آنچه که در ذیل روایت میشود از «کتاب پاسخهای من، افشای رازهای پشت پرده حادثه خونین دوم اسد» (ص. ۲۳۲-۲۷۰) نوشته آقای اسدالله سعادتی است. آقای سعادتی در این بخش از نوشته، روایتی را پاسخ میدهد که به قلم اصغر سروش یکی از اعضای شورای عالی مردمی، رقم یافته است. از آنجايی که هیچ روایتی عاری از پیشفرض و پیشداوری نیست با آنهم به قول سعادتی روایت سروش منصانه و واقع بینانه است در حالی که روایت کننده و پاسخ دهنده از دو اردوگاه موافق و مخالف تظاهرات دوم اسد بودهاند.
نگاهی به روایت سروش
سروش در جای دیگر از روایتش نیز بهصورت ضمنی از من پاسخ خواستاست:
«آقای سعادتی چند نگرانی دیگر را نیز، حتا زمانی که از جلسه شورا خارج میشد، به کرات بیان داشت و آن را مطرح نمود: نگرانی شدید از وضعیت امنیتی و به خشونت کشانیده شدن تظاهرات، به بنبست رسیدن جنبشروشنایی با حکومت در صورتیکه ما مذاکره را رد کنیم، شکست و از همپاشی جنبش روشنایی و در نهایت، سقوط جنبش روشنایی بهعنوان بزرگترین داعیه حقطلبی مردم ما. اینها دلایلی بود که همواره آقای سعادتی و تیم استاد خلیلی مطرح مینمود. اینکه چرا و چگونه آقای سعادتی و اعضای تیم استاد خلیلی باید این مسئله را روشن سازد و پاسخ بگوید...»
به آقای سروش عزیز باید گفت که عقل و تجربه ما چنین حکم میکرد. پیشگویی و معجزهای در کار نبود. با اندک تأمل عقلانی و بهدور از احساسات، قابل درک بود که ما شعری گفتهایم که به قافیهاش گیر ماندهایم.
تظاهرات نامحدود در آن شرایط، چیزی جز شکست یک داعیه بزرگ، نویدی دیگری نداشت. حداقل ما چنین فکر میکردیم. حالا این فکر و این تصور درست، یا نادرست؟ بحث دیگری است. ازاین جهت به نظر من باید شکل سؤال را تغییر داد. مسئله این نیست که ما چگونه به آن جمعبندی رسیده بودیم؟ مسئله این است که آیا آن جمعبندی درست بودهاست؟ یا درست نبوده است؟ در آن زمان که تاهنوز تجربه نشدهبود ورویدادی رخ ندادهبود، دفاع از درستی این جمعبندی دشوار بود؛ اما اکنون که دقیقاً یک سال از آن جدلها و اختلافنظرها سپری میشود، سیر حوادث و رویدادها به ما نشان میدهند که آیا آن جمعبندی درست بودهاست یا درست نبودهاست؟ بناء پسندیده و معقول این خواهدبود که بهجای توجیه خواستن از من، یکبار دیگر فارغ از حب و بعضها و فارغ از احساسات و عواطف، با واقعنگری و عقلانیت سرد، نسبت بهدرستی و نادرستی آن جمعبندیها با خود تأمل کنیم. تنها با همین یک دلیل ساده، من در این مورد عجالتاً تحلیل و توجیهی فراهم نمیکنم. خواننده کنجکاو و جویای حقیقت، خود میتواند تأمل کند.
******
آقای سروش در تکهی دیگری از روایتش در مورد مذاکره با دولت و تصمیم نهایی در این باره، از من چنین نقل قول کردهاست:
«...آقای سعادتی نیز تأئید کرد که شورای عالی مردمی حرف نهایی را خواهد زد و همین دلیل، استاد خلیلی از نمایندگان حکومت خواست تا با شورای عالی مردمی وارد گفتگو شود. استاد خلیلی هیچ تصمیمی با نمایندگان حکومت نگرفته است.»
این نقل، نقل قول مقرون بهواقع است. من چنین چیزی گفته بودم و به گزاف هم نگفتهبودم. هیچکسی نمیتواند ادعا کند که استاد خلیلی در جریان چانهزنیهایش با حکومت راهی را رفتهاست که مخل صلاحیتهای شورای عالی مردمی باشد. همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد، حاصل چانهزنیهای استاد خلیلی با نمایندگان حکومت را که به اساس تقاضای شورای عالی مردمی انجامیافتهبود، در سه جمله میتوان خلاصه کرد:
1. «فصیلههای قبلی حکومت در مورد لین ۵۰۰ کیلوولت قابل قبول نیست؛
2. دو طرف به جای اقدامات خشن و تنشزا جهت حل مشکل، به مذاکره اولویت دهند؛
3. کم و کیف مذاکره و تشکیل کمیسیون مشترک باید با شورای عالی مردمی فیصله گردد.»
