سودان و الجزایر رهبرانشان را سرنگون کرده اند، اما انقلاب ها به ندرت به پایان خوش رسیده اند. آیا سودانی ها و الجزایری ها میتوانند مقابل گرایش به سوی حاکمیت خودکامه مقاومت کنند؟
اکبر گنجی
سیمون تیزدال
گاردین
پس از تحریک ارتش سودان به عزل عمر البشیر، رئیسجمهوری نامحبوب سودان، اعتراضات سازمانیافته مخالفان رژیم نظامی به اعتماد ختم نشد. آنها روز جمعه عوض بن عوف، رهبر کودتاچیان را وادار به استعفا کردند. حال آنها منتظرند و در خیابانها کمپ زدهاند تا ببینند آیا ژنرال جایگزین او، عبدالفتاح البرهان میتواند دغدغه معترضان برای دولت تحت رهبری غیرنظامیان را درک کند یا خیر.
واضح است که تشکیلات امنیتی-نظامی سودان که ۳۰ سال است بدون چون و چرا قدرت را به طور گستردهای در اختیار داشته است، ایده اندکی از چگونگی برخورد با تظاهرات جمعی مسالمتآمیز و غیر خشونتبار معترضانی دارند که در ماههای اخیر خارطوم و شهرهای دیگر را پر کردهاند. بسیاری از تظاهرکنندگان جوان و از طبقه متوسط جامعه هستند. بسیاری از آنان را زنان تشکیل میدهند. جنبش آنها روی طیف سیاسی و اجتماعی گستردگی دارد نه مذهبی و ایدئولوژیک. ژنرالهای سودان به معنای واقعی کلمه، عادت دارند که کنترل اوضاع را در دست داشته باشند. در حال حاضر آنها با چالشی کاملاً جدید مواجه هستند. جهان به نظاره نشسته است. آنها میدانند که نمیتوانند - و بسیاری از سربازانشان نمیخواهند - برای پایان دادن به این آشوب به جبر متوسل شوند. سلاحهای آنها عملاً کارآمد نیست. بنابراین، آنها باید مذاکره کنند و بدانند که هر مذاکرهای ممکن است به برکناری آنها منجر شود و همان طور که مجازات قضایی در انتظار عمر البشیر است که در کاخش بازداشت شد، همان روند هم در انتظار آنهاست. اما اوضاع هنوز هم به گونهای است که مستعد ورود به مسیر اشتباه است. در حالی که ارتش هیچ برنامهای ندارد، جمعیت شاغلین سودان (SPA) که سردمدار اعتراضات شده است، به وضوح برنامههایی دارد. مانیفست آن موسوم به "اعلامیه آزادی و تغییر" درخواست کرده است تا دولت موقت ملی "از افراد واجد شرایط بر اساس شایستگی، صلاحیت و شهرت خوب" تشکیل شود. هدف اصلی آن ایجاد "ساختار دموکراتیک صحیح" به منظور برگزاری انتخابات آزاد است. عمر زین العابدین، سخنگوی این شورای نظامی که در حال حاضر تحت رهبری ژنرال البرهان است، گفت ارتش "هیچ تمایلی به نگه داشتن قدرت بیش از حد لزوم" ندارد. او خواستار گفتوگوی ملی با "تمام نیروهای سیاسی" شده است اما تظاهرکنندگان فشار را حفظ کردند. جمعیت شاغلین سودان که از "پیروزی اراده تودهها" شادمان است، خواستار "اعتصاب کامل تا زمان دستیابی به انتقال کامل قدرت" شده است. انقلابها به ندرت با شادمانی و خوشی به پایان میرسند و باید دید که آیا سودانیها میتوانند اراده خودشان را حکمفرما کنند یا خیر. به عنوان مثال، الجزایریها با دقت این تحولات را دنبال خواهند کرد. تقاضای مشابه برای اصلاحات اصولی موجب شد تا این ماه الجزایریها هم شاهد انقلابی باشند که طی آن عبدالعزیز بوتفلیقه، یک رئیسجمهوری سالخورده دیگر عزل شد. رهبران اقتدارگرا که ابایی از سلطه بر کشورهای خودشان ندارند، معمولاً به دنبال تحریک دیگران هم هستند. بر خلاف خارطوم، سیاستمداران مدنی همچنان کنترل الجزایر را در دست دارند اما نگرانی در آنجا این است که سیستم تغییری نخواهد کرد. احمد قاید صالح، ژنرال ارشد ارتش الجزایر از یکی از دوستان بوتفلیقه به عنوان رهبر موقت حمایت کرده است که باید تکلیف انتخابات جدید را مشخص کند. ژنرال صالح اخیراً به معترضان علیه "سماجت و درخواستهای غیر قابل تحقق" هشدار داده است. در شرق الجزایر، لیبی است؛ کاملاً قابل فرض است که اکثر مردم لیبی هم حکومتهای فراگیر و دموکراتیک را به تکهتکه شدن سیاسی، قومی و جغرافیایی که کشورشان را از زمان سقوط معمر قذافی گرفتار کرده است، ترجیح میدهند. اما یک حمله نظامی به دولت تحت حمایت سازمان ملل متحد در طرابلس از سوی یکی دیگر از ژنرالهای خارج از کنترل به نام خلیفه حفتر، امید به خروج از این باتلاق را به باد داده است. تمام این سه بحران در شمال آفریقا به شکاف گستردهای بین نیازهای عادی مردم و نخبگان حاکم اشاره دارد. هر سه کشور دارای جمعیت جوان و رو به گسترش هستند. به عنوان مثال نیمی از ۴۲ میلیون جمعیت الجزایر در سن ۲۷ سالگی یا کمتر هستند. انتظارات متمرکز بر مشاغل خوب، آموزش و پرورش، فرصتهای اقتصادی و حکومتداری دموکراتیک و بازتر به شکل بینظیری رشد میکنند.
... انقلاب ها به ندرت به پایان خوش رسیده اند. آیا سودانی ها و الجزایری ها میتوانند مقابل گرایش به سوی حاکمیت خودکامه مقاومت کنند؟»
با این حال، یک روند متناقض و موازی که شمال آفریقا همراه با بقیه جهان درگیر آن است به تازهترین سبک رهبری "مستبدان" تبدیل شده است. این امر مستلزم حکومت استبدادی یا اقتدارگرا است که دیدگاههای ملیگرایانه و غیر قابل تحمل را ترویج میدهد و حاکمیت قانون، آزادیهای فردی و آزادی بیان را زیر پا میگذارد. حاکمیت مستبدان آمریکا، روسیه و چین را درگیر کرده است. این رویه مقلدهایی در سراسر خاورمیانه، از ترکیه و اسرائیل تا مصر و حوزه خلیج فارس پیدا کرده است. رهبران اقتدارگرا که ابایی از سلطه بر کشورهای خودشان ندارند، معمولاً به دنبال تحریک دیگران هم هستند. به این ترتیب حاکمان غیر منتخب عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی که از ژنرال حفتر در لیبی حمایت میکنند، چنین روحیهای را در او میبینند. هر دو کشور همچنین از عمر البشیر حمایت کردند و بیتردید مشتاق هستند تا اطمینان حاصل کنند جانشینان او راهش را ادامه میدهند. در صف مخالفان آنها برای نفوذ بر خارطوم هم، رهبران مستبد ترکیه و قطر قرار گرفتهاند. آمریکای دونالد ترامپ و اسرائیل بنیامین نتانیاهو هم روی این بازی قمار کردهاند. اولویت اصلی آنها ادامه همکاری "ضد تروریسم" است، نه اصلاحات دموکراتیک. فشارهای پشت صحنه آمریکا ممکن است به توضیح استعفای ناگهانی روز جمعه احمد بن عوف کمک کند. او که پیش از این از سوی آمریکا به همدستی در نسلکشی در دارفور متهم شده بود، رهبری نبود که واشنگتن بتواند به راحتی با آن کار کند. بنابراین جنبش طرفدار دموکراسی سودان نه تنها باید بر نخبگان نظامی ارتش بلکه باید با مداخله نیروهای "مستبد" خارجی که از آن با اهداف خودخواهانه حمایت میکنند، غلبه کند. این نبردی سخت است و آنها باید اطمینان حاصل کنند که دوباره فریب نخواهند خورد.