نوشته : محمدرفیق رجا
مزاری با طرح عملی ایجاد «نظام فدرالی در افغانستان» برای محو تبعیض وستم ملی درین کشور، به خصوص ایستادگی تا پای مرگ برای این هدف، به عنوان چهره درخشان، در میان مبارزان ضد ستم در افغانستان محبوب دلها شد، دل های خرد وآگاهی.مزاری مثل دیگر مبارزان راه ازاد ی انسان ؛خالی از اشتباهات نبود.اما دو چیزعمده شخصیت او را در میان مردم ونسل آزادی خواه، برجسته ساخت؛ مبارزه با ستم ملی وپاکی اخلاق وصداقت بی مانند او دراصول اندیشه ی سیاست. این هردو وارستگی در شخصیت ماندیلا وگاندی نیزبرجسته تر از دها جهات مثبت انسانی انها ها دیده می شود.عمده ترین شعار واندیشه سیاسی هر سه شخصیت؛ مبارزه با تبعیض نژادی بود.هر سه شخصیت از نظرشخصی و اخلاقی پاک دامن ودر پابندی به اصل ایده مبارزه ضد تبعیض نژادی، استوار وتا آخرسازش ناپذیرماندند.
اما اکنون و درزمانه ای ما، دو نیروی قابل لمس درجامعه ، هرکدام تلاش دارند مزاری را تعیین وتعریف نمایند.یکی به خاطرادای تکلیف دینی ومذهبی شخصیت مزاری را تعیین می نماید ودیگری به لحاظ انسانی وشخصیت سیاسی، مزاری را تعریف می نماید.
اول: نیروی بالنده: نسل جوان، نسل بی دین، نسل دین دار، چپ ، راست و دموکرات ها … در درون جامعه ما به دلیل شعار اصولی واصلی مزاری، یعنی مبارزه بر ضد تبعیض نژادی وشخصیت جدی واستوار او، سالها است تلاش دارند این جهت واین رخ شخصیت مزاری را بر جسته سازند.این تلاش ها در حد اقل ترین زمان؛ در دو دهه ای اخیر، مزاری را، ازجغرافیای قومی ومحیط شیعه خارج ساخته؛ به شخصیت ملی در افغانستان تبدیل نموده است. ملی وتاریخی شدن به این معنی که اکنون اگر کسی در افغانستان، از مبارزه با ستم قومی وملی سخن بگویند وراه حل اساسی بدهند امکان ندارد از مزاری ونظام فدرالی او الهام نه گیرند.
آگاهی بیشتر ازاندیشه ها وسخنان مزاری ومقایسه او، با شرایط افغانستان ووضعیت منحط فرهنگی وسیاسی روز گار مزاری، ومقایسه سیاست های مبارزاتی او، با شخصیت های مثل گاندی وماندیلا؛ قطعا از او شخصیت جهانی و هم طرازآنها خواهند ساخت. این جریان همان قسم که به گاندی به عنوان شخصیت تاریخی ضد تبعیض ،احترام دارند ، بدون اینکه بدانند او؛ گاو پرست بود یا دین هندوی داشت به شخصیت استوار ومعنوی مزاری بدون اینکه بدانند اوشیعه بود ویا هزاره ، ارج می گذارند.
دوم.گروه های نادان :
این جریان، بیشترینه آن های است که هم درخارج ،به خصوص در برخی کشورهای همسایه افغانستان وهم در داخل ازکشور، خود را مکلف می دانند تا در هفته شهادت مزاری ، جهات غیراز اندیشه سیاسی او ورخ مذهبی شخصیت، اورا فربه سازند.ازدوران طلبگی او گرفته تا مذهب، قوم و قبیله او را، بر جسته می سازند.شخصیت سیاسی ،انسانی واهداف مبارزاتی او را که به خاطرآن، خطر نمود وشنکجه شده به شهادت رسید را، درهاله ی از ابهام ودر ورای شیعه گرای ویا هزاره گرای خود پنهان می نمایند. انگیزه این گروه های اجتماعی بی نهایت متفاوت اند. ازغرض و مرض گرفته تا تجارت سیاسی واستفاده جوی های شخصی وگروهی را در بر می گیرند.
نتیجه: مذهبی بودن ونبودن یک مسئله ای شخصی است.اندیشه سیاسی مزاری و شعار مبارزاتی او، به تناسب رقیبان سیاسی اش وبه تناسب اوضاع قرون وسطی ، اسلامی وقومی سیاست در افغانستان، بی شک انسانی وفرا قومی بود.او برای رفع ستم ورفع محرومیت اکثریت مردم افغانستان، هر گز در اصول، دست به معامله نزد. بیایید مزاری را که درافغانستان؛ جوالی ها ومحروم ترین طبقات اجتماعی از رهبری جهادی؛ به رهبری طبقات ستم کشیده کشور تبدیل ساختند ، بی رحمانه در محیط شیعه گرای وجغرافیای هزارگی، تنزل ندهیم.