نمیتوان ادعا کرد که آقای خلیلی در مورد کم و کیف چارچوب مذاکره (طرح) با حکومت بهعوض شورای عالی مردمی تصمیم گرفتهبود. نمیتوان ادعا کرد که آقای خلیلی در مورد تعیین اعضای کمیسیون مشترک و لیست افراد مذاکره کنندهی جانب جنبش روشنایی تصمیم گرفتهبود و نیز نمیتوان ادعاکرد که آقای خلیلی در مورد سرنوشت لین ۵۰۰ کیلوولت به چنین، یا چنان فیصله خاصی رسیدهبود و لذا آن فیصله به نفع مردم نبود. همه میدانند که کمیسیون شکل نگرفتهبود. همه میدانند که مذاکرهای آغاز نشدهبود. همه میدانند هیات مذاکره کننده تعیین نشدهبود. همه میدانند که برفرض آغاز مذاکره، اعضای هیات مذاکره کننده توسط شورای عالی جنبش روشنایی تعیین میشد. همه میدانند که سرنوشت لین ۵۰۰ کیلوولت در جریان مذاکره مشخص میشد. همه میدانند که ما در پاسخ این پرسش که آیا با دولت مذاکره کنیم یا مذاکره نکنیم؟ به دو راه رفتیم. جنجال بر سر این نبود که کسی در شورای عالی مردمی گفته باشد هیاتی را که به منظور مذاکره با حکومت استاد خلیلی تعیین کردهاست، مورد قبول شورای عالی مردی نیست؛ چون، چنین چیزی از بنیاد منتفی بود. و نیز جنجال بر سر این نبود کسی در شورای عالی مردمی گفته باشد که فلان تصمیمی را که استاد خلیلی در مورد سرنوشت لین ۵۰۰ کیلوولت گرفتهاست، مورد قبول ما نیست. بحث این بود که ما و استاد خلیلی، با داشتن صد دلیل معقول، قناعت کرده بودیم که قبل از تظاهرات دوم اسد، مذاکره را بپذیریم؛ اما عده دیگر، قطع نظر از کیفیت مذاکره و چند و چون هیات مذاکره کننده، اساساً با اصل مذاکره مشکل داشتند. بههر حال، سخن به درزا کشید. از سروش عزیز، تکشر میکنم که روایتش سبب شد، تا پس از مدتها، بار دیگر لحظهای قلم بهدست گیرم، نوشتن را دوست داشتم؛ اما دیری بود که حس «نوشتن» ویران شدهبود. امشب نیز حس غریبی دارم. «یادمانِ» دوم اسد، گویی هر لحظه ویرانم میکند.
امشب، شب دوم اسد است. یک سال قبل در چنین شبی، پس از خوندل خوردنها زیاد، راهی را انتخاب کردم که حالا از درستی آن اطمینان بیشتر دارم. فردا دوم اسد است؛ «خونبارترین» روز، در تاریخ مبارزات مدنی این کشور. در دوم اسد، تنها قامتهای شهیدان و مجروحان نبود که به خاک افتاد و به خون غلتید، چشمهای پرشماری نیز از کابل تا دوردستهای جهان خون گریست؛ قلبهای بسیاری نیز از کابل تا ولایات و دور دستهای جهان به خون عوطه زد؛ امیدهای بسیاری نیز در میان شعلههای آتش جور و جهل انساننماهای خونآشام، سوخت و دود شد و به هوا رفت.
«قامت سبز سروش» نیز آن روز، در اثر آن گداختههای آهن و شعلههای آتش بهخاک افتادهبود؛ اما «خدا» نخستین سالروز دوم اسد را به یتیمان، به مادران داغدار، به پدران پسر مرده و به همه مردم عدالتخواه و آزاده تسلیت عرض میکنم. و از خداوند قادر قهار میخواهم که سازمان دهندگان و آمران حمله بهجان مردم را چون قارون بهقعر خاک اندر کند و چون فرعون طعمه امواج خروشان آب سازد. والسلام
اسدالله سعادتی
کابل-شب دوم اسد ۱۳۹۶ نیمه شب
گزارش بعدی فشردهای از گزارش خادم حسین کریمی نویسنده کتاب پرآوازهی کوچه بازاریها در مورد فاجعه خونین دوم است.