لحظاتی با تاریخ

نقل از کتاب «هزاره‌ها و حاکمیت‌های استبدادی صد سال اخیر»، جلد اول

نویسنده: عباس دلجو


نخبگان شیونیست وابسته به دربار، تلاش ورزیدند که در تاریخ جعلی و رسمی کشور، نادر خان را حتا به عنوان قهرمان استقلال کشور و فاتح «تل» و «وانه» در ذهنیت عامه‌ی مردم، جازنند. در این مورد در بخشی از جلد اول کتاب«نادر افغان»، چنین درافشانی کرده‌اند: " ... پیروزی سترگ در معرکه‌ی ۱۹۱۹م استقلال وطن بالاترین ذروه افتخار بود که به ندرت در رستاخیز مردم نصیب یک قهرمان می‌گردد. او{نادر خان}با رشادت و فراست بی‌نظیر خود در جبهه‌ی جنوبی مساعی قطعات اردو و رشادت تفنگداران ملیشای قبایل سرحدی را چنان به هم آمیخت که موجب سقوط "تل"، تسخیر "وانه"، "سروکی"، پیوار" و "خرلاچی" گردید و عقب‌نشینی قوای "دکه"، "شینوار"، "باسول" و "بتی کوت" را در شرق کشور تلافی کرد و دولت استعماری انگلیس را از قیام عمومی قبایل سرحدی در هراس انداخت ... "
اما بنا به روایت اسناد و مدارک تاریخی، واقعیت قضیه این نبود. شواهد و مدارک همه حاکی از آنست که انگلیس‌ها از قبل با نادر خان در ارتباط بودند و حتا زمینه‌ی درست کردند که نادر خان در جبهه جنوبی جنگ «تل» و «وانه»، جنگ ناکرده به شهرت قهرمانی برسد.
بنا به روایات و اسناد تاریخی، زمانی که لشکریان نادر به قلعه «تل» که مهاجمین انگلیسی در آن مستقر بودند، حمله کردند، نه تنها قلعه تل را تسخیر نتوانستند که در گیر و دار جنگ با انگلیس‌ها، به مواضع قبلی خود عقب‌‍نشینی کردند. چون تلاش نادر خان برای فتح قلعه به جایی نرسید، ظفر حسن آیبیگ را که زبان انگلیسی می‌دانست برای مذاكره با انگلیس‌های محاصره شده با پرچم سفیدی به جانب قلعه می‌فرستد. اما نیروهای انگلیسی حاضر به تسلیم نمی‌شوند. روز دیگر گلوله‌باری شدیدی بر روی قلعه صورت می‌گیرد، اما نتیجه‌ی مطلوب به دست نمی‌آید تا این كه قوای كمكی به انگلیس٬ها می‌رسد. 
در اثر بمباران‌های هوایی، قوای افغانی عقب‌نشینی می‌کنند. در این مورد ظفر حسن آیبك که خود شاهد عینی بر ماجرای جنگ محاذ «تل» بود، در بخشی از خاطرات خویش در نبرد تل، از بی‌سروسامانی اردوی افغانی، كمبود مهمات، بی‌اعتمادی جنرال محمد نادر خان به زیردستانش و عدم آموزش نظامی اردوی افغانی پرده برمی‌دارد. وی در مورد جنگجویان قبایلی جدران و منگل كه دكان‌های بزازان بازار تل را غارت كرده و بعد بدون درگیرشدن با نیروی انگلیس به سوی خانه‌های خویش روان بودند سخن می‌گوید كه نادر خان اموال غارت شده را از آنان گرفته آتش می‌زند:
" ... روز دیگر سپه سالار مرحوم (نادر خان) از همه سنگرها بازدید به عمل آورده، دستور دادند که با مشاهده‌ی اشاره مخصوص، همه یکدم به قلعه (تل) گلوله‌باری نمایند. پس از ظهر گلوله‌باری انجام یافت و پس از یک وقفه بار دیگر شروع شد. اما نتیجه‌ی‌ مطلوبی از آن به دست نیامد و مجاهدین نتوانستند داخل قلعه گردند. بعد از ظهر سرک میان «کوهات» و «تل»، به وسیله هواپیماهای انگلیسی، بمباردمان گردید. در آغاز، هدف آن را ندانستیم، اما بعدها ما از کوه‌های اطراف توسط دوربین دریافتیم که از این سرک یک تعداد سواران به سوی قلعه روان هستند. برای ما معلوم شد که به لشکر انگریز مستقر در قلعه، همان کمکی رسید که انتظار آن را می‌کشیدند و به امید آن به پرچم سفید صلح ما کدام اهمیتی ندادند.
قبل از شام آن روز من مشاهده کردم، ماشیندارهایی که به خاطر گلوله‌باری بر پاسگاه‌های قلعه به سوی دریای کرم فرستاده شده بود، بر قاطرها بار شده و از راه دره‌های کوهستانی بار دیگر می‌آیند. من آن سپاهیان{افغانی} را توقف داده، کوشیدم ایشان را به حرکت دوباره به صوب محاذ اعزام دارم. اما وضع آن سپاهیان به اندازه‌ی تغییر یافته بود که اگر من اندکی بیشتر اصرار می‌کردم، شاید ایشان بر من شلیک می‌نمودند. من مشاهده کردم که عقب‌نشینی سپاهیان از سنگر پایان یافت.
سرانجام در نماز شام نزد سپه‌سالار {نادر خان} رسیدم و از ایشان دریافتم که همه سپاهیان پیاده انتهای دریای کُرم و سپاهیان مسلح، ماشیندارها و توپ‌ها را در سنگرهای خود گذاشته و از دستور افسران خود سرکشی نموده، به طرف اردوگاه حرکت کرده اند. باقی لشکر با دیدن این وضع مورال خود را از دست داده و هر کس خودسرانه جهت عقب‌نشینی به طرف مرز افغانستان آمادگی گرفته است. حتا عده ای از سپاهیان، بالای قاطران که برای حمل و نقل اسلحه تخصیص یافته بودند سوار شده، راه افغانستان را در پیش گرفتند و وسایل جنگی را با سایر ابزار که بایست بالای قاطرها حمل می‌شد، در عقب خود به جا گذاشتند. برای ما علت رویه‌ی بد و سرکشی و فرار آن‌ها معلوم نشد. از جمله آن‌ها، نه کس شهید شده بود و نه کسی جراحت برداشته بود...."
در این بخشی از خاطرات ظفر حسن آیبك، به خوبی درمی‌یابیم که در جنگ تل، درواقع نادر خان و لشکریانش نه تنها تل را فتح نکرده اند که همه شكست خورده اند. اما انگلیس‌ها که در یک ناگزیری مطلق از قبل برنامه‌ی صلح و عقد متارکه جنگ با افغانستان و به رسمیت شناختن استقلال کشور را داشتند، خروج شان را از افغانستان اعلان نمودند و به خواسته‌های امیر امان الله خان ظاهرا گردن نهادند. ظفر آیبک این واقعه را حمل بر خوش شانسی سپهسالار محمد نادر خان نموده و جنین نوشته است: " رضای الهی همین بود که شام ۲۷ می از کابل فرمان امیر صاحب (امیر امان الله خان) مبنی بر متارکه جنگ با انگریزها برسد. در فرمان آمده بود که انگریزها، آزادی افغانستان را پذیرفته اند ... به اساس حکم سپه‌سالار مرحوم، در آن شب خیمه‌ها را بر قاطرها حمل کردیم. چون برخی سپاهیان قاطرها را سوار شده فرار نموده بودند، مجبور شدیم یک تعداد از وسایل جنگی را در میدان جنگ رها کنیم. مردم خوست از این وضع درهم و بر هم آگاهی نیافتند و نه موضوع در حلقات رسمی کابل نفوذ کرد. همه گمان می‌کردند که لشکر در تل به پیروزی دست یافته و صرف بر اساس فرمان امیر صاحب عقب‌نشینی صورت گرفته است. از خوش قسمتی سپهسالار صاحب {نادر خان} و كرم و عنایت خداوندی كه شامل حال او گردید، این شكست در انظار مردم رنگ فتح و پیروزی را به خود گرفت و بر عزت او افزود. اگر فرمانده سپاه انگلیسی اندكی از جرأت كار می‌گرفت و یك قطعه عسكری را به تعقیب ما می‌گماشت نه تنها به مرز افغانی می‌رسید بلكه پیشروی هم می‌توانست. زیرا لشكر افغانی از «تل» عقب‌نشینی كرده و به پناهگاهی آمده بود كه هفت روز قبل به عزم حمله بر «تل» از آن روانه شده بود. بناءً شاید تا گردیز هیچ مقاومتی در برابر شان صورت نمی‌گرفت..."
روایت آقای میر محمد صدیق فرهنگ از این جنگ با خاطرات كسانی كه خود در این جنگ نادر خان را همراهی و یاری می‌کردند، نیز مطابقت دارد. در این مورد آقای فرهنگ در بخشی از کتاب " افغانستان در پنج قرن اخیر " در مورد جنگ تل چنین نوشته است: " در محاذ خوست جنرال محمد نادر خان که یک تعداد از افراد قبایلی با او همراه بودند در ۲۳ ماه می از سرحد عبور نموده پس از فتح سپین وام به سوی شهر و مرکز نظامی انگلستان در «تل» حرکت نمود و سعی کرد تا با تصرف بر نقطه سوق‌الجیشی مذکور خط آهن کُرم را قطع کند. نیروی نظامی و قبایلی که توسط افراد خانواده حضرات مجددی و سایر روحانیون و عالمان دینی به جنگ تشویق می‌شدند، شش عراده توپ را از کوه‌های دشوار گذار سرحدی عبور داده در ۲۶ ماه می در برابر «تل» ظاهر گردیدند و ساخلوی انگلیس را در آنجا غافلگیر کردند. قوای انگلیسی در قلعه تل حصاری شدند و افغان‌ها بر قصبه و بازار دست یافته قلعه را زیر آتش توپ گرفتند. وضع نیروی محاصره شده دشوار بود و پس از آن که ذخیره مواد خوراکه و مواد سوخت آن به اثر بمباران توپخانه افغانی حریق گردید، دشواتر شد. اما آنان پافشاری کردند و قوماندانی عمومی برتانیه یک دسته کمکی به قیادت جنرال دایر عامل کشتار امرتسر به امداد ایشان حرکت داد. جنرال مذکور با سرعت تام خود را به تل رساند و با رسیدن او قوای افغانی پس از بر خورد مختصر به سوی متون عقب نشست. درست در همین وقت خبر رسید که متارکه جنگ اعلان شده است و قوای جانبین در بین تل و خط سرحد توقف نمودند."