جنجالها و کشمکش های مالی جنبش روشنایی (1)
مقدمه
از زمستان 93 که بحث تغییر مسیر برق 500 کیلوولت پیش آمد تا حالا که قسمتی از گزارش مالی جنبشروشنایی طی اعلامیه شماره 61 به اطلاع عموم مردم آزاده رسانیده شده است، مسائل مالی به اشکال مختلفی پیش رفته است که به نظر می رسد خوب است مردم بیشتر در جریان قرار گیرند تا بدانند که در جنبش بحث مالی چطور پیش رفته است.
بحث مالی در جنبش روشنایی را می شود به چهار دوره تقسیم بندی کرد:
دوره اول – از شروع مطالعات تا 14 ثور 95
این دوره از زمستان سال 93 شروع میشود و تا 14 ثور 1395 طول میکشد، در این دوره تمام مخارج و مصارف توسط استادان دانشگاه به صورت انداز و سهم گیری هر یک از این استادان انجام میگردید و بطور مشخص دو کنفرانس خبری در هتل کابل دوبی گرفته شد و تمام مخارج آن را همان استادان دانشگاه انجامدادند. از جلسات متعدد برگزار شده تا کنفرانس های خبری همه هزینه هایی داشت که استادان دانشگاه از خود هزینه کردند در دو کنفرانس خبری هم که گرفته شد تلاش شد غیر از وکلای پارلمان کسی دیگر نباشد وکلای پارلمان هم در صحنه ظاهر می شدند و بدون کدام هزینه مالی میرفتند و دلیل هم این بود تا بحث از طریق سیاسی حل گردد و در ضمن حکومت هم بداند که موضوع جدی است و خوب است که از طریق سیاسی حل نماید.
دوره دوم – از شکل گیری شورای عالی مردمی تا رفتن طرح بدیل خواهان
استادان دانشگاه بعد از فیصله ننگین 11 ثور 95 دولت، با دادن یک فراخوان عمومی مردمی، جلسه ای را در مسجد باقرالعلوم برگزار کردند که جریانات و شخصیت های مختلفی در آن شرکت داشتند و در آن جلسه قرار شد که برای پیگیری موضوع یک شورا تشکیل شود؛ شورایی با نظر جمع کسانی که خواستار پیگیری موضوع بود تشکیل شد با تبادل نظرها و ارائه نام های مختلف برای شورا، نهایتاً، نام شورای عالی مردمی برای شورا برگزیده شد که کمیته های چهاردهگانه برای انجام کارهای اجرایی شورا بوجود آمد، یکی از این کمیته ها، کمیته مالی بود که تعدادی متنفذ و حاجی، مسئولیت آن را به عهده گرفتند، در آن زمان از استادان ذکر شده، به تعداد ده نفر عضو شورای عالی مردمی شدند که تحت عنوان کمیته تخنیک یاد می شوند که هیچ دخالتی در بحث مالی نداشتند.
حاجی ها و متنفدین مسئول کمیته مالی پول هایی را جمع کردند و مراسمی در مصلی بابه برگزار شد و همچنین تظاهرات 27 ثور 95 انجام شد، مردم بسیار همکار بودند و از کمک دریغ نمی کردند معلومات بود که پول هایی در کمیته مالی جمع شده است و امیدواری بود که پول هست و می شود کار را با قدرت انجام داد تا که تیم استاد محقق و جناب دانش با پیشکش کردن طرح 220 کیلوولت از شورا خارج شد؛
با خارج شدن آنها، تمام اعضای کمیته مالی با پول های دست داشت شان رفتند، معلوم شد که اعضای کمیته مالی، همه متعلق به یک یا دو جریان سیاسی بودند و با رفتن آن جریانات و شخصیت ها، اعضای کمیته مالی هم رفتند و تمام پول ها را بدون هیچ حساب و کتابی با خود بردند و آن جریانات، چند روزی شورای موازی، درست کردند و با صدور چند اعلامیه موازی با تمام پول های نزدشان گم شدند.
از یک زاویه دید اصلاً این رفتن اعضای کمیته مالی قابل پیش بینی و اصولی نبود، مگر چه اتفاقی افتاده بود؟ مگر برای مردم چه کاری شده بود؟ جز وعده خیالی برای مردم و مقداری کمک های داده شده و یا هم اصلا وعده شده به چند نفر خاص.
اصلاً این حاجی ها و متنفذین برای چه آمده بودند که حالا با مقداری پول رفتند؟ مگر قرار بود بده بستان مالی صورت گیرد؟ و یا مگر این اعضا آمده بودند تا آب را گل آلود دیده از مردم برای کار مردمی پول جمع کنند و بعد مردم را در میدان گذاشته و پول های جمع آوری شده از مردم را گرفته و بروند؟
واقعاً برای ما که چند سالی از درون کاغذ و کتاب بیرون شده بودیم اصلاً قابل تصور نبود؛ مگر می شود منافع اشخاص و جریانات سیاسی بر منافع مردم ترجیح داده شود؟ جوابی که ما داشتیم اصلاً و ابداً بود و هست.
ما استادان دانشگاه مانده بودیم به کی اعتماد کنیم؟
حاجی، بزرگ، متنفذ ، وکیل، رهبرخوانده و قانون دان، همان بودند که رفتند و پول های جمع آوری شده از مردم را هم با خود بردند.
خود از خودم سوال می کردم که اصول ارزشی فکری اینها مگر چی می تواند باشد که چنین کردند؟
آیا اینها به مرگ و مردن و به معاد، مگر به معنای واقعی کلمه پیش خودشان باور ندارند؟ مگر چند سال زنده خواهند ماند؟
آیا آنها گزارش خواهند داد؟
هر چند تمام مردم و اکثریت قریب به کل متنفذین و حاجی ها، خالصانه و برای مردم کمک کردند ولی مدیریت بحث مالی به دست کسانی در کمیته مالی افتاده بود که نتیجه خلاف انتظار را داشت.
جنجال ها ادامه دارد...