوربخت نبوده است. بعد از آن شکست حقارت‌بار و کشتار و شکنجه و اسارتی که امیر آهنین بر هزاره تحمیل کرد، در این یکصد سال هرگز هزاره، حتی برای یک لحظه، صاحب ملک و مال و عیال خود نبوده است. در فصل‌های خزان که کاروان‌های کوچی از هزاره‌جات عازم باجور و کرم اجنسی و وزیرستان‌ها می‌شد، هیچ کاروانی نبود که دست کم یک زن، دختر یا بچۀ هزاره را با خود نبرد. با عبور خزانی کوچی‌ها ازهزاره جات، دهها خانواده که اکنون دست رنج سال شان طعمۀ ایلغار کوچی‌ها شده بود، در آتش فراق و اندوه جدایی جگرگوشه‌های شان می‌نشست و با درد پنهان در دل، اخگر سوزان در جگر و لکۀ ننگ بر پیشانی به تدریج در قعر ظلمت و دهشت زندگی گم و گور می‌شدند. هزاره به زندگی بیولوژیک بازگشته بود. تمامیت حیات در هزاره به تلاش معاش و تقلای زیستن خلاصه می‌شد. سیاست برای هزاره حتی رؤیا هم نبود. سقف رؤیاهای هزاره تا «چاکلیت مینو» و «ملی بس» هم نمی‌رسید. گاهی که از بی‌دقتی روزگار و سهل‌انگاری زمانه، دست هزاره به چیزی می رسید، نزدیک بود که همگان از حیرت شاخ در بیاورند و با ناباوری می‌پرسیدند: «هزاره و چاکلیت مینو»!...


با مزاری اما، روزگار به هزاره تبسم کرد. مزاری لبخند زمان در شام تار تاریخ هزاره، با هزاره است. او در میان ما پیام‌آور مهر و مقاومت و غیرت و غرور بود. او با پیام عدالت بر دروازه ستم کوبید، و بر دستگاه منسوخ و فرتوت سیاست ظالمانه خط بطلان کشید. ستم و جفا بسیار دید، اما کینه نورزید و راه مهر و مدارا گزید. مزاری طرح سیاسی نوی در انداخت که برغم قار قار کلاغان بد اندیش و مردار خوار، هر ازبیک وطن پرست، هر تاجیک با انصاف، هر پشتون با وجدان، هر هزارۀ عدالتخواه و هر انسان ستمدیدۀ این سرزمین در آن احساس کرامت و بزرگی می‌کنند. او به ملت افغانستان راه آشتی و هم‌پذیری را نشان داد، هزاره را صاحب آرمان و رؤیای سیاسی کرد و عدالت و کرامت ذاتی انسان را به عنوان قاعدۀ مناسبات انسانی مطرح کرد. امروز 22 حوت، روز معراج مزاری است. عروج خونین مردی که هزاره راه طولانی از تلاش محض برای بقا تا تلاش برای عدالت وصلح را با او پیموده است و مسیر درازتر و دشوارتری را در پیش دارد. دوستان، رفقا! درست است که دیگر مزاری در میان ما نیست، امّا، ما دیگر انسانیم: مهر و مدارا و عدالت و انسانیت جزء رؤیاهای ماست. از بی‌مهری‌های زمانه دل بد نکنیم. با این رؤیاها اکنون زندگی ما معنا دارد. ما این معنا و رؤیا را از او داریم. یاد و نامش جاودان باد!