بامیان نیوز
۱۲۵ سال پیش، در ۲۵ سپتامبر ۱۸۹۳، مقاومت ارزگان در هم شکست. در هم شکستنِ مقاومت مردم ارزگان در اثر عدم هم آهنگی مردم هزاره و نداشتنِ اطلاعا درست از وضعیعت سیاسی جهان و منطقه و ژئوپولیتیکی از یک طرف و حمایت انگلستان از عبدالرحمن خان از جانب دیگر بود. پی آیند ناگوار درهم شکستن مقاومت مردم هزاره در ارزگان، نه تنها باختن جنگ بود، بلکه ۶۲ ٪ از مردم هزاره، به فتوای علمای درباری اهل سنت، و دستور مستقیم و یوریش اردوی عبدالرحمن خان، قتل عام شدند و سرزمین شان غضب و دارایی شان به تاراج رفت. جوانان و زنان شان به برده و کنیزی گرفته شده، به اسارت رفتند. در این راستا مرحوم علامه فیض محمد کاتب هزاره، در سراج التوارخ متن فتوای تکفیر مردم هزاره را که به مهر و امضاء عبدالرحمن است، می نویسد:
متنِ فتوای تکفیر مردمِ هزاره توسط امیرعبدالرحمن به مناسبت ۲۵ سپتامبر
«... خلاصه چون آتش فتنهی هزاره به غایت ملتهب گردیده شرارهاش بیشی گرفته، هواخواهان دولت را کار شگفت روی داد، از جمله میر احمد شاه خان خامهی خدمت دولت به بنان بیان گرفته بعینه این عبارات و کلمات را رقم کرده و به مهر مهر آثار پادشاهی رسانیده در اطراف و اکناف ولایات انتشار داد که:«چون کفر اشرارِ هزارهیِ دایه و فولاد و زاولی و سلطان احمد و اُرزگان و غیره بهجایی رسید که بر جمیع غازیان مسلمان حکم کفر نمودند و سرکار اعلی در قلع و قمعِ بنیاد این بیدینان که اثری از ایشان در در آن محال و خلال جبال نماند، و املاک ایشان در بین اقوام غلجایی و دُرانی تقسیم شود، چنین سررشته و تجویز فرمودند که سپاه نصرتپناه نظامی و اُلوسی از هر سمت و جانب دولتِ خداداد آنچنان در خاکِ طوایفِ باغیهيِ هزارهجات جمع شوند که نفری از آن طوایف گمراهان جان بهسلامت نبرد و رها نشود و کنیز و غلام از طوایف مذکور به دستِ هر نفری از اقوام مجاهدین افغانستان بوده باشند. بنا بر آن در نفری اُلوسی افغانستان تقسیمی شده است که داخل اشتهارات بهتفصیل میباشد و از آن جمله در حصهيِ قندهار تعلقهی حکومت سردار عبداللهخان دههزار نفر مقرر گردیده که چیزی از جملهي دههزار سواره بوده، باقی پیاده باشد و همانقدر نفری پیاده و سواره رسانیدنِ غلهی خوراکهیِ دوماههی ایشان نیز بر ذمهی خود نفری مذکور میباشد که همراه خود برسانند، و در جمعآوری تقسیم نفری سواره و پیاده بر ایشان سررشته چنین است که مَلِکان و معتبران قوم و ملایان مساجدها را که شمار نفوسشماری اقوام را کردهاند، جمع نموده تقسیم نفریِ مذکور و خوراکهیِ ایشان دوماهه بوده باشد بنمایند، و بعد از علمِ تقسیم محصلها مقرر نموده، جمعآوری آنها را در جایی که نزدیک کلیهي اقوام باشد خواه یک جا و خواه دو جا و سه جا شود سانِ آنها را دیده، به خیریت به سرکردگیِ خود سردار عبداللهخان در سر حد تعلقهی خود که نزدیک ملکهای هزارهجات کفارِ اشرار باشد، رسیده معطل بدارد و از رسیدنِ خود در سرحدی آن کفارِ اشرار بهحضور اطلاع داده، آنچه در وعدهیِ حرکت و کوچنمودن ایشان امر شد در همان وقت حرکت کند، زیرا که سرکار اعلی چنین مقرر فرمودهاند که بعد از آنکه رپوت (راپور) جمعآوری نفری و غلهی خوراکهی ایشان را حاکمها به حضور انور برسد، بعدها آن موکب مسعود همایون هم از راه راست میان هزاره بهخیریت نهضتفرما میشود، در آنجا و آن وقت از برای حرکتکردن از هر طایفهی از اُلوسات بهجهت حاکم شان فرمان کرده میشود که بههمان قرار حرکت کنند، و بر سردار عبداللهخان امر است که بعد از رسیدن همین فرمانِ مسعود و اشتهار اولاً، اشتهار را در بازار نصب بکند، بعد آن مَلِکان و معتبران و ریشسفیدان اُلوسات و امامان مساجدهای هر قوم را جمع نموده، تقسیم شان را در بین شان نموده حوالهدار مقرر میکند که نفری شان همراه غلهی خوراکهی شان سررشته و جمع کند و رپوت(راپور) تقسیم نفری و غلهی خوارکهی شان را آنقدر که جمع شود، در هر داک ارسال حضور بدارد و تقسیم نفری اقوام که میشود، اگر چنین شد که حبه و دیناری به رشوه و مهلتانه گرفته شده بود، از شخصِ وجهگیرنده و رعایتکننده و مهلتدهنده بازخواست بسیار سخت خواهد شد، و چنین نیز نشود که در نفریانداز قوم، نفری در عوض خود وجه داده دیگری را مقرر کند، زیرا که «اغوای آن طایفهی کفارِ اشرار هم ملتی است و قتل و تاراج آنها نیز لازم است که به طریق ملتی شود، و در غزای ملتی دفع و قتل اشرار کفار موافق شرع شریفِ غرا بر هر نفری از مسلمانان لام است» که به سر خود دفع آن را نمایند.
این جمعیت که دههزار نفر بر قندهار، و دههزار نفر بر پشترود و فراه، دههزار نفر بر هرات، و دههزار نفر بر بلخ و دههزار بر قطغن، و دوهزار سوار بر بدخشان، و دو هزار نفر بر کهمرد و سیقان، و البته دههزارنفر از توابعات دارالسلطنة و سههزار نفر از میمنه مقرر شده است، سر رشتهی نفری اُلوسی میباشد. سررشتهي فوجی علیحده میباشد، که لشکرهای جرارِ نظامی و توپخانه و جبهخانههای کامل از سمتِ ترکستان بهسرکردگی غلامحیدرخان سپهسالار بهادر و از سمت قطغن به سالاری جرنیل کتالخان و از سمتِ میمنه به سرکردگی برگد رحمتخان، و از سمتِ دارالسلطنة بهسرکردگی عالی جاهان جرنیل میر عطاخان و جرنیل شیرمحمدخان مقرر گردیدهاند که قریبِ «یک لگپیاده و بیستهزاره سواره از مردم الوسات و قریبِ چهل پلتن و دههزار سواره رساله و یکصد ضرب توپ با جبهخانههای بسیار از فوجی نظامی شود، زیرا طغیان سخت را که جماعهی کفار اشرارِ هزاره نموده، بر مسلمانان حکمِ کفر کردهاند، جزای سخت و سزای درست لازم است تا که در صحفهي روزگار جزادادنِ آنها یادگار بماند. فقط.»[محل امضا و مهر عبدالرحمن خانی] (کاتب ۱۳۹۱، ص. ۹۳۰ – ۹۳۳